رفتن به محتوای اصلی

‏تهران؛ رویایی دورمانده...

‏تهران؛ رویایی دورمانده...

تهران؛

شهرِغول‌آسا

(شاهد بزرگ شدنت بودم

می‌دانم شهرداری‌ها و سوداگران

نابودت کردند)

بزرگراهها و پلها-

تابوتِ جنوب را

در اعماق به خاک می سپارند

شمال؛ با فاصلهِ

دلواپسِ آسمانخراشها

و ملتهبِ از انباشتِ مال-

خوابِ آشفته می بینند

ویلاها...

 

تهران،

رویایی دور مانده

از دوست داشتنها

جنگ طلبها

باز تو را به آتش و خون  کشیدند

اما تو می مانی

با استخوانی در گلو

و زخمهایی که بر تن داری

کسی نمی داند

زخمهایت کی ی خوب می شود!

 

تهران،

شهرِ عاشقانِ خفته در خون

جنگ تمام می شود

تو می مانی

و همه چیز را از نو شروع خواهی کرد

من کاری از دستم برنمی‌آید

اما در کنارت می مانم.

 

حسن جلالی  ۳۱ خرداد ۱۴۰۴

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید