مردم ایران،در دل یکی از پیچیدهترین بحرانهای سیاسی قرن، بار دیگر در حال بازتعریف مفاهیم اراده، عاملیت و کنشگری جمعی هستند. این مردم همواره در نفی استبداد و سیر به سوی مردم سالاری کوششی مدام ورزیده اند،خستگی ها و شکست های بسیار داشته اند اما نه مایوس شده اند و نه دل در زلف مشوش اغیار بسته اند.خیزشهای مردمی علیه ساختار سرکوبگر جمهوری اسلامی نه واکنشی کور، بلکه تبلوری از آگاهی تاریخی، حافظه سیاسی و تمایل عمیق به بازپسگیری سرنوشت است.
مردم ایران هرگز در حاشیه تاریخ نایستادهاند. از مزدک و بابک خرمدین تا مقاومت تنگستان، از مشروطهخواهان تا کنشگران ملیشدن نفت، و از کودتای دهه شصت ملایان علیه آزادیخواهان، اعدام های پشت بام مدرسه رفاه تا اعدام هزاران زندانی در مراد ۶۷ از سرکوب اسلامشهر در فروردین ۷۴ تا سرکوب دانشجویان در تیر ۷۸ از سرکوب جنبش سبز در خرداد ۸۸ تا خیزشهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ و قیام ژینا در ۱۴۰۱، ملت ایران نشان داده است که می خواهد فاعلیت تغییر را حتی به قیمت هزینه های گزاف داده شده، هرگز دست استعمارگران بیرونی نسپارد. برای همین از انقلاب مشروطه تا امروز این شیوه و منش همیشگی ملت حق طلب ایران بوده است.
جمهوری اسلامی اما کوشیده است از طریق ایدئولوژی، نظارت تمامنگر و سرکوب ساختاری، مردم را از «سوژههای سیاسی» به «ابژههای انقیاد» بدل سازد.
از اعدامهای دهه ۶۰ تا کشتار آبان و ژینا و از ابتدا که خط بقای خود را در سرکوب یافت تا به امروز از انکار هویتهای اتنیکی تا سرکوب بدن زنانه، جمهوری اسلامی کوشیده است تنوع اجتماعی را به وحدتی تحمیلی و هراسزده تقلیل دهد. پروژه ابتر جمهوری اسلامی ره به جایی نمی برد و حتی خلق گفتمان اصلاح طلبی نشان داد از منظر ساختاری ،چنین نظامی راه به اصلاح ندارد و از همین رو تکثر فرصت طلبی و فرصت طلبان مهم ترین دستاورد گفتمان های دروغین اصلاحی در نظام های توتالیتر است.
جامعه ایران، بهویژه از پایینترین لایهها تا کنشگران معلم، کارگر، زن و دانشجو، بارها الگوی سلطه ی حاکم را برهم زدهاند. جنبشهایی که در آن مردم از مرز اعتراض عبور کرده و پروژه «عبور از جمهوری اسلامی» را بهصورت عینی چه در اعتراض خیابانی و چه در اعتصابات سراسری به نمایش گذارده اند.
باور به توانایی مردم برای ساختن نظامی دموکراتیک، پایدار و درونی، مفهومی محوری در اندیشههای جامعهشناسی و علوم سیاسی مدرن است. تغییر دموکراتیک زمانی پایدار میشود که از دل همبستگی اجتماعی و سرمایه های فرهنگی، نهادهای مدنی متولد شود نه از طریق جنگ و مداخلات خارجی. مردم ایران، با خاطرهای زنده از دخالتهای آمریکا، انگلیس و شوروی – از کودتای ۱۳۳۲ تا مهندسی ۱۳۵۷ – بهدرستی، به قدرتهای جهانی بیاعتمادند.
مردم ستمدیده ایران جمهوری اسلامی را نمیخواهند، و این را بارها با صدای بلند اعلام کرده اند. اما این عبور، قرار نیست با بمباران، اشغال یا «نجات» ساختگی از سوی کشورهایی که خود سابقهی استعمار، نسلکشی یا کودتا دارند، تحقق یابد. ایران به سرنوشتی مانند ژاپن یا کره جنوبی تبدیل نخواهد شد؛ زیرا نگاه غرب به این سرزمین، نه چونان شریک دموکراتیک، بلکه چون انبار انرژی، لیتیوم، طلا و نیروی خام مصرف است.
آنچه اکنون در ایران در جریان است، نه صرفاً جنبشی اعتراضی، که پروژهای برای بازسازی جامعه و قدرت از پایین است. در غیاب نهادهای مستقل و در محاصره سرکوب، ایرانیان با جسارت در حال بازسازی عاملیت سیاسی خود هستند. این یک جنبش رهاییبخش مدرن است که ابزارش، نه خشونت، که آگاهی، سازمانیابی، و همبستگی پایدار است.
اکنون وظیفه تاریخی ماست: معلمان، کارگران، پرستاران، کامیونداران، هنرمندان، و هر صدای خاموششدهای در همبستگی و اتحاد فراگیر نهادهای دموکراتیک کوشمندانه تر گام بردارند تا نهادهای مستقل را برای نظارت بر هر قدرتی که روی کار بیاید دائمی کنیم. هیچ جریانی در این کشور نباید تجربه دیکتاتوری را در قالب رهایی از وضع موجود دوباره بر ما تحمیل کند ما دیگر تجربه های تلخ تاریخ را تکرار نمی کنیم بلکه برای بنای تازه ای مبتنی بر تنوع و تکثر و حق و عدل کنار همدیگر ایستاده ایم.
🔸نیاز امروز ما نه مداخله خارجی، که کنشگری آگاهانه و سازمانیافتهی مردم خودمان است. آینده ایران را خود ما میسازیم و در بازپسگیری سرنوشت خود، از هیچ نیرویی جز همبستگی و اراده جمعی مدد نخواهیم جست.
اینبار، تاریخ را مردم ایران نه فقط بازنویسی، بلکه بازتملک میکنند.
یادداشتهای مندرج در این کانال، صرفاً دیدگاههای شخصی نویسندگان بوده و لزوماً مواضع شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران را منعکس نمیکند.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
افزودن دیدگاه جدید