رفتن به محتوای اصلی

دریغا

دریغا

یکبار خیلی نزدیکت شدیم'
چنان نزدیک'
که صدایت را'
از هر جایی میشد شنید.
چنان نزدیک'
که فاصله مان'
فقط یک جو اراده بود.
اما دریغا سوخت فرصت'
در انتظاری سخت.
وبازنده شدیم نه در بازی.
کشته ها دادیم نه در جنگ.
رفتیم در سیاه‌چالها'
با ایمانی که در خیابان نایستاد.
سالها گذشت.
فاتحان برما ' نیز باختند'
به کسان دیگر'
از قضا آنها هم در خیابان.
ازقبیله ما'
پیر شده اند آنانکه مانده اند'
چشم به راه جوانان در راه.
وتو دیگر نیستی به آن نزدیکی'
اما هر جا که باشی'
صدایت آشنا.
وگوشهای ما هنوز تیز.
اگر هم نیامدی به این زودی ها'
هست باورت با ما.
وچونان هزاران دیگر'
خواهیم رفت با رویای تو'
با این یقین که باز می گردی روزی.
....................................
س_خرم
۱۴۰۴/۶/۱۲

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید