رفتن به محتوای اصلی

عامل عمده عدم موفقیت، نبود رهبری و فقدان اتحاد اپوزیسیون

عامل عمده عدم موفقیت، نبود رهبری و فقدان اتحاد اپوزیسیون

پر رنگ ترین خاطره ها

من شخصا به قدری تحت تاثیر این جنبش قرار گرفتم که یاد و خاطره پر شده از وقایع متعدد و تاثیرگذاری که هرلحظه و تا هنوز، ذهن ما را به خود مشغول می‌کند. متاسفانه کشته شدن جوانان آرزومند و برومندی که یکی یکی پر پر شدند، پررنگ ترین خاطره هایی است که من دارم با یادواره هایی که هرگز فراموش نمی شوند. " به مامان چیزی نگو"، " متهم اظهار پشیمانی نکرد" ، سر قبر من گریه نکنند" ، … فریادها و ضجه های پدران و پدران داغدار، گریه فرزندان خردسال بر مزار پدرها و مادرها، … شکوه همبستگی ملی، قطعات ماندگار هنر اعتراضی، … 

 آیا آن جنبش، خشونت پرهیز بود؟ نسبتش با رفراندوم پیشنهادی برخی نیروهای سیاسی چیست؟ 

ذات و اساس این حکومت از ابتدای گرفتن قدرت و روی کار آمدن تا به امروز، خشونت و سرکوب بوده است. 

جنبش انقلابی مهسا در اعتراض به رفتار خشن ماموران تحمیل حجاب و کشتن مهسا امینی صورت گرفت . بعد از قتل مهسا توسط حکومت، مردم در مقابل بیمارستان کسری تجمع کردند و این تجمع با سرکوب و خشونت حکومت رو به رو شد و سپس اعتراضات به سراسر ایران گسترش پیدا کرد. مردم، هرگز خشونتی را مرتکب نشدند و اینکه در ادبیات اجتماعی و سیاسی اپوزيسيون، مکررا از عبارت "خشونت پرهیزی" استفاده می‌شود، ابهام آمیز و مغالطه کاری و نشانه بیگانگی آن بخش از اپوزيسيون از روش مطالبه گری مردم است. مردمی که نه ابزار خشونت را در اختیار دارند و نه هرگز در تقابل با حکومت رفتار خشونت آمیزی از خود بروز داده اند، نمی‌توانند مخاطب این ادبیات اندرزگویانه آن بخش از اپوزيسيون باشند. گویی که آن اپوزيسيون در عالم خیال خود با حکومت تعامل و گفتگو دارد و نه با مردم. 

جنبش مهسا خیلی سریع به سراسر ایران گسترش پیدا کرد و آوازه آن در در دنیا طنین انداز شد و حیرت جهانیان را برانگیخت. دنیا خواسته مردم ایران برای نابودی این حکومت و جایگزینی آن با یک حکومت دموکرات و سکولار را دید و فهمید. مردم با تمام توان خود که همانا حضور در خیابان ها و مقاومت در برابر حملات خشونت بار و وحشیانه رژیم بود، به قصد شکست دشمن و یکسره کردن کار، ایستادگی می کردند. شعارهای تندی نظیر فقر، فساد، گرونی، میریم تا سرنگونی، پیام این مقاومت در میدان مبارزه بود. اگر اپوزيسيون هوشیارانه و متناسب با حرکت مردم عمل میکرد، موفقیت نزدیک و دست یافتنی بود. طرح رفراندوم در مجامع بین المللی،  میتواند همان عملکرد متناسب با حرکت مردم باشد. این تظاهرات گسترده و پرجمعیت در اقصا نقاط ایران، همان "نه" به حکومت بود . همان رفراندومی که یک اپوزيسيون کارآمد و هماهنگ می تواند حکومت درمانده و ضعیف شده را ناچار به پذیرش آن کند. 

آن جنبش چه دستاوردی داشت و چرا کامیاب نشد؟ 

انقلاب زن، زندگی، آزادي نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ایران نه تنها در برابر رژیم اسلامی، که در تاریخ مبارزات آزادیخواهی و برابرطلبی مردم ایران است. انقلاب ژینا دستاوردهای زیادی داشت. از جمله ریزش بخشی از نیروی سرکوب و نیروی انتظامی و نظامی و وابستگان و سمپاتهای رژیم، کمرنگ تر شدن سنت و مذهب در نزد مردم، تضعیف وجهه بین المللی رژیم و … اما من‌می‌خواهم به برجسته ترین دستاورد این جنبش که قدرت و قوت فمینیستی آن جنبش است، اشاره بکنم. به حق میتوان زنان را سردمداران این جنبش دانست. حضور پرشمار، پررنگ، فعال، متهورانه و رهبر گونه زنان در اعتراضات که علیه هرگونه تبعیض شعار می دادند، محوریت جنبش را به سمت اعتراض به تبعیض و نابرابری از هر نوع آن، تبعیض قومی و اتنیکی،  مذهبی و عقیدتی، جنسی و جنسیتی، سوق داد و این همان محتوای فمینیسم است که در جنبش زن، زندگی، آزادی برجسته شد و این انقلاب را به "انقلاب زنانه" تعبیر کرد. هرچند دیدگاه سیاسی و اجتماعی مسلط و سنتی مردسالار با آوردن شعار"مرد، میهن، آبادی" برای زدن و مقابله با "انقلاب زنانه" به میدان آمد اما با مقاومت روح فمینیستی این جنبش از جانب زنان و مردان برابری خواه، ناکام‌ماند و از پا درآمد. 

دستاورد برجسته دیگر، شکافی است که با ضربه قوی این جنبش بر پیکر رژیم ایجاد شد. حکومت یکدست اصولگرا شکست خورد و رژیم بدنبال مرگ رییسی، دوباره به بازی دادن اصلاح طلبان روی آورد تا بتواند در این بازی، مردم را به تغییرات اندکی امیدوار کرده و همچنان به چپاول و غارت ادامه دهد. اما مردم همچنان که گفته بودند خواهان پایان این بازی و تمام شدن ماجرا هستند. 

دستاورد مهم دیگر که زیباترین دستاورد این جنبش بود، همدلی و یکپارچگی مردم ایران بود. در داخل و خارج ایران، در شهرهای کوچک و بزرگ، در استان ها و نقاط مختلف،… گویی مردم به یک تن واحد تبدیل شده بودند در مقابل حکومت. 

اما با وجود همه این دستاوردها ، این جنبش نتوانست به کامیابی کامل دست پیدا کند و به طور خلاصه میتوان گفت خشونت بی حد و سرکوب وحشیانه جنبش توسط رژیم، به علاوه نفوذ و کارشکنی موفق عوامل حکومت در تلاش های نیروهای اپوزیسیون برای انسجام و همبستگی، دو عامل عمده عدم ‌پیروزی جنبش بودند.  مهمترین این دو، عدم کارآیی تلاش های اپوزيسيون بود. زیرا مردم با وجود خشونت و سرکوب وحشیانه، مرگ را با جان می خریدند و و نوجوانان و جوانان شیردلانه به قلب دشمن می تاختند و سرسختانه در مقابل سرکوب مقاومت می کردند. لکن در میان نیروهای اپوزیسیون، راست افراطی با امکانات فراوانی که در اختیار دارد ، میدان را به نفع حکومت اسلامی و به زیان مردم تقویت کرد. متاسفانه در ابتدای جنبش، فعالیت های ضد مردمی راست افراطی یا همان طرفداران سلطنت به نام همبستگی و به خاطر اتحاد، دست کم گرفته شد و نهایتا در روند جنبش به زیان مردم تمام شد و جنبش مردمی را ناکام گذاشت. اگر اپوزیسیون، درست و با تجربه عمل می کرد، شاید می‌توانست با تقویت خود به نفع جنبش مردمی، چشم‌انداز موفقیت را پررنگ کند و در نتیجه طیف  ناظر و یا همان قشر خاکستری را به نفع جنبش فعال کرده و زمینه را برای کامیابی مهیا کند. نبود رهبری قابل قبول و عدم اتحاد واقعی و مناسب اپوزیسیون، عامل عمده ای در عدم موفقیت جنبش بود. 

 اپوزيسيون جمهوری خواه و دموکراسی خواه در آن جنبش چه نقشی داشتند؟ 

همانطور که پیشتر گفتم، اپوزيسيون جمهوریخواه و دموکراسی خواه، غافلگیر شد و بسیار ضعیف و نامتناسب عمل کرد. در یک نگاه کلی، گرچه تلاش هایی انجام داد ولی نتیجه موثر و قابل قبولی نداشت. کار آنها در حد و سرعت متناسب با کار مبارزان میدان نبود. علاوه بر آن، نفوذ و کارشکنی و مانع تراشی عوامل حکومت در همه سطوح اپوزيسيون، چه نیروهای سلطنت طلب و چه نیروهای مترقی و جمهوری خواه، را نباید دست کم بگیریم. عملکرد نیروهای اپوزیسیون دموکراسی خواه، حاشیه ای و کمرنگ بود و در اندازه و ادامه کند و کم اثر همان اتحادهای سابق و دادن اعلامیه ها و اطلاعیه های مشترک و کم رمق و کم فایده و تحلیل های روند مبارزات و وقایع باقی ماند. در حالیکه نیاز جنبش، نه اینها که یک اتحاد واقعی و معرفی آلترناتیو مشترک برای جایگزینی حکومت اسلامی است. اپوزيسيون جمهوریخواه، نقش قابل توجهی در جنبش مهسا نداشت و حتی در حد بی اثر کردن دسیسه های رژیم و راست افراطی هم‌ نتوانست تاثیر گذار باشد. این نقص و ناتوانی است که همواره همراه اپوزيسيون دموکراسی خواه بوده و هنوز همچنان باقی است. می خواهم بگویم که اگر امروز هم با وجود تجربه جنبش زن زندگی آزادی، ایران با یک جنبش انقلابی دیگر رو به رو شود، اپوزيسيون باز هم غافلگیر شده و نیاز جنبش را در راستای ایجاد یک اتحاد موفق جمهوری خواهی برآورده نخواهد کرد. این واقعیت بسیار نا امید کننده است. 

در مورد پیشنهاد سیاسی که تشکیل مدیریتی مسدول، معقول، متکثر و محبوب را الویت میداند چه نظری دارید؟ 

تشکیل یک مدیریت مسئول و متکثر و محبوب بسیار ایده آل و مطلوب و همینطور که گفتم، نیاز واقعی جنبش نیز همین است. لکن اپوزيسيون جمهوریخواه نیازمند عوض کردن شیوه راهیابی خود است زیرا تا به اکنون، این شیوه اتحاد و همبستگی، راهی پیش پای جنبش نگذاشته که کارگشا باشد. رهبری معرفی نکرده و نتیجه ای در خور جنبش و نیاز جامعه به ما نداده است. 

میتوان صف واحدی برای صلح و ازادی زندانیان سیاسی ایجاد کرد؟ اگر نه، مشکل چیست و اکر آری، چرا نمی توان اقدام کرد؟ 

در شرایط حاضر، هیچ اقدام جدی نمی‌شود کرد. اقداماتی نظیر خواستن از رژیم که منافع مردم را مد نظر قرار دهد و یا با مردمان ایران به عدالت و شفقت رفتار کند، در شان نیروی اپوزیسیون جمهوری خواه که شاهد رفتار چهل و هفت ساله حکومت با مردم ایران و کشورهای جهان است، نمی باشد. دادن اطلاعیه و اعلامیه و نامه های نمادین به جمهوری اسلامی، بی مورد و بی فایده است. کار درست و سودمند، اقدام مشترک برای سرنگونی این حکومت است. زیرا تا زمانی که این رژیم بر سر کار است، منافع ایران همواره در خطر است، مردم ایران مورد هجوم و شکنجه و قتل و غارت قرار دارند و هر گونه توافق با کشورهای خارجی بر اساس منافع رژیم و درنتیجه به زیان مردم خواهد بود و هیچ صلحی اتفاق نخواهد افتاد.  صف واحد برای صلح و ازادی زندانیان ، همان اتحاد اپوزيسيون برای تشکیل یک مدیریت مسئول و متکثر برای سرنگونی این رژیم است. زیرا از این راه است که می‌توان به صلح و آزادی رسید. 

چه اقداماتی را برای شرایط نه صلح و نه جنگ و تحت تاثیر خطر مکانیزم ماشه ضروری میدانید؟ 

واقعیت این است که نیروهای اپوزیسیون قدرت اقدام برای تاثیر گذاری بر آنچه که در این شرایط می گذرد ندارند. دوباره تاکید می‌کنم که دادن اطلاعیه و اعلامیه و نوشتن نامه و تهیه نامه دیگر در حد و شان نیروهای جمهوریخواه نیست. باید تمرکز خود را در هر شرایطی بر اتحاد برای سرنگونی رژیم اسلامی بگذاریم. هر توافقی که رژیم برای برطرف کردن خطر جنگ و یا اعمال تحریم‌های بین المللی بکند، برای برون رفت خود رژیم از بحران خواهد بود که بالتبع به ضرر مردم ایران تمام خواهد شد چون روشن است که منافع رژیم، متضاد با منافع مردم است. 

پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۵

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید