دوبارە در سیاه شبی دیگر لشگری از اجیر شدگان رژیم استبداد و استثمار و ارتجاع شبانە بە خانە ای کە سپیدە قلیان دوران مرخصی بیماری اش را می گذراند بی خبرانە و وحشیانە هجوم آوردند و در حالیکە دور تا دور خانە را قرق کردە بودند سپیدە را راهزنانە ربودند و با خود بردند. سپیدە را پس از آنکە در زندان بە کرونا مبتلا شد، بە ناگریز برای معالجە و انداختن هزینە معالجە اش بە دوش او و خانوادەاش و نگرانی از عواقب بیماری اش برای رژیم بە مرخصی استعلاجی فرستادە بودند. اما مرخصی اش تمام نشدە بە سراغ اش آمدند و او را بردند تا بە خاطر افشاگری های های تازەاش در مورد جنایاتی کە در زندان بوشهر بر اسیران رژیم فقاهتی می رود شکنجە کنند و بلکە او را وادار بە تکذیب آن کنند. حضور سپیدش در میان مردم و خانوادە را بیش از آن تاب نیاورند و چون لشکری از ارواح خبیثە از میان سیاهی شب آمدند و پیش از طلوع سپیدە او را بردند.
مادر دردمند در شرح چگونگی دستگیری اش گفت، ٥٠ نفر بودند، نە حکم داشتند و نە معلوم شد از کجا آمدە بودند، گفتند فراری است! فراری از کجا ؟ جوابی ندادند. اجازە ندادند لباس و کفش اش را بپوشد. بعدا معلوم شد لپ تاب و موبایل ها و حتی کنترل تلویزیون صاحب خانە و کلید های خانە خواهر سپیدە را هم با خود بردەاند.
بعضی ها گفتەاند ٣٠ مامور و بعضی دیگر شمار ماموران را ٥٠ نفر گفتەاند. همان رقم کمتر را اگر در نظر بگیریم انسان هاج و واج می ماند، تعدادشان از دستە راهزنان یک کاروان بزرگ تجاری هم بیشتر است. این همە آدم دورە دیدە مسلح برای ربودن یک دختر لاغر و نحیف؟ مادر سپیدە کە بهشان گفتە بود، تلفن می کردید خودمان می آوردیم اش.
او سابقە نرفتن و در رفتن هم کە نداشت. پس برای چە ٣٠ مامور را برای بردن سپیدە شبانە فرستادە بودند؟ حقوق مخارج این همە مامور را مگر از ارث پدرشان می دهند؟ با یک تلفن بی هزینە می شد کار این ٣٠ اشباح خبیثە را کرد، نمی شد؟ می شد، قبلا هم شدە بود. سپیدە اگر می خواست فرار کند وقت برای فرار داشت. خودشان هم می دانستند اهل فرار نیست. مشکل آنها این چیزها نبود. اگر می شد در زندان مثل خیلی های دیگر می توانستند سر او را هم زیر آب کنند و زبان شمیشیر مانندش را ببرند. مگر همین دو سە هفتە پیش نبود کە با افشای ماجرای تجاوز شکنجە گران مهر بە پیشانی زندان بوشهر بە زنان اسیر چە آتشی بە جان همە انداخت؟مگر او نبود کە گزارش شکنجە وحشیانە اسماعیل بخشی را بە جامعە داد و پردە ریاکاری رئیس دستگاە قضایی وقت مدعی عدالتخواهی را درید؟ مگر نمی دانست جزای این جور کارها در رژیم فقاهتی چیست؟
چرا این را خوب می دانست. او از میان تسلیم و مقاومت و میان سکوت و فریاد دومی را انتخاب کرد. همین ها هم او را در قلوب عدالت خواهان و استبداد ستیزان جا داد و هم تبدیل بە یکی از نمادهای مقاومت جوانان و زنان مبارز و عدالتخواە و محبوب دل زحمتکشان و ستمدیدگان بیشمار از رژیم فقاهتی کرد. مکان د نسلو زمان، تهدید و زندان و شکنجە و انواع محرومیت ها هیچ کدام نتوانست سپیدە را از هدف و راهش منصرف و وادار بە تسلیم نماید. حالا او نماد شدە است، نماد مقاومت، عدالتخواهی، برابری و آزادیخواهی برای مردم بسیاری در این سرزمین . نماد سپیدی در مقابل سیاهی و تاریکی. نماد نسل نو، نسلی کە نمیخواهد نظم کنونی حاکم بر سرزمین و سرنوشت اش را بپذیرد، نسلی کە ظرف ١٢ سال چهار جنبش و خیزش بزرگ و هزاران اعتصاب و اعتراض را رقم زدە است و هم اکنون چون رودی پرخروش جاری و ساری است و دم بە دم خروشانتر و توانمندتر می شود و می رود کە سدها و سنگرهای ارتجاع و استبداد را در هم بشکند.
نمادها ی مقاومت را می شود تحت فشار قرار داد بە زندان برد و شکنجە کرد، در تاریکی شبانە چون لشگر سیاهی بر آنان یورش برد، اما تاثیر و کارکرد آنان را نمی توان خنثی کرد. آنان مرعوب و مغلوب ناشدنی و ماندگار در وجود مردم و جنبشها باقی می مانند. اینکە برای دستگیری آنها شب را انتخاب میکنند، اینکە نمی توانند حتی در زندان جلوی زبان آنان را بگیرند، خود بخشی از تاثیرات نمادهای مقاومت هستند. وقتی برای ربودن یک زن جوان یک لشگر تفنگچی حرفەای اعزام می کنند، هم نشانە وحشت و ضعف آنهاست و هم برای دهشت افکنی در میان مردم است. ابلهان فکر می کنند می توانند با دهشت افکنی و قدرت نمایی کاذب از مردم زهر چشم بگیرند و گویا می توانند روند پرشتاب مبارزات تودەای شتابندە علیە استبداد و بی عدالتی رژیم را متوقف کنند. قدرت واقعی رژیم اینک تا حد ١ بە ٣٠ است. ٣٠ نیروی مسلح در برابر یک زن سر سبز سرخ زبان، سرخ اندیش و سپید روی! بر ماست کە چون سپیدە ها قدرت خود را برای رهایی بکار بگیریم و او و بقیە نمادهایمان را تنها نگذاریم!
افزودن دیدگاه جدید