رفتن به محتوای اصلی

تحول اندیشه درباره فقر: بررسی تعاملات بخش سوم

تحول اندیشه درباره فقر: بررسی تعاملات بخش سوم
نوشتۀ راوی کانبور Ravi Kanbur و لین اسکوایر Lyn Squire

2. درآمد و مصرف

2.1     اندازه‌گیری‌های متعارف

بر اساس تعریف رایج، فقر عبارت از وضعیتی است "که فرد از میزان معمول یا از نظر اجتماعی پذیرفته شده‌ای از پول یا دارایی‌های مادی برخوردار نیست". این تعریف دو نکته مهم را در بر دارد. نخست این که تعریف فقر در زمانها و جوامع مختلف متفاوت خواهد بود – آنچه در هند "از نظر اجتماعی پذیرفته شده" تلقی می‌شود، ممکن است با آنچه در ایالات متحده آمریکا پذیرفته است، متفاوت باشد. دوم، تمرکز این تعریف بر توان خرید کالا و خدمات (پول) یا مالکیت آنها (داراییهای مادی) است. همان گونه که خواهیم دید، بسیاری از تلاشها برای اندازه‌گیری فقر بر همین دو مفهوم استوار اند.

بنجامین سیبوم رونتری (Benjamin Seebohm Rowntree)، یکی از پیشگامان اندازه‌گیری فقر، با تخمین بودجه‌ای که برای تأمین "حداقل نیازهای لازم برای حفظ کارایی صرفاً جسمانی" در شرایط خاص شهر یورک در آغاز قرن بیستم لازم بود، به رقمی "از نظر اجتماعی پذیرفته شده" برای میزان درآمد رسید. او بر اساس محتوای تغذیه‌ای مواد غذایی مختلف و قیمتهای محلی آنها، نتیجه گرفت که پانزده شیلینگ حداقل بودجه‌ای است که برای تغذیه یک خانواده شش نفره در طول یک هفته لازم است. با افزودن هزینه‌هایی برای مسکن، پوشاک، سوخت و سایر ملزومات، او به خط فقر بیست‌وشش شیلینگ برای یک خانواده شش نفره رسید، که نرخ فقر در یورک را حدود ۱۰ درصد برآورد می‌کرد.

هرچند از همین رویکرد در کشورهای دیگر و در زمانهای مختلف برای اندازه‌گیری فقر استفاده شده است، اما نتیجۀ حاصل بسیار وابسته به شرایط محلی است. برای نمونه خط فقر در هند و آمریکا، کمابیش بر همین اساس تعیین شده‌اند، اما وقتی هر دو را به دلارهای "برابری قدرت خرید" در سال ۱۹۸۵ تبدیل کنیم، خط فقر ایالات متحده، بسته به اندازه خانوار، بین ده تا بیست برابر بیشتر از خط فقر هند است. این تفاوت نشاندهنده تمایل خطوط فقر به تغییر در گذر زمان، همزمان با افزایش میانگین درآمدها و تحول در تلقی جامعه از "حداقل نیازها" است.

یک مطالعه درباره خط فقر – یعنی بودجه برای "حداقل معاش" – در فاصله سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۶۰ در امریکا نشان داد که این بودجه به ازای هر یک درصد افزایش درآمد سرانه قابل تصرف جمعیت عمومی، به میزان ۰٫۷۵ درصد افزایش یافته است. بنابراین، در مقایسه با آستانه فقر مطلقی که مالی اورشانسکی (Mollie Orshansky) برای سال ۱۹۶۳ تعریف کرد، بودجۀ حداقل معاش در سالهای پیش از جنگ جهانی اول، به دلار ثابت، بین ۴۳ تا ۵۴ درصد آن بود. این بودجه تا سال ۱۹۲۳، به ۵۳ تا ۶۸ درصد "آستانۀ اورشانسکی" رسیده بود. بودجه "اضطراری" در دوران رکود بزرگ (سال ۱۹۳۵) حدود ۶۵ درصد و خط درآمد پایین برای سال ۱۹۵۷ حدود ۸۸ درصد از آستانه اورشانسکی را تشکیل می‌دادند.

این واقعیت که تصور عمومی از میزان لازم برای "گذران زندگی" با افزایش درآمدهای عمومی رشد می‌کند، در نقل قولی از سال ۱۹۳۸ به خوبی منعکس است: "یک بودجه استاندارد که در دهه ۱۸۹۰ تدوین شده بود، مثلاً جایی برای وسایل برقی، خودرو، اسفناج، رادیو و بسیاری چیزهای دیگر نداشت؛ چیزهایی که در مدل رفاه سال ۱۹۳۸ جای دارند. و بودجه سال ۱۹۵۰ بی‌تردید بودجه کنونی را به‌اندازه دامنهای قدیمی مضحک جلوه خواهد داد". با پیشرفت تکنولوژی و افزایش سطح زندگی عمومی، سه عامل بر فقر تأثیر می‌گذارند: کالاهای مصرفی جدید که ابتدا لوکس به نظر می‌رسند، به‌تدریج به‌عنوان وسایل راحتی و سپس به‌عنوان نیازهای ضروری تلقی می‌شوند؛ تغییر در شیوه سازماندهی جامعه ممکن است دستیابی به یک هدف خاص را برای فقرا پرهزینه‌تر کند – مثلاً زمانی که مالکیت گسترده خودرو باعث کاهش کیفیت حمل و نقل عمومی می‌شود؛ و در نهایت، ارتقای عمومی استانداردهای اجتماعی ممکن است موجب  پرهزینه‌تر شدن زندگی برای فقرا شود، مثلاً وقتی قوانین ساختمانی الزام می‌کنند که همه خانه‌ها به لوله‌کشی داخلی مجهز باشند و این امر هزینه مسکن را افزایش می‌دهد.

زمانی که یک خط فقر تعریف شد، می‌توان آن را بر داده‌های مربوط به درآمد یا مخارج اعمال کرد. بیشتر تحلیلگران استفاده از داده‌های مربوط به مخارج را ترجیح می‌دهند. در بسیاری موارد، اندازه‌گیری مخارج آسانتر است. این معیار همچنین از نظر مفهومی نیز مزیت دارد: اگر درآمدها در گذر زمان با الگویی نسبتاً قابل پیش‌بینی نوسان کنند (چنان که مثلاً در یک اقتصاد روستایی احتمال دارد)، خانوارها می‌توانند تا اندازه‌ای با "هموارسازی" مصرف، اثر نوسانات درآمد را کاهش دهند. آناند (Anand) و هریس (Harris) این وضع را با استفاده از داده‌های سریلانکا بررسی کرده اند. آنها این فرض را مطرح کردند – و دریافتند – که درآمد شاخصی پرنوسان و نامطمئن بهعنوان یک معیار پایدار است، در حالی که مخارج کل سرانه خانوار نوسان کمتری دارد و بنابراین گزینه بهتری برای اندازه‌گیری رفاه به شمار می‌رود.

١٨ اردیبهشت ١٤٠٤

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید