رفتن به محتوای اصلی

سو گیری وزیر امور خارجه روسیه در نظام جمهوری اسلامی

سو گیری وزیر امور خارجه روسیه در نظام جمهوری اسلامی

از برجام فقط نعشی مانده که هر قدرتی برای مقاصد خود تکانش می‌دهد. جمهوری اسلامی درمانده از اداره امور کشور، در میانه‌ی مسکو، پکن و واشنگتن، بیش از آن‌که بازیگر باشد، به صحنه‌ی بازی بدل شده است.

حمایت قالیباف از سو گیری لاوروف 

 اظهارات اخیر سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، درباره نقش جان کری و محمدجواد ظریف در گنجاندن بند «مکانیزم ماشه» در متن توافق برجام، صرفاً تفسیری تاریخی نیست، بلکه دخالتی آشکار در منازعات درونی حاکمیت ایران به شمار می‌رود. این سخنان سو گیری است  بر سر یکی از موضوعات اصلی شکاف میان دو گرایش اصلی در رأس نظام اسلامی.

اظهارات لاوروف درباره مکانیزم ماشه، در واقع دخالتی مستقیم در سیاست داخلی ایران بود. او با انداختن مسئولیت بحران فعلی بر دوش مقامات دولت پیشین، به ریاست حسن روحانی، تنها در صدد بازسازی روایت روسیه از مسئله نیست بلکه  در مقابل تکنوکرات های مذاکره جو با غرب، عملاً جانب تندروهای حاکم را گرفت.

بدنبال این سخنان، واکنش محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس اسلامی، در دفاع از «روابط راهبردی با روسیه» و حمله به رئیس و وزیر امور خارجه پیشین جمهوری اسلامی، نشانه روشن حمایت از سو گیری لاوروف است. او تصریح کرد که انتقادات نسبت به روسیه به همکاری‌های تهران و مسکو لطمه زده است. این موضع نشان می‌دهد که بخشی از حاکمیت ایران نه‌تنها از نفوذ روسیه بیم ندارد، بلکه آن را ابزاری برای تحکیم قدرت خود در برابر رقبای درون‌ساختاری و قدرت های خارجی می‌داند.

جمهوری اسلامی و بازی بزرگ تر قدرت ها

برجام، از آغاز تا فروپاشی‌اش، میدان رقابت میان سه سطح قدرت بوده است: دولت‌های غربی، حکومت ایران، و متحدان شرقی آن، به‌ویژه روسیه. پس از تهاجم روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، مسکو به‌روشنی برجام را به گروگان گرفت و از آن به عنوان اهرم فشار در برابر غرب استفاده کرد.

سرگئی لاوروف در اسفند ۱۴۰۰ اعلام کرد که روسیه از آمریکا خواسته است تضمین دهد تحریم‌های جدید علیه مسکو مانعی برای همکاری‌های اقتصادی و نظامی این کشور با ایران پس از احیای برجام نباشد. این درخواست موجب توقف موقت مذاکرات شد و آشکار ساخت که روسیه برجام را ابزاری برای کاهش فشار تحریم‌های غرب بر خود می‌داند. روسیه، به‌عنوان بازیگری که درگیر جنگ اوکراین و نیازمند کارت‌های فشار منطقه‌ای بود، برجام را به ابزار معامله با غرب بدل کرد. لاوروف، با حمایت پنهان از تأخیرها و اختلافات داخلی نظام اسلامی، عملاً روند احیای توافق برجام را تا حدی که می توانست متوقف ساخت و دولت جمهوری اسلامی در موقعیت تعلیق و مردم تحت فشار خرد کننده تحریم ها باقی ماندند.

شکست استراتژی ماجراجویانه دفاعی جمهوری اسلامی و برنامه هسته ای آن، با فعال شدن مکانیزم ماشه و تحریم ها و تنبیهات شورای امنیت علیه  جمهوری اسلامی تشدید شد. اخیرا، ایران، روسیه و چین نامه‌ای مشترک به دبیرکل سازمان ملل و رئیس دوره‌ای شورای امنیت فرستادند و در آن، هرگونه بازگشت تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران را «غیرقانونی» خواندند. این موضع‌گیری ظاهراً در دفاع از جمهوری اسلامی و در مخالفت با ابتکار کشورهای اروپایی برای فعال‌سازی «مکانیزم ماشه» بیان شد، اما در عمل مانعی واقعی در مسیر بازگشت تحریم‌ها ایجاد نمی‌کند.

