رفتن به محتوای اصلی

انقلاب ژینایی و " مرض هاری" ملّایان

انقلاب ژینایی و " مرض هاری" ملّایان

می گویند:

سگ، که هار می گردد، به هر چه و به هرکَس که می رسد گاز می‌گیرد.

یورش تجاوزکارانە موشکی و پهپادی ملّایان حاکم بر کشور بە بلوچستان شرقی و نقض حاکمیت پاکستان دوست و متحد نزدیک رژیم، دقیقا حالت همان سگ هاری ست که نمی داند در هنگام هاری خود، لنگ چه کسی را گاز بگیرد.

در باره‌ی وضعیت ملّایان حاکم بر کشور باید گفت:

دقیقا هیچ چیز دیگری به جز انقلاب بزرگ ژینایی نیست که ملّایان را به روزگار سگان هار در آورده است.

۱ ـ یورش همزمان بە تظاهرات پیاپی مردم و دانشجویان در بیش از ٣٠٠ شهر در سراسر کشور

۲ ـ یورش وحشیانە سراسری بە جنبش بزرگ آموزگاران بزندان انداختن بیش از ۲۰۰ تن از رهبران تشکل‌های معلمان از آن جملە آقایان حببی و بداقی و دیگران و اخراج و پیگرد صدها تن دیگر.

۳ ـ سرکوب اعتراضات کارگران بە زندان انداختن و اخراج رهبران و فعالین سندیکایی و کارگر در هفت تپە، شرکت واحد و غیرە از آن جملە، سپیدە قلیان دلیر و...

۴ ـ کشتار تاکنونی بیش  از ۸۰۰۰۰  تن ازمردم کردستان و ترور رهبران بزرگ کرد و حزب دمکرات کردستان

۵ ـ کشتار دە ها ها تن از تحصیلکردگان و اولین نسل سیاسی بلوچ، و رهبران خلق ترکمن.

۶ ـ کشتار بیش از ۱۲۰ تن از نمازگزاران بلوچ در راه پیمایی از مسجد مکی و زخمی کردن بیش از ۴۰۰ تن و دستگیری و زندانی کردن ٨٠٠ تن، کشتار ۲۶ تن در هفته پس از آن در مسجد خاش.

۷ ـ مسموم کردن هم‌زمان بیش از ۷۰۰ تن از دختران دبیرستانی و کور کردن بیش از هزارتن از مردم با گلوله های ساچمه‌ای

٨ـ کشتار عمدی بیش از ۱۷۰ تن از نخبگان کشور در هواپیمای اکراینی و بر انگیختن انزجار و اعتراض و خشم فرو خفتە ی مردم کشور و جهان

از سوی دیگر:

تهاجم و باران خشم مردم همه‌ی شهر و برزن‌های کشور به ملایان، به رگبار بستن بزرگترین نماینده ملایان در بانک و دستگیری و محامە حمید نوری مزدور جنایتکار رژیم در سوئد. همه و همه،  آنان را وادار کرد ه است تا مانند سگ هار برای حفظ بقای خود به هرجا و هرکس کە نخواهد از آنان تمکین نمایند یورش برند.

آن‌ها بر پایه‌ی عملکرد جنگی گذشته‌، جهت کشتار نیروهای انقلابی و رقیب خود در انقلاب بهمن و روشن کردن جنگ ایران و عراق، که  توانستند هزاران تن از نیروهائی سیاسی  را بکشند و احزاب شان را از میان بردارند، این بار نیز برای خواباندن انقلاب بزرگ ژینا در چنین هنگام تلخی، بگفته خودشان که" آن‌را جمع می نمایند"باید  بهانه ای جنگی می‌تراشیدند.

لذا، برای بیرون کردن ماشین انقلاب ژینا، نخست جنگ را از شهرهای کردستان آغاز کرده با تانک و توپ وارد اشنویه و دیگر شهرها کردستان شدند و تیرهای اعدام های روزانه بر قرارساختند.

اما از آن‌جایی که حزب دمکرات کردستان و احزاب کردی، با دانستن این نقشه‌ی شوم آنان  پاسخ جنگی ندادند نتوانستند نقشە های خود را عملی نمایند.

لذا تمرکز  سرکوب را روی مردم عادی سازمان نایافتە در احزاب و نهادها وسنّی مذهب ها گذاشتند تا با کشتاری دهشتناک از آنان، بتواند شعلە جنگ را به بهانه‌ی مبارزە با تجزیه طلبی در این مناطق روشن کرده تا از بیرون آمدن مردم در سایر شهرها جلوگیری کرده و انقلاب را متوقف نمایند.

امّا ازشانس بد ملایان ،در این‌جا نیزچنین که نشد هیچ، ماجرای ادامه‌ی ‌یبیش از یک‌سال جمعه‌های خونین مردم دلیر و بی باک بلۆچستان و أراده‌ی پیشمناز مسجد مکّی، ملّایان را به مرگ نزدیکتر کرد.

آنها پس از چنین روندی سخت، بر ان شدند تا سکّانِ کشتی کشتار را به  سوی دریای دیگری سوق دهند. دراین مسیر، به تلافی خون" ژنرال قاسم سلیمانی بنّایّ کرمانی" خود، دست به‌کار شدند تا با تمسک بە جنگ غزە بە بهانە حمایت از حماس و فلسطین با ارسال هزاران موشک و میلیاردها کمک برای حماس و لبنان و حوثی ها در یمن برای خود مشروعیتی در خارج از مرزها دست و پا کنند بلکە توجە مردم را از مسیر انقلاب ژینایی منحرف کنند.  حملات حوثی ها بە کشتی ها و ایجاد اختلال در کشتیرانی تجاری روی دیگر این سکە است. اما از این تنور شیادی نیز نانی بدست نیاوردند.

جمعه های خونین  زاهدان و تظاهرات و بیکاران و کارگران، روزانه  آن‌چنان ادامه یافت، که مردم بلوچستان  راه ورود  رهبر شیعیان جهان را  به استان بلۆچستان بستند و آبرویش درناتوانی و عدم کفایت اداره ‌ی کشور برباد فنا رفت.

این چنین شد که  دست آخر اندیشیدند باید تا سرحد خود کشی پیش روند. پس جنگ را می باید به سرحد هر دو جمهوری دینی و اسلامی منطقه  نیز بکشانند.

زیرا، هر دو جمهوری اسلامی در مرزهای اسلام ناب محمدی در خطرند. چه غنیمتی  بهتر ازین که در همین جاورسخت، از قضا نظامیان پاکستان پس از درماندن از کشتار بیش از ۲۰۰۰۰ مردم مبارز بلوچستان شرقی و انداختن أجساد آنان در دشت‌ها و دریاها، در داخل و در خارج، اقدامی جنگ طلبانه راه بیندازند.

بویژه در انقلاب زنانِ بلوچ پاکستانی  که طی این دو هفێه هزاران تن از زنان بلوچ، به رهبری "دلیر بانویی  بنام دکتر مهرنگ" پیاده از بلوچستان به اسلام آباد رفته و دست و پای  نطامیان مردمکش پاکستان و پنجاپ را در گل نشانده است. پس  فرصتی بسیار مناسب می باشد که جنگ به منظقه ای جهانی و حساس کشانده شود.

با چنین اندیشه ای، یا با" مشورتی دو جانبه طی دیدار وزیر امورخارجه ملایان و نخست وزیر موقت پاکستان" که هر دو اسلام را در خطر دیدەاند، بهتر آنکه :جنگ را در مرزهای مشترک هر دو مردم ستمدیده و ناتوان که موی دماغ هر دوی آنها شده در افکنده و با موشکبازی پر سر و صدایی که کشتن چند تنی از زنان و کودکان شان  را در بر داشته باشد، منطقه را به آشوب کشیده سرپوشی هر چند موقتی، بر خیزشهای آنان بیفکنند.

اگر نه، مگر می‌شود  که دو کشور بزرگ  منطقه، به بهانه ‌ی عبور گروهی مسلح، از مرز یک کشور، به کشوری همسایه که "اتفاقا اتمی" نیز هست موشک بزند؟

برای نمونه:

۱ ـ مگر در گذشته، در زمان شاه، مردم اشرار و یاغیان خطرناکتری مانند "دادشاه که بانو کارل مسئول اصل چهار ترومن" را کشته بودند و به پاکستان رفته بودند ، حکومت شاه، به پاکستان حمله‌ی نظامی کرده بود؟

۲ ـ مگر فرزندان حاج بلوچ خان، هنگامی‌که زنهای پاسداران را برداشته به تلافی، ملّایان که همین کار را با آنان کرده بودند و آنا‌نرا به پاکستان برده بودند، ملایان پاکستان را  بمباران کردند؟

۳ ـ مگر برای دستگیری چریکی همچون "مالک ریگی" ملّایان به پاکستان موشک زدند؟

۴ ـ مگر ملایان، در زمان سازماندهی همه‌ی خوانین بلوچ از جمله گروه مبارزان بلوچ" آقای محمد خان میرلاشاری آخرین نماینده‌ی مجلس شاه که سه پاسگاه ملّا خمینی را در حیات خمینی خلع سلاح کرده بود و به پاکستان رفته بود و ماهی ۷۰۰ هزار دلار از بختیار و صدام میگرفت و بیش از ۲۰ گروه مسلح در پاکستان داشتند،به پاکستان حمله‌ی نظامی کرد؟

آیا این فشار توفانی انقلاب ژینایی نیست که ملّایان دراین شرایط سخت، بخاطر ورود یک گروه بسیار بی نام تر از گذشته دست به چنین بازی خطرناک منطقه ای و جهانی ای می زند؟

آیا گمان می رفت که پاکستان نیز دراین شرایط از جهان، آنهم با کشتن چند تن بلوچ که از آنها در زحمت افتاده و خود روزی صدها تن را به درّه ها می اندازد، به همان سرعت و بدون هیچ گونه شکایت بین الملی، ایران را بلافاصله با موشکباری پاسخ دهد؟

همه‌ی این‌ها پرسش‌هایی است که باید در پاسخ به آن‌ها اندیشید؟

هم میهنان گرامی آگاهند که:

حکومت فدرال بلوچستان پاکستان، در دایره‌ی تنگ اعلام" حکومت کاملن نظامی" گیر افتاده. است تا جایی که :

۱ ـ مردم بلوچ، باید پیش از رفتن به یک عروسی، کارت شناسایی خود را به پلیس داده ضمن ثبت نام رسمی در آن دایره طبق ساعات مشخصی بروند و برگردند.

۲ ـ مسافرت مردم بلوچ، از شهر به شهری دیگر نیز باید،  بر طبق گزارش پلیس وبا کنترل صورت گیرد.

۳ ـ حکومت نظامی، برای بلوچ‌های سیاسی، دروازه‌ی زندانهایش را قفل کرده  آنها را مستقیما می رباید و اجسادشان را در دامنه کوه ها و در دل دریاها می ریزد.

آن‌ها این کار را حتا در کشورهای اروپایی در باره‌ی نیروهای سیاسی بلوچ انجام میدهند، به دریا انداختن "ساجد بلوچ"  داشجوی دانشگاه اپسالای سوئد در دریا در دو سال پیش .همچنین زن سیاسی بلوچی را در کاندا به دریا انداختند.

شیوه‌ی کشتار خاورانی  سپاه پاسداران  اسلامی ملّایان ایران  و نظامیان همپای اسلامی  نظامیان پاکستان یکی است.

در چنین وضعیتی از دو کشور اسلامی جنایت پیشه  است که آنها مردم تحت ستم بلوچ را درمیان دو لبه‌ی مقراض حکومت نظامیاین پاکستانی و سپاه پاسداران اسلامی ملّایان ایران گرفته اند.

آیا نمی‌توان چنین اندیشید که ملّایان ایران در هاری خود، چنین اشتباهی کرده باشند و نظامیان پاکستان نیز این خطا را غنیمت دانسته، دست به هم‌چون بهانه جویی جنگی ای زده باشند، تا قیام پیروزمند زنان بلوچ، