بازداشت اخیر روشنفکران مدنی و چپ - پرویز صداقت، شیرین کریمی، مهسا اسداللهنژاد، و احضار و تهدید تعدادی دیگر- حادثهای بود که تنها در چند روز، صحنه سیاست ایران را شاهد همصدایی کمنظیر میان جریانهای فکری و سیاسی مختلف کرد.
در همان ساعتهای اول، واکنشها از سه جهت (در داخل کشور، در خارج کشور در رسانه ها و شبکه های اجتماعی) ظاهر شد.
در داخل کشور :
-
مرتضی مردیها – نقد تند بازداشتها
-
محمد قوچانی – هشدار درباره «امنیتی کردن فرهنگ»
-
فرشاد مؤمنی – اعتراض به ضربه به محیط علمی
-
کانون نویسندگان ایران – بیانیه رسمی
-
استادان دانشگاه علامه – اعتراض علنی
در خارج کشور :
-
حزب چپ ایران– نخستین بیانیه رسمی
-
اتحاد جمهوریخواهان – اعلام مخالفت با سرکوب اندیشه
-
تقی رحمانی و رضا علیجانی – واکنش در شبکهها
در رسانهها و شبکههای اجتماعی
از شرق و هممیهن گرفته تا گروههای کتابخوانی و انجمنهای دانشجویی، خبر بازداشتها را میچرخاندند.
در ۴۸ ساعت بعد، موج نخست تبدیل به یک همصدایی گسترده شد. هر جریان با زبان خودش اما با مطالبهای واحد: آزادی فوری بازداشتشدگان را خواستند. چهره هایی از کنشگران و گروه های دانشجویی چپ در اروپا، از لیبرالها، موسی غنینژاد و گروه اقتصاددانان لیبرال دانشگاه تهران، از اصلاحطلبان، سعید لیلاز، علی شکوریراد، غلامحسین کرباسچی، گزارشهای انتقادی در شرق و اعتماد، از نیروهای مدنی و سیاسی سکولار، حزب سکولار دموکرات و جمعی از فعالان مدنی در اروپا، از فعالان دموکراسی خواه، کیوان صمیمی، نرگس محمدی، آتنا دائمی، رضا خندان به این ترتیب، شبکهای از صداهای متفاوت - از لیبرال تا چپ، از اصلاحطلب تا دموکرات و جمهوریخواهان- بهطور همزمان فشاری کمسابقه ایجاد کردند.
چرا چنین اتحاد در عملی ممکن شد؟
بیش از هر بازداشت سیاسی، بازداشت روشنفکر - که فعالیتی شفاف و علنی با کار برد کلام و قلم دارد - برای همه جریانها یک تهدید مشترک است. سرکوب روشنفکر مستقل نه تنها تهدیدی برای چپ بلکه تهدیدی برای لیبرالها، اصلاحطلبان و جمهوریخواهان است. بازداشتشدگان نامبرده، فاقد هویت حزبی یا گرایش سازمانی بودند. این خصوصیت امکان دفاع چندگفتمانی را فراهم کرد. این «تهدید فراایدئولوژیک» هسته سخت اتحاد را تولید کرد. هر جریان حمایت از آنان را ضروری دانست و با زبان خود عملی کرد:
لیبرالها = آزادی فردی
چپها = دفاع از نقد قدرت
اصلاحطلبان = مقابله با تندروها
اتحاد گسترده بود اما کامل نبود. جریانهای متعلق به ملیت ها به دلیل تمرکز بر مطالبات ویژه خود کمتر در این موج قرار گرفتند.وقتی بیانیهها، یادداشتها و اعتراضها از جهات مختلف و در رسانه ها و شبکه های اجتماعی بمیان آمدند، هزینه ادامه سرکوب بالا رفت. مطابق نظریه «تصاعد هزینه سیاسی»، وقتی فشار از چند منبع (رسانهای، دانشگاهی، سیاسی، مدنی) همزمان اعمال میشود، حکومت ناچار به عقبنشینی است.
این رخداد نشان داد که اتحاد در عمل نه یک امید خارج از دسترس، بلکه یک واقعیت قابل مشاهده است: چهره ها، تشکل و گرایشها و رسانههایی که معمولاً کنار هم نمیایستند، این بار حول دفاع از روشنفکران بازداشتشده به یک مطالبه مشترک رسیدند.
اتحاد در عمل یعنی همین: همصدایی واقعی حتی اگر موقت باشد. این اتحاد به آزادی سریع بازداشت شدگان، پس از ۹ روز با قید وثیقه منجر شد. امری که در دستگاه بگیر و به بند بیرحمانه استبداد دینی و سپاهی کم سابقه است.
این تجربه نشان میدهد که «اتحاد در عمل» در ایران نه یک پدیده استثنایی بلکه یک واکنش ساختاری به تهدید مشترک است.
اتحاد در عمل اخیر، که با شخصیت ها، نیروها و نهادهای مشخص شکل گرفت، یک نمونه روشن از ائتلاف خودجوش بر زمینه ای واقعی بود: ائتلافی که بر پایه اشتراک نظری شکل نگرفت، بلکه بر پایه درک مشترک از خطر سرکوب به وجود آمد.
نادر عصاره
سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۸ نوامبر ۲۰۲۵
افزودن دیدگاه جدید