رفتن به محتوای اصلی
چهارشنبه ۲۴ دسامبر ۲۰۲۵
چهارشنبه ۳ دی ۱۴۰۴

چرا به کسانی که روی دو صندلی می‌نشینند بی‌اعتمادم

چرا به کسانی که روی دو صندلی می‌نشینند بی‌اعتمادم
تجربه‌های تاریخی از دوگانه‌کاری سیاسی و بهایی که جنبش‌ها پرداختند

بی‌اعتمادی من به کسانی که هم‌زمان در دو سازمان، دو جریان فکری یا دو صف سیاسی موازی فعالیت می‌کنند، نه حاصل تنگ‌نظری تشکیلاتی است و نه محصول اختلاف سلیقه. این بی‌اعتمادی، عصارهٔ تجربه‌های تاریخیِ تلخ و شکست‌های تکرارشونده‌ای است که جنبش‌های سیاسی—به‌ویژه در ایران—بارها و بارها به‌دلیل همین الگوی رفتاری پرداخته‌اند.

مسئله ساده است :

سیاست عرصهٔ انتخاب است، نه تعلیق و هر جا انتخاب به تعویق می‌افتد، تصمیم به دست نیروهای مسلط می‌افتد.

تجربهٔ چپ ایران؛ وقتی «هم این‌ور، هم آن‌ور» به فاجعه ختم شد

در دهه‌های ۴۰ و ۵۰، بخشی از نیروهای چپ ایران در وضعیتی دوگانه زیستند: در گفتار، داعیهٔ رادیکالیسم انقلابی داشتند، اما در عمل از قطع رابطهٔ شفاف با نیروهای مذهبی یا گرایش‌های اصلاح‌طلب درون‌حاکمیت پرهیز می‌کردند. این دوصندلی‌نشینی نه اتحاد ساخت و نه استقلال را حفظ کرد.

نتیجه روشن بود:

 ناتوانی در تصمیم‌گیری مستقل در بزنگاه انقلاب ۵۷

 حل‌شدن در صفوفی که نه به آزادی باور داشتند و نه به عدالت اجتماعی

 و در نهایت، حذف فیزیکی و سیاسی همان نیروهایی که گمان می‌کردند با «مصلحت‌جویی» می‌توان زنده ماند .

تاریخ بی‌رحمانه اما دقیق نشان داد :

کسانی که می‌خواستند هم هزینه ندهند و هم بمانند، نخستین قربانیان شدند

پس از انقلاب؛ دوگانه‌کاری میان اپوزیسیون و قدرت

در سال‌های نخست جمهوری اسلامی، نمونه‌های متعددی از نیروهایی پدید آمد که هم‌زمان:

خود را منتقد قدرت معرفی می‌کردندو در ساختارهای رسمی یا نیمه ‌رسمی حکومت نقش ایفا می‌کردند .

این وضعیت نه به «گذار نرم» انجامید و نه به اصلاح ساختار. برعکس، این نیروها به ابزار مشروعیت ‌بخشی بدل شدند و هنگامی که کارکردشان به پایان رسید، بی‌هیچ تردیدی کنار گذاشته شدند. در این‌جا، دوصندلی‌نشینی نه تاکتیک بود و نه سیاست؛خطای محاسبه‌ای بود که به نابودی اعتبار سیاسی انجامید .

اپوزیسیون خارج از کشور؛ تعلیق مزمن به‌جای موضع

در چهار دههٔ گذشته، اپوزیسیون خارج از کشور نیز بارها قربانی همین الگو شده است. افرادی که:هم‌زمان در تشکل‌های جمهوری‌خواه و اصلاح طلب رفت‌وآمد می‌کنند ،میان چپ و راست، صرفاً برای حفظ تریبون رسانه‌ای در نوسان‌اند ، نقد رادیکال را در محافل بسته می‌گویند و در عرصهٔ عمومی عقب می‌نشینند . 

این افراد معمولاً یک ویژگی مشترک دارند :

در لحظهٔ تصمیم، غایب‌اند .

در بزنگاه‌هایی چون حملهٔ نظامی، تحریم فلج‌کننده یا اتکا به قدرت‌های خارجی، زبان‌شان ناگهان مبهم می‌شود. نه مخالفت صریح، نه حمایت شفاف؛ فقط "درک پیچیدگی شرایط "

تضاد منافع؛ وقتی سیاست به مدیریت ریسک شخصی تبدیل می‌شود

دوصندلی‌نشینی صرفاً یک خطای نظری نیست. در بسیاری موارد، ریشه در مدیریت ریسک شخصی دارد. فرد می‌کوشد آیندهٔ خود را «بیمه» کند تا با پیروزی هر طرف، سهمی از قدرت، اعتبار یا امنیت داشته باشد .

در این‌جا سیاست از مبارزه برای آرمان، به تجارت با فرصت‌ها تقلیل می‌یابد؛و این نقطهٔ آغاز فساد سیاسی است .

فرسایش سرمایهٔ اجتماعی؛ ضربه‌ای عمیق‌تر از شکست تشکیلاتی

بزرگ‌ترین آسیب دوصندلی‌نشین‌ها، نه به سازمان‌ها، بلکه به جامعه وارد می‌شود :

 مواضع لغزندهٔ چهره‌های شاخص، «گیجی استراتژیک» تولید می‌کند

 این گیجی به بی‌تفاوتی سیاسی می‌انجامد

و جامعه به این نتیجه می‌رسد که «همه مثل هم‌اند» یا «سیاست چیزی جز فریب نیست »

و این دقیقاً همان نقطه‌ای است که استبداد برای تداوم خود به آن نیاز دارد.

 افسانهٔ «پل‌سازی

دوگانه‌کاری اغلب با واژه‌هایی زیبا توجیه می‌شود: «پل‌سازی»، «گفت‌وگو»، «جمع اضداد . »

اما پل، دو سوی مشخص دارد.کسی که حاضر نیست بگوید کدام‌سو ایستاده، پل نیست؛ مه است .

این مه: مسیر را گم می‌کند ،‌ نیروها را فرسوده می‌سازدو در نهایت، به سود اقتدار و ارتجاع تمام می‌شود . 

همکاری یا ادغام هویت؟

باید میان این دو تفاوت قائل شد :

 همکاری: دو نیروی با هویت و مرزهای شفاف، بر سر هدفی محدود و زمانی مشخص توافق می‌کنند

 دوصندلی‌نشینی: فرد یا جریان می‌کوشد هویت خود را چنان مخدوش کند که در هر دو ظرف بگنجد

این دومی، نه انعطاف که بی‌هویتی سیاسی است.

پایان سخن: سیاست خاکستری ندارد، شفافیت دارد

بی‌اعتمادی من به دوصندلی‌نشین‌ها دفاع از اخلاق مسئولیت است، نه تعصب. تجربهٔ تاریخی به‌روشنی نشان داده است: دو وفاداری متعارض، سرانجام به بی‌وفایی می‌انجامد .

 تعلیق موضع، تصمیم را به دشمن واگذار می‌کند و کسانی که می‌خواهند «همهٔ گزینه‌ها را باز نگه دارند»، معمولاً در لحظهٔ تعیین‌کننده هیچ گزینه‌ای ندارند ،سیاست، عرصهٔ ایستادن است  ، نه نشستن روی دو صندلی .

شفافیت مرزها، شرط حداقلی سیاست‌ورزی مسئولانه است .

کسی که هم‌زمان می‌خواهد رادیکال به‌نظر برسد و مصلحت‌جو باقی بماند، در نهایت نه این می‌شود و نه آن .

تاریخ ایران بارها نشان داده است: وسط ‌بازی، نه امنیت می‌آورد و نه اعتبار

مسعودشب افروز

 بیست وچهارم دسامبر ۲۰۲۵

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید