این روزها حوادث به سرعت روی می دهند و عموما هم دربردارنده نکاتی بکر و بعضا بسی طنزآمیز از تحولاتی هستند که در متن جامعه و صفوف حاکمان می گذرد. ماجرای شکست تیم ملی فوتبال ایران در برابر آمریکا که حاکمیت با سیاسی کردن کامل آن نقشه های زیادی را برای به اصطلاح خارج کردن خود از انزوا ولو به شکل موقت و ایراد فشار به جنبش و تحت الشعاع قرار دادن آن چیده بود، از جمله چنین وقایعی است. چنانکه می دانیم در حقیقت بردوباخت فوتبال عملا یک جنگ سیاسی بین مردم و رژیم تبدیل شده و عملا دیگر ماهیت فوتبال به مثابه فوتبال را از دست داده بود. شرکت رژیم در این قماربزرگ با استناد و تعمیم موج سواری قبلی حول مسابقه ایران و ولز صورت گرفت که حاکمیت به گمان خویش خود را برنده آن می دانست، که البته کاربرد آن در مورد بازی با آمریکا چنان که اتفاق افتاد به منزله دستبرد دزد ناشی به کاهدان بود! اگر در مورد اولی رژیم توانست تا اندازه معینی سوارموج شود، تا حد زیادی بهدلیل آن بود که روی یک واقعه انجام شده و مسجل صورت گرفت که تاحدی قابل محاسبه بود: روی پیروزی ایران در پی یک باخت مفتضح در فضای سیاسی دو شقه شده و علیه آن. اما این بار رژیم به اصطلاح خواست با زرنگی از سیر واقعه پیشدستی کرده و ماهی بیشتری صید کند. از اینرو پیشاپیش با تدارک و نقشه بزرگتر و پر آب و نان تری شروع به تبلیغات و بهره گیری حتی به شکل زودرس به امید پرتاب مهمات سنگینتر پس از اعلام پیروزی کرد. بهویژه که طرف مقابل هم استکبارجهانی و دشمنی بود که هیچ سخن خامنه ای بدون پرداختن به آن پایان پیدا نمی کند و فوتبال هم چه بسا تنها عرصه همآوردی باشد که در آن می توان پیروزشد. در حقیقت از روی بلاهت تمام و البته در متن استیصالی که رژیم این روزها برای تزریق انرژی و امید به صفوف خود به آن و این گونه دوپینگها احتیاج دارد، ناشیانه دست به شرط بندی قاطع زد. قماری که فقط کسانی که ییش از جلوی دماغ خود را نمیبینند به آن مبادرت میوززند. بهرحال فرصت طلبی و سودای دستیابی به یک دریا ماست با شرکت در یک قمار بزرگ به مصداق "از قضا سرکنجبین صفرا فزود" به ضدخود و بهیک فرصت برای عرض اندام جنبش و شادمانی و فتح خیابانها توسط مردم تا پاسی از شب تبدیل شد. نتیجه این نبرد هم، یک به صفر به سود جنبش شد!
به این ترتیب انبوه شاخهگلهائی که آماده کرده بودند که همراه تفنگهایشان به عنوان نمایش قدرتی پیچیده در زرورق وجهه «ملی دادن» به خود و در دستان بسیجیها و نفرات گارد ویژه به عنوان قاتلان مستقیم جوانان و مردمان خیابان و معترض، و با برپائی مراسمی با شکوه و جشن و پایکوبی به باد فنا رفت، پیامهائی هم که قرار بود شخص خامنه ای و دیگر سران رژیم بلافاصله در همان شب با آب و تاب انتشار دهند و در آن وعده شکست عنقریب جهانی دشمن و «چهارنفر» فریب خورده در خیابان را بدهند، به ناچار از بد حادثه جملگی مهر ابطال خورده و خمیرشده و به زباله دان انداخته شدند!
باخت فوتبال همچون تمثیلی از وضعیت کلی رژیم!
در حقیقت کل مسیری که رژیم در آن قرار گرفته و با فرار به جلو و تعرض تاکتیکی در شرایط باخت استراتژیکی مشخصمیشود، موجب شده که تماما در یک منطقه کور حرکت کند و حُکم دویدن به سوی پرتگاهی مهیب را داشته باشد. نفس این گونه سیاست ورزی، یا بهتراست بگوئیم از این ستون به آن ستون فرارکردن، به معنی شرکت در قمار بزرگی است که ماجرای باخت فوتبال تمثیلی از آن یعنی امکان تبدیل تهدیدها به فرصتهاست. اینک برای حاکمان سیاست و سیاست ورزی به قماربزرگی تبدیل شده است که کل سرمایه و هستی آنها را تهدید کرده و میتواند بر باد دهد. آنچه که برای جنبش در این«بازی» مطرح است تبدیل وضعیت هنوز تعرضی ولی شکننده رژیم به یک وضعیت تدافعی است تا با رانده شدن به آن،مسیر باخت-باخت اش در کلیت خود فراهم و مسجل شود.
افزودن دیدگاه جدید