چنین بیانیه‌هایی، بیش از آن‌که توان بازدارنده‌ای در برابر اراده‌ی قدرت‌های غربی داشته باشند، ابزاری‌اند برای حفظ وضع موجود: کشوری زیر فشار تحریم‌های سنگین، در انزوای سیاسی، و در زیر تهدید نظامی.

جنگ اوکراین برجام و به تبع آن جمهوری اسلامی  را به ابزاری در بازی بزرگ‌تر قدرت‌ها بدل کرد. روسیه با هوشیاری و رندی سیاسی، روند احیای برجام را به گروگان گرفت تا از ایران به عنوان اهرم فشار در مذاکرات خود با غرب استفاده کند. در عمل، کرملین خواهان توافقی نبود که روابط ایران و اروپا را بهبود بخشد یا ایران را به مدار اقتصادی غرب بازگرداند، زیرا چنین تحولی، ایران را از وابستگی راهبردی به مسکو دور می‌کرد. اکنون نیز در شرایطی که صف‌بندی جهانی میان بلوک چین و روسیه از یک‌سو و آمریکا و متحدانش از سوی دیگر آشکارتر شده است، منافع روسیه در تداوم دوری ایران از غرب تعریف می‌شود. در مقابل، منافع ملی ایران، به‌ویژه در سایه خطر جنگ احتمالی اسرائیل با جمهوری اسلامی و وابستگی کامل نظامی ایران به چین و روسیه، ایجاب می‌کند که کشور در جبهه‌بندی‌های قطبی جهان درگیر نشود و از بازی ابزار شدن در نزاع قدرت‌های بزرگ بپرهیزد.

تجربه تاریخی ایران در سیاست خارجی

در واقع، «مکانیزم ماشه» تنها در چارچوب توافق هسته‌ای فعال نشده است، بلکه علیه مردم ایران از دو سو به کار افتاده است:

از یک‌سو، غرب در واکنش به ادامه غنی‌سازی و سیاست‌های تحریک‌آمیز رژیم برهبری خامنه ای، ایران را در آستانه انزوای کامل و تحریم های همه گیر و  در خطر تجاوزات خارجی قرار داده است. از سوی دیگر، روسیه با سوءاستفاده از منزوی بودن رژیم اسلامی و نیاز حاد آن به یافتن متحد، از بحران‌های کشور به عنوان برگ مذاکره با غرب بهره‌برداری می‌کند. قربانی نهایی این دوگانه، مردم ایران و منافع تاریخی آن‌ها هستند.

دکتر عباس امانت، محقق و استاد تاریخ،  در تحلیل سیاست خارجی ایران در عصر قاجار یادآور می‌شود که بقا و امنیت ایران همواره در ایفای نقش یک «دولت حائل» میان قدرت‌های متخاصم نهفته بوده است. قاجارها، با وجود ضعف ساختاری، از تضاد میان روسیه و انگلستان برای حفظ تمامیت کشور بهره می‌بردند. و بدون شاخ به شاخ شدن با آن دولت ها که بزرگترین قدرت های زمانه بودند،  استقلال کشور را از گزند دور می داشتند. امروز نیز این تجربه تاریخی می‌تواند الهام‌بخش باشد: ایران، به‌جای وابستگی به یکی از دو اردوگاه روسیه یا غرب، می‌تواند نقش میانه‌ای ایفا کند که بر پایه استقلال، تعادل و منافع ملی استوار باشد. اما تحقق چنین سیاستی تنها زمانی ممکن است که تصمیم‌گیری درباره منافع کشور از انحصار رژیم اسلامی با حلقه‌های امنیتی و ایدئولوژیک آن بیرون آید.

 

دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - ۲۷ اکتبر ۲۰۲۵

 

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید