جمهوری اسلامی امروز در یکی از بحرانیترین و شکنندهترین دورههای حیات سیاسی خود قرار دارد. از آنجا که این رژیم ازدرون دچار فرسایش، تضاد ساختاری و فروپاشی تدریجی شده و از سوی دیگر زیر فشار سنگین مردم، جنبشهای اجتماعی، تحولات منطقهای و فشارهای بینالمللی قرار گرفته است، موقعیت آن بیش از هر زمان دیگری متزلزل شده و پایههای قدرتش به لرزه افتاده است
بازگشت دوباره به موضوع حجاب اجباری و اعمال سرکوب علیه زنان نه یک مسئله اعتقادی یا فرهنگی، بلکه تلاشی سیاسی برای نمایش باقیمانده قدرت سرکوب است. جمهوری اسلامی میکوشد نشان دهد همچنان قادر است جامعه را با زور، اجبار، سرنیزه و خشونت مهار کند؛ اما این رفتار بیش از هر چیز بازتابدهنده ضعف و بحرانهای حلنشده داخلی و شکستهای خارجی آن است
در عرصه منطقهای نیز تحولات خاورمیانه برزیان این حکومت پیش میرود. کاهش نفوذ در سوریه، تغییر توازن ژئوپولیتیک و افزایش انزوای بینالمللی، موقعیت جمهوری اسلامی را بیش از هر زمان دیگری متزلزل کرده است.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی بقای خود را نه بر پایه مشروعیت مردمی، بلکه بر اساس تولید دائمی ترس، بحران، ناامنی و بیثباتی اجتماعی تضمین کرده است. این حکومت با ایجاد و استمرار بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، تلاش میکند مردم را در وضعیت نیاز و بیقدرتی نگه دارد. ساختار جمهوری اسلامی بر پایه فساد سیستماتیک، غارت منابع ملی، فقرسازی و محرومسازی بنا شده است
و این بحرانها در جوهره این استبداد دینی میباشد و دراین کاست حکومتی، هیچ جناحی بهترازجناح دیگری نیست
در این شرایط مردم ازمحرومیتهای همەگیر وعمیق رنج میکشند و مایحتاج حیاتی مانند غذا، داروومسکن آنها روزبهروز ناچیزتر میشود. حزب چپ ایران، دیگر تشکلها و کنشگران با حساسیت و مسئولیتپذیری برای تأمین مطالبات مردم فعالیت نظری و عملی میکنند
ایران امروز به زندانی بزرگ برای تمامی مردم تبدیل شده است؛ زندانی که در آن آزادی بیان جرم است، اندیشیدن تهدید است و زن بودن، جوان بودن، کارگر بودن یا کرد، بلوچ، عرب، ترک، فارس یا پیرو هر اندیشه و مذهب متفاوت بودن، میتواند خطر مرگ یا حذف اجتماعی داشته باشد. تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی است که میتوان راه را برای یک ایران آزاد، انسانی و برخاسته از اراده مردم گشود
دربرابر چنین وضعیتی، جنبشهای مدنی و اجتماعی ایران نقشی تعیینکننده پیدا کردهاند
اعتراضات معلمان، کارگران، بازنشستگان، پرستاران، دانشجویان و دیگر گروههای مدنی، همراه با دستاوردهای تاریخی جنبش «زن، زندگی، آزادی»، فشار سنگینی بر ساختار قدرت وارد کردهاند و نشان دادهاند که جامعه ایران دیگر به عقب بازنخواهد گشت
در این شرایط حساس، حزب چپ ایران و دیگر نیروهای چپ مترقی با وجود فشار حکومت اسلامی، تهدید نیروهای سلطنتطلب و همچنین فشار جریانهای لیبرال داخل و خارج مسئولیتی بزرگ و تاریخی برعهده دارند.
این نیروها باید علاوه بر حمایت از جنبشهای مردمی، به سازماندهی، هدایت سیاسی و تبدیل انرژی اعتراضی به نیروی تغییر ساختاری کمک کنند. آنها باید برنامهای شفاف، عملی و مبتنی بر عدالت اجتماعی ارائه دهند؛ برنامهای که نشان دهد چگونه میتوان قدرت سیاسی را از ساختار پوسیده و غیرقابل اصلاح کنونی گرفت و نظامی نوین و مردمی را جایگزین آن کرد
اپوزیسیون واقعی زمانی شکل میگیرد که بتواند راهکار ارائه دهد، نه فقط اعتراض؛ برنامه داشته باشد، نه صرفاً شعار؛ قدرت سازماندهی ایجاد کند، نه فقط تحلیل؛ و چشماندازی روشن، واقعگرایانه و قابل تحقق از آینده ایران ارائه کند. تنها با شکلگیری چنین اپوزیسیون قدرتمند، هماهنگ و مسئولیتپذیری است که میتوان به حیات ننگین جمهوری اسلامی پایان داد و زمینه را برای ساختن آیندهای نو فراهم کرد
چنین اپوزیسیونی باید متکی برعدالت اجتماعی، حقوق بشر، برابری، آزادی، اقتصاد مردمی و تقسیم عادلانه ثروت ملی باشد. همچنین باید تضمین دهد که حقوق همه اقوام، فرهنگها و هویتهای موجود در ایران محترم شمرده میشود و هیچ بخش از جامعه زیر سلطه مرکزگرایی تبعیضآمیز قرار نخواهد گرفت
آینده ایران باید آیندهای سکولار، آزاد، دموکراتیک و مبتنی بر حاکمیت مردم باشد؛ آیندهای که در آن حقوق تمامی اقوام، گروههای اجتماعی و فرهنگی تضمین شده و ارزشهای انسانی و برابریطلبانه جایگزین تبعیض، سرکوب و انحصار شود
تجربه تاریخ نشان داده است: دیکتاتورها همیشه تصور میکنند ابدیاندتا لحظهای که سقوط میکنند
جمهوری اسلامی نیز ازاین قاعده مستثنی نیست. دیر یا زود، این نظام همانند دیگر رژیمهای استبدادی سقوط خواهد کرد و مردم ایران فصل تازهای از تاریخ خود را آغاز خواهند نمود
پاریس _
افزودن دیدگاه جدید