رفتن به محتوای اصلی

بترسید از... سر بدارها

بترسید از... سر بدارها
پنج‌شنبه, 15. دسامبر 2022 - 14:07

تو هیِ از مهربانیها
بگو
از دین ات
از ستایشِ کرامات بگو،
از بشارت نور در ظلمات
از وعدۀ بهشت
وز حوری و ... غلمان بگو

تو از هر چه که وعده اش را
بسیار گفتی و ...
بسیار شنیدم بگو
اما من نه رؤیا دیدم
نه کسی از خواب هفت اقلیم
لعلِ شراب از نهر گرفت و ...
نه سر در آغوشِ حوریان بِنهاد

تو اما هرچه تیغ ات
نشسته بر گلو
بگو ...

تو از چه می ترسی؟!
نه ... نه ... تو از قتل عامِ شکوفه ها
می ترسی!

من نه از طنابها
بر سرِ تیرکها،
من از نماز صبح می ترسم!

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.