تبدیل قطعه ۴۱ بهشت زهرا، محل دفن شمار زیادی از زندانیان سیاسی دهه شصت و قربانیان سرکوبهای آن سالها، به پارکینگ، چنان کە ادعا می کنند، یک پروژه شهری نیست؛ یک اقدام سیاسی آگاهانه است. جمهوری اسلامی از نخستین روزهای حیاتش در پی حذف مخالفان و نابودی هر نشانهای از مقاومت بوده است. از اعدامهای خیابانی و سرکوب خونین جنبشها تا گورهای دستهجمعی بینامونشان همگی در کارنامە سیاە آن ثبت شدە هستند، هدف همیشه یکی بوده: کشتن انسان و سپس کشتن حافظه او. امروز شهرداری تهران ادامه همان مسیر را با تخریب و تبدیل قطعە ٤١ دنبال میکند.
وقتی معاون شهردار میگوید «قطعه ۴۱ همینطوری مانده بود و ما نیاز به پارکینگ داشتیم»، این جمله سادهترین بیان منطق حاکمان است: زمین، ارزش دارد، انسان ندارد؛ حافظه باید نابود شود تا جنایات و نمادهای نظم موجود پابرجا بماند. پشت همین جمله، کل استراتژی یک رژیم نهفته است: سرکوب خونین در زندگی، و از میان برداشتن خاطرەها و یادها در هنگام زندگی
سرکوب و اعدامهای گستردهی دهه شصت، نقطه سیاهی در تاریخ معاصر ایران است. آن تابستان خونین، بهحق «هولوکاست دهە شصت» نام گرفته است: هزاران زندانی سیاسی، بسیاری از آنان جوانان سازمانهای چپ و آزادیخواه، در دادگاههای چند دقیقهای یا حتی بدون محاکمه، تیرباران و به دار آویخته شدند. خانوادهها اغلب هیچ نشانی از پیکر عزیزانشان دریافت نکردند؛ تنها خاک خاموش و قطعههایی چون ۴۱ باقی ماند تا محلی برای روشن کردن شمعی و زنده نگاه داشتن حقیقت باشد. اکنون حتی همان نشانه اندک نیز به بهانه «پارکینگ» لگدمال میشود. این اقدام یک بار دیگر نشان میدهد که جمهوری اسلامی نه تنها دشمن زندگان، بلکه دشمن مردگان هم هست.
اما این تنها تخریب یک گورستان نیست. بخشی از پروژهای بزرگتر است: پاک کردن حافظه تاریخی، نابود کردن نشانههای مقاومت، و بریدن پیوند میان نسلهای مبارز. از خاوران تا قطعه ۴۱، ماشین سرکوب رژیم نه فقط بر جسم، که بر حافظه حمله میکند. آنها میخواهند آیندهای بدون گذشته بسازند، جامعهای که تاریخش از یاد رفته باشد تا اعتراض امروز ریشه نگیرد. این همان منطق سرمایهداری استبدادی حاکم بر ایران: کنترل مطلق بر بدنها، فضاها و حافظهها.
اما تاریخ و حافظه را نمیتوان آسفالت کرد. هر لایهای که بر خاک قربانیان کشیده شود، به سندی تازه علیه جنایتکاران بدل خواهد شد. همانطور که خاوران از یک گورستان بینشان به نماد مقاومت و دادخواهی بدل شد، قطعه ۴۱ نیز امروز به میدان نبرد حافظه و سیاست تبدیل میشود. خانوادههایی که دههها با تهدید و تحقیر کنار آمدهاند، اکنون با مقاومت نمادین خود نشان میدهند که حافظه جمعی سرکوبپذیر نیست.
این اقدام شهرداری تهران فقط بیحرمتی به خانوادههای قربانیان نیست. یک اعلان جنگ است: جنگ علیه حافظه جمعی و علیه جنبش دادخواهی. معنای سیاسی آن روشن است: جمهوری اسلامی پس از چهار دهه هنوز از یادآوری جنایات دهه شصت میترسد، زیرا میداند آن جنایت سندی است که مشروعیتش را در چشم هر نسل تازه نابود میکند. به همین دلیل حتی مردگان را آرام نمیگذارد.
افزودن دیدگاه جدید