درخت توت
محمود میرمالک ثانی
شیطنت های من و برادرانم همیشه کار دستمان می داد. اما هیچوقت یاد ندارم که آنها کتک خورده باشند. ولی کتک خوردن خودم هیچگاه از یادم نمی رود و فکر هم نمی کنم تا وقتی که زنده هستم از یادم برود. هر وقت به گذشته نگاهی می اندازم، برایم بسیار تعجب انگیز است که مادرم، من را آنچنان کتک می زد که گاهی به نظر می رسید قصد جانم را کرده. البته باید بگم که من تنها بچه ای نبودم که توی آن خانه کتک می خورد و خودِ این ماجرا کمی درد من را التیام می بخشید که من تنها بچه ای نیستم که دچار این سرنوشت شده است.
