چپ نمیتواند از سایۀ خود بگریزد. چپِ محورِ مقاومتی نیز، گرچه اسباب شرمساری، بخشی از پیکر چپ ایران است، لکهای فضاحتبار در تاریخ پرشکوه چپ.
چپ محور مقاومتی در ایران زاییدۀ جریانی است که تضاد با امپریالیسم را محور اصلی سیاست چپ میانگارد. این نوع چپ، با تکیه بر سنت ضداستعماری سدۀ بیستم، مبارزه با امریکا و اسرائیل را کانونیترین وظیفۀ نیروهای مترقی میداند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی و مؤتلفان و متحدان منطقهایاش، از این منظر، بخشی از مقاومت جهانی در برابر سلطۀ سرمایه و امپریالیسم تلقی میشود. بر این مبنا، محور مقاومت در خاورمیانه را نه یک بلوک ارتجاعیِ مذهبی بلکه نیرویی ضد سلطه و ضد سرمایهداریِ جهانی میپندارد. این موضع گرچه در سطح جهانی نسبت به نابرابری و سلطه حقیقتاً حساسیت نشان میدهد اما وقتی در برابر ستم داخلی عملاً منفعل باقی میماند از آرمان به ابزار توجیه قدرت داخلی فرو میغلتد، نگاهی که نقد قدرت را فقط در آنسوی مرزها مجاز میداند.
چپ محور مقاومتی با جابهجایی مرکز ثقل نقد از رهایی اجتماعی به «صفبندی ژئوپولیتیکی» عملاً چپ ایران را به سهم خودش از معنا تهی کرده است. چپی که باید صدای کارگران و تهیدستان و آزادیخواهان باشد، در روایت محور مقاومتیها به پشتیبان حکومتهای نظامیگرا و ایدئولوژیک تبدیل شده است. در این روایت، عدالت اجتماعی عمدتاً قربانی مصلحتهای حکومتی میشود و آزادی سیاسی به نام مبارزه با امپریالیسم به تعویق میافتد. حاصل عبارت است از بیاعتمادی عمومی به زبان چپ. زبانی که روزی نوید برابری میداد، امروز در گوش جامعه پژواکی از زبان قدرت است. بااینحال، انگیزۀ ضدسلطه و حساسیت ضداستعماری این جریان را نمیتوان نادیده گرفت. خطا آنجاست که این حساسیت از ریشۀ اجتماعی و طبقاتی خود جدا شده و در خدمت دستگاه حکومتی قرار گرفته است.
چپ محور مقاومتی، در شکل کنونیاش، چپی است که نه کنار مردم که پشت سر حکومت پناه گرفته است. چپی است وارونه: خصم سلطه در کلام و خادم سلطه در عمل. غربستیزیاش نه از نقد سرمایهداری که از رقابت قدرتها میجوشد و به ستایش هر اقتداری میانجامد که در ستیز با غرب است. به رهایی مردم فلسطین میاندیشد اما در خدمت تثبیت سازوبرگهای قدرتِ حکومت ایدئولوژیک عمل میکند. از عدالت سخن میگوید بیآنکه پای نان کارگر و آزادی زن و حق اعتراض شهروندان بهقوت بایستد. چنین چپی، گرچه خود را وارث سنت ضدامپریالیستی میداند، در عمل به نگهبان نظم موجود بدل شده است. چپ محور مقاومتی عملاً خط فارق میان نقد اجتماعی و تبلیغ حکومتی را زدوده و گفتمان رهاییبخش را در خدمت ایدئولوژی حکومتی از معنا تهی کرده است. چپی که در برابر اقتدار حاکم در سرزمین خویش خاموش بماند بیشتر سایۀ سیاهی است افتاده بر خاکستر عدالت و بیاعتبارکنندۀ نام مقاومت. در روزگاری که چپبودن جسارت میطلبد، چپ محور مقاومتی با پیوندزدن آرمان عدالت به منطق قدرت عملاً به دشمن درونی چپ در ایران بدل شده است، نیرویی که بیش از هر خصم بیرونی به فرسایش حیثیت چپ در جامعه یاری رسانده است.
@mmaljoo
افزودن دیدگاه جدید