آیا در جوامعی که در آن نظام اقتصادی بر پایههای خودگردانی جمعی تعاونی، و اجتماعی دولتی متکی است، فرد فرصت آن را می یابد تا امکان شکوفائی و عروج در درجات عالی خلاقیت آفرینشی پتانسیلهای علمی، تخصصی، اقتصادی، هنری و غیره را داشته باشد؟
در شرایطی که نظام سرمایه داری جهانی بر پایههای مالکیت فردی بر ابزار تولید و سرمایه متکی است، این نظام بر پایههای استدلالی ایجاد اشتغال از طرف سرمایه گزاران، ایجاد انگیزه برای ارتقا فردی از طریق انباشت ارزش افزوده در دست افراد متکی است. آیا در جوامع سوسیالیستی، افراد به تنهایی خواهند توانست از امکاناتی متناسب یا مشابه برای رشد و تعالی فردی و اجتماعی خویش برخوردار باشند؟
آنچه که بنیه و پایههای نظام سوسیالیستی بر آن مبتنی است، شکل دهی به ساختارهای تولیدگرا، ارزش آفرین وخالق مناسباتی است که در آن از یک طرف بهره کشی انسان از انسان در آنها حذف شده و از بین رفته باشد؛ از طرف دیگر به موازات بهره مندی مستقیم انسانهایی که در آفریدن، به کار انداختن و به بهرهوری رساندن چنین پروژههایی نقش مستقیم و هدایتگرانه داشته اند، انگیزه محوری افراد خدمت به جوامع خود و منافع عموم بشری به موازات بهره مندی شخصی و فردی آنها بخاطر سهمی که در ارزش آفرینی داشتهاند، بوده است. در اینجا انگیزه ها نه بر مبنای انباشت ارزش افزوده از طریق بهره کشی از دیگران از طریق سرمایه گزاری فردی و استثمار تسلسلوار از دیگران جهت ارزش آفرینیهای بیشتر توسط افراد مشخص بوده است.
در جوامع سوسیالیستی در شرایطی که جامعه بطور کلی از طریق نهادهای تعاونی، مردمی و مدنی در خدمت و حمایت فرد و تلاش فردی است، خودگردانی دولتی هم در مقیاس کلان اجتماعی بصورتی مشخص از تمام افراد جامعه در هر شرایطی حمایت میکند. در چنین شرایطی تصمیم فرد در این رابطه که در کدام شهر، چه منطقه ای زندگی کند و در چه زمینههایی به تحصیل و کار بپردازد و چه اهداف و آرزوهایی را دنبال نماید، با خود فرد بوده و در این زمینه ها از حمایت اجتماعی و دولتی برخوردار خواهد بود. مساله مهم و کلیدی این است که فرد، در پیشبرد پروژههای خلاق و آفرینشی خویش علاوه بر اینکه از طریق نهادهای اعتباری اقتصادی اجتماعی، دولتی و تعاونی موجود مورد حمایت قرار میگیرند، بلکه میتوانند به موازات تامین منافع فردی خویش از طریق ارزش آفرینی، پتانسیلهای خود را در خدمت عموم جامعه و بشریت به کار گیرند.
اگر فرد پروژه علمی و اقتصادی ویژهای را مد نظر داشته باشد، در نظام سرمایه داری نئولیبرالی، جهت تبدیل چنین ایدههایی به پروژه ای کلان، احتیاج به سرمایه گزاری قابل توجهی خواهد بود. آنها یا باید این سرمایه اولیه را از بانک ها قزض بگیرند، یا از صاحبان سرمایههای کلان موجود تقاضای قرض و یا سرمایه گذاری نمایند. در چنین شرایطی بانک ها و یا سرمایه گزاران خصوصی بعنوان سهامدار و شریک وارد چنین پروژههایی میگردند.
در جامعه سوسیالیستی، تعاونیهای اعتباری و یا خود نهادهای اعتباری دولتها در مقیاس منطقهای، شهری، ولایتی، ایالتی و کشوری میتوانند از طریق فراهم کردن اعتبار برای پیاده کردن و به ثمر رساندن چنین پروژههایی میتوانند به عنوان شریک و حامی وارد و داخل آنها شده و از پتانسیلهای خلاق و ارزش آفرینی افراد در اجتماع استفاده نموده و بهره برداری نمایند. طبیعی است در این زمینه ها مصوبات، قوانین، نظامهای مدیریتی و استانداردهای مشخصی همیشه وجود خواهند داشت که چنین پروژههایی باید از فیلتر آنها عبور نمایند تا ثروتهای اجتماعی مورد سوء استفاده و حیف و میل قرار نگیرد.
تغییرات جهشی در تحول نظام ارزشی از جامعه سرمایه داری به جامعه سوسیالیستی ایجاب میکند که فرد، سعادت و خوشبختی خویش را همراه و همگام با سعادت اجتماعی و عموم بشری ببیند، نه در تقابل و رقابت با آن. در جامعه سرمایه داری، اگر رشد اقتصادی یک نفر به قیمت بهره کشی از دیگران و فقیر تر شدن تعداد زیادی صورت میگردد، در نظام سوسیالیستی، ترقی، رشد و سعادت فرد میتواند به موازات رشد و سعادت اجتماعی به پیش برده شود. سعادت فردی میتواند از طریق حمایت اجتماعی از فرد در رسیدن به آمال و آرزوهای وی به موازات تحقق یافتن پتانسیلهای توانایی آنها تحقق یابد. فرد میتواند از طریق دستاوردهای تلاش خویش و حمایت اجتماعی خود بصورت فردی بهره مند شده و بالاخره آزادانه تصمیم بگیرد که چطور زندگی فردی و شخصی خویش را سامان داده و از آن بهرهمند گردد.
رسانههای اجتماعی مجازی مانند "فیسبوک" نه بخاطر نبوغ آقایان "زاکابرگ" ها، بلکه بخاطر میلیاردها دلار سرمایه گذاریهای هدفمند در کالاسازی اطلاعات شخصی افراد، گرد آوری اطلاعات شخصی و منشهای رفتاری افراد زیر یک چطر، آنالیز و تجزیه تحلیل و کالاسازی آنها و فروش و در خدمت گرفتن هدفمند آنها جهت اهداف کلان قدرتمداران جهانی است. بدون حمایت ها و سرمایه گزاریهای میلیاردی، این شبکههای اجتماعی از یک زنجیر مدار بسته "بلاک چین" کوچک نمیتوانستند فراتر بروند.
اگر نظام سرمایه داری کلان قادر هست از یک مدار حلقه بسته شبکه مجازی اجتماعی مشابه "بلاک چین" یک "فیسبوک" در خدمت خویش بسازد، نظام سوسیالیستی نیز میتواند از طریق حمایت از چنین شبکههایی ، موجب آفرینش چنین پارالل فیسبوکهایی در خدمت اجتماعی گردد. در چنین شرایطی چنین شبکههایی نه فرد محور و سرمایه محور و کالا محور، بلکه انسان محور و جامعه محور خواهند بود. در چنین شرایطی "زاکابرگ"های زیادی در خدمت اجتماعی خواهند بود و شبکههای افریده شده توسط آنها با حمایتهای اجتماعی به موازات همدیگر و با قدرتمداری پراکنده و به مراتب کمتر در خدمت افراد و جوامع خواهند بود.
با این مثال خواستم تا حدودی تفاوت ارزشی، منشی و رفتاری دو الگوی متفاوت را با همدیگر مقایسه کرده باشم. در جوامع سوسیالیستی فرد میتواند به تنهایی پروژههایی را از طریق خلاقیت خویش راه اندازی نموده و از حمایت اجتماعی برخوردار باشد. فرد از این طریق میتواند اشتغال آفرین بوده و ارزش آفرینی نماید. از حاصل ثمرات خلاقیت فردی به موازات خود فرد، تیم کارکنان و زحمتکشان موسسه وی نیز در کنار جامعه بهره مند میگردند. تفاوت کلان در اینجا است که مناسبات بر پایه بهره کشی انسان از انسان تنظیم نمیشود و نظام ارزشی کالائی و اندوختن ارزش افزوده در دست افراد خاص حاکم است. انباشت چنین ارزشهایی در خدمت عموم زحمتکشان چنین پروژههایی در کنار عموم جامعه به کار گرفته میشوند.
در نظام سرمایه داری، پول، یک رقم سنجشی ارزشی دیجیتال یا فلزی - کاغذی است. در عین حال این واحدهای ارقامی بصورت کلان توسط بانکهای مرکزی و دیگر بانک ها تولید شده و در میان آحاد جامعه بر اساس درجات قدرتمداری آنها تزریق، توزیع و پخش میگردد. تزریق انبوه آنها در بازارها موجب میگردد که در نهایت انباشت آن در دست قدرتمداران از یک طرف و جهش تورمی قیمت ها به ضرر انبوه وسیع توده ها از طرف دیگر تمام میشود. این در شرایطی است که در مقیاس بینالمللی پول خود به یک کالا تبدیل میشود که در مناسبات عرضه و تقاضای پولی بین المللی در پردایم سیاسی امنیتی تجاری جغرافیای جهانی معامله میشود. ارزش معاملاتی واحدهای پولی دیگر تنها متناسب با پشتوانه تولیدی - ارزشی آنها تنظیم نمیگردد، بلکه مسائل زیاد امنیتی سیاسی و غیره در تعیین قیمت آنها موثر میباشند.
سوداگری، سود محوری و انگیزه فردی برای انباشت ثروت به قیمت نابودی اجتماعی و طبیعت، جنگ افروزهاهای ویران گرانه شاخصهای ارزشی نظام سرمایه داری نئولیبرال حاکم را نمایندگی میکند. بشریت به این نتیجه رسیده است که نظام ارزشی حاکمه این دوران باید در خدمت بهداشت، حفاظت از محیط زیست، تعلیم و تربیت، رفاه همگانی، تامین سعادت فردی و اجتماعی بکار گرفته شود.
در نظام سوسیالیستی، واحد سنجشی ارزش میتواند همان شکل دیجیتال و ارقامی را داشته باشد، اما میتواند به عنوان پشتوانه ای اعتباری در جدمت پروژههای سازنده تولیدی، فرهنگی، خدماتی، بهداشتی، تعلیم تربیتی و غیره بکار گرفته شود. در این نظام، پول نمیتواند وسیله سواداگریهای بازاری عرضه و تقاضای دلالان مالی قرار گرفته باشد. همین انبوه واحدهای سنجشی ارزشی میتواند بصورت اعتبار به همان نسبت که در خدمت پروژههای تعاونی، دولتی و دیگر موسسات قرار میگیرد، در خدمت ظرفیت ها و پتانسیلهای خلاقیتی افراد نیز قرار بگیرد. باشد که از ثمرات آن خود افراد جوامع بهره مند گردند، هم جامعه ای که در آن نسلهای کنونی و آیندگان آنان زندگی میکنند و خواهند کرد.
دیدگاهها
پیوند عزیزسپاس از توجه شما…
پیوند عزیز
سپاس از توجه شما به نوشته های من. راستش من تلاش میکنم گاها به موضوعاتی بپردازم که کمتر کسی به آنها توجه می کند. موضوع اقتصاد فردی در نظام سوسیالیستی یکی از آنهاست. موضوع تکنولوژی هوشمند و روبوتیک در نظام سوسیالیستی و حتی سرمایه داری نیز موضوع مشابه دیگری است. امیدوارم رفقای دیگر هم بر این عرصه های تاریک روشنائی بیافکنند.
جناب اقای ایشچی گرامی چنان…
جناب اقای ایشچی گرامی چنان دردولت الکترونیک غرق شده اید که آدم میترسد برق برود وکلی مسائل روی دست بماند شما قلمتان بسارپربارترازاینها ست به نظر من ازظرفیت خوداستفاده کامل نمی برید مقالات ابتدایی دربه پیش شما بسیارپرباروجامع بود امید است که به آن روزها برگردید
افزودن دیدگاه جدید