رفتن به محتوای اصلی

انقلاب خودش بدون دعوت آمد

انقلاب خودش بدون دعوت آمد


نافرجام ماندن انقلاب ٥٧ در اثر تسلط روحانیون واپسگرا و دارودستە متحد و سنتی بازاری شان موتئلفە اسلامی کە در عمل جامعە را در همە ی زمینەها بە عقب برد و استبدای بە مراتب هولناکتر از رژیم پهلوی ها را بر کشور حاکم کرد، در سالهای اخیر بحث و فحص های زیادی را بوجود آوردە، کە بعضی از آنها تا آنجا کە مربوط بە عملکرد رژیم واپسگرایی اسلامی است نقدهای درستی هستند کە بکار انقلاب آیندە می آیند و بە مردم کمک می کنند اشتباهاتی را کە در سال ٥٧ مرتکب شدند تکرار نکنند. منظورم از اشتباهات گذشتە مانند پیروان رژیم دیکتاتوری شاە این نیست کە چرا مردم انقلاب کردند. بلکە متوجە وقایع و رفتار آن جریانات و گروە های سیاسی است کە بواسطە زیست چند دەسالە در دوران دیکتاتوری رضا شاە و محمد رضا شاە، بدون در نظر گرفتن تجربیات تاریخی انقلاب مشروطە، سقوط رضا شاە، کودتای ٢٨ مرداد، قیام واپسگرایانە خرداد ٤٢ خمینی، رویکردهای خطایی نسبت بە رژیم خمینی و کلا روحانیون داشتند و وقتی بە اشتباهات خود پی بردند کە تیغ رژیم گردن شان را نشانە گرفتە بود. 
منظور مردم عادی نیست، آنها گناهی نداشتند، در رژیمی زیست کردە بودند، کە سانسور و دیکتاتوری مطلق حاکم بود. فعالیت احزاب و سندیکاها، رسانە ها ی منتقد ممنوع بود و طبیعی بود کە تجربە سیاسی کافی برای تشخیص خوب و بد در مورد موضوعات سیاسی کلان مانند انقلاب نداشتە باشند و از طرف روحانیون مورد سوء استفادە قرار بگیرند و فریب وعدەهای پوچ و عدالتخواهانە خمینی و باند تبهکار همراە وی را بخورند. 
بخشی از اشتباهات جریانات سیاسی نیز دقیقا بخاطر تسلط چند دە سالە نظام دیکتاتوری سلطنتی بود 
اکثر گروهای اجتماعی و احزاب در همان دو سە سال اول بعد از انقلاب بە شدت سرکوب شدند و امکان تاثیر گزاری آنها بر رویدادهای سالهای بعد بە حداقل رسید. البتە فقط احزاب نبودند کە قربانی اختناق قرون وسطایی رژیم تحت سلطە روحانیون و سرمایە داران بازاری طرفدار موتئلفە و شرکا شدند. گروە ها و طبقات اجتماعی و منافع و حقوق آنها نیز قربانی شدند. 
اساسا سرکوب احزاب و سندیکاها و شوراهای کارگری و کارمندی بخاطر گرفتن امکان اعتراض و جلوگیری از  پیگیری خواستە ها پایگاە اجتماعی این جریانات بود و بدون سرکوب آنها برقراری استبداد و اختناق و غارت سرمایە های کشور ممکن نمی شد. 
انقلاب بدون دعوت آمد
در این روزها خصوصا بعد وقوع جنبش انقلابی زن، زندگی آزادی، جریانات سلطنت طلب تلاش می کنند، با حملە بە کسانی کە در انقلاب بهمن شرکت کردند و اغراق و افسانە سرایی در مورد وضعیت مردم در دوران سلطنت نسل جوان و کم اطلاع از دوران رژیم دیکتاتوری سلطنتی را بفریبند و آنها را بە خدمت بگیرند.  تجربە آنها در جذب تعداد محدودی از عناصر انجمن های اسلامی دانشجویی و همچنین عدە قلیلی از چپ های گذشتە، آنها را امیدوار کردە است کە با توسل بەفریبکاری و لمپنیزم اهداف خود را پیش ببرنند. 
در اینکە رژیم استبدای اسلامی رژیمی در همە ی زمینەها بدتر و سرکوبگرتر از رژیم پیشین است، تصور نمی کنم کسی تردید داشتە باشد. اما خواست مردمی کە در انقلاب ٥٧ شرکت کردند، آزادی و استقلال بود و نە رژیم فقاهتی بیدادگر.
تصور مردم تا آنجا کە من بیاد دارم از شعار، "جمهوری اسلامی" کە بعدا پس از بە کنترول درآمدن انقلاب توسط بازار و روحانیون بە شعارهای قبلی افزودە شد، جایگزینی رژیم سلطنتی با رژیمی متاثر از عدل علی بود کە روحانیون با کمک و حمایت دربار بخورد مردم دادە بودند و نە آنچە کە در عمل رخ داد. 
اطلاعاتی کە در تاریخ شفاهی توسط لاجوردی بە نقل از دەها وزیر و نمایندە و کارگزار رژیم شاە از زبان خودشان تهیە شدەاست و بیوگرافی های نوشتە شدە توسط مقامات نزدیک بە شاە با وجود نگاە چپ ستیزانە لاجوردی واین مقامات، بخشی از علل واقعی انقلاب  بهمن ٥٧ را بر ملا کردە است و تصور می کنم برای افراد صادقی کە بە دنبال حقیقت هستند، روشنگرانە است. 
انقلاب بهمن را نیز بە مانند همە ی انقلابات جهانی نە کسی دعوت کردە بود و نە سفارش دادە بود. انقلاب محصول رشد تضادهای درون نظام شاە و دیکتاتور سلطنتی بود کە شاە هیچ انتقادی ولو از طرف خدمتگزاران نزدیک بە رژیم را بر نمی تافت.
انقلاب خودش آمد و از طرف اکثر مردم با استقبال مواجە شد و از لحاظ کثرت شرکت کنندە در آن از انقلابات پیشین متمایز بود. اگر انقلاب آنطور کە جریانات سلطنت طلبی کە در رویای احیای دیکتاتوری سلطتنتی بسر می برند توطئە خارجی بود، بدون زمینە لازم اصلا شکل نمی گرفت کە کارتر و کنفرانس گودالوپ بتوانند آن را مدیریت و جهت دار نمایند. 
کارتر تلاش کرد با فرستادن هایزر از انقلاب جلوگیر کند و وقتی فهمید کار از کار گذشتە است، سعی کرد بە آن در کنفرانس گوادالوب جهت بدهد کە داد. 
آقای لاجوردی کە خودش فرزند یک بازرگان و کارخانە دار ثروتمند در رژیم گذشتە است و طبعا جانبدار، کتابی در مورد اتحادیە کارگری در زمان رضا شاە نوشتە است، کە ادعای سلطتنت طلبان در این مورد کە گویا طبقە کارگر و بقیە مردم از روی شکم سیری انقلاب کردەاند را نفی می کند. 
تجربە زندگی خود من و خانوادەام نیز کە  برای خودم عینی تر از نگاشتە های نویسندە تاریخ شفاهی است با این ادعا تضاد دارد. 
فقر، بی عدالتی، تبعیض و شکاف طبقاتی در آن زمان نیز، حتی در دورە رونق اقتصادی دهە ٤٠ و سالهای اول دهە ٥٠ زیاد بود. البتە یک قشر از طبقە متوسط بە نان و نوایی رسیدە بود، اما وضع طبقە کارگر با وجود درآمدهای نفتی خیلی  با امروز تفاوت نداشت. اطراف تهران و کرج پر بود از حلبی آباد ها و آلونک هایی کە در خارج از محدودە ساختە بودند و در آنجا ها از مدرسە، درمانگاە، آب لولە کشی، برق و دیگر تاسیسات شهری خبری نبود. 
اکثر کارگران در خانە های یک تا دواطاقە بدون آشپزخانە و حمام زندگی می کردند. تا وسط دهە ٥٠ از هر ١٠ خانوادە دو سە خانوادە بیشتر تلویزیون نداشتند و هنگام پخش سریالهای مراد برقی، خانە قمر خانم و قاطبە کە هر کدام شان روایتگر بخشی از وضعیت جامعە  آنروز ایران بود، مجبور بودند برای دیدن آنها یا بە خانە همسایگانی کە تلویزیون داشتند بروند یا بە قهوە خانە هایی کە تلویزیون داشت. دستمزد کارگر معمولی بە زور بە ماهی ٣٠٠ تومان می رسید، در همان اوج انقلاب سفید شاە و ملت حداکثر ١٥ درصد کارگران بیمە بودند. قانون کار درست مثل حالا در کارگاە های کوچک و متوسط محلی از اعراب نداشت و صاحبان کارخانە ها مجاز بودند هر وقت کە عشق شان کشید کارگر را از کار اخراج کنند. فعالیت سندیکاهای کارگری مستقل مثل امروز ممنوع بود و سندیکاهای فرمایشی هم جنس همین شوراهای اسلامی مجاز بە فعالیت تحت کنترل ساواک بودند. 
بلە مردم از روی شکم سیری انقلاب نکردند. زمینە انقلاب را اعلاحضرت همایونی فراهم کرد وقتی کە انقلاب خودش را پشت دروازە کاخ سعد آباد رساند، شاە خودش هم صدای آن را شنید و اعلام هم کرد کە صدای انقلاب ملت بزرگ ایران را شنیدە و قول  داد کە از آن بە بعد رفتارش را با ملت بزرگ تغییر دهد، ولی دیر شدە بود. 
بازهم انقلاب خواهد شد
چە آن خانمی کە خودش را بە درو دیوار می زند تا بە کاخ سعدآباد برگردد و ملکە شود، چە وابستگان رژیم اسلامی و آنهایی کە مردم را از انقلاب می ترسانند، باید بدانند تا  وقتی در جاممعە بی عدالتی، دیکتاتوری، فقر و استثمار وجود دارد انقلاب هم وجود خواهد داشت. انقلابات نە بە فرمان کسی می آیند و نە از آمدن خوداری می کنند، چنانکە نە انقلاب مشروطە و نە انقلاب بهمن هیچ کدام بفرمودە شاە و خدا نیامدند. اما هر انقلابی ضد انقلابی را هم در درون خود حمل می کند کە در نهایت اگر مهار نشود انقلاب را بە شکست می کشاند. درست همانطور کە در هر دو انقلاب ایران اتفاق افتاد. بلە انقلاب را می شود شکست داد، اما در دل شکست هر انقلابی نطفە انقلاب دیگری هم بستە می شود و بە بلوغ می رسد. از اشراف زادگان و شاهزادگان و اشراف روحانی حاکم نمی توان انتظار داشت کە سبب و علل انقلاب و دیالکتیک ناظر بر انقلابات را فهم کنند. همانطور کە شاە تا ماە های آخر فرمانروایی اش درک نکرد و خامنەای درک نمی کند، ولی از روشنفکرانی کە تصور می کنند ارادە گرایانە می توانند جلوی وقوع انقلاب در جامعە پر تضاد و شکافی مانند ایران را بگیرند، خصوصا آنهایی کە درس علوم اجتماعی و دیالکتیک خواندە هستند، عجیب است. انقلاب تازەای در راە است دیر وزود ممکن است داشتە باشد، اما سوخت و سوز خیر. 
 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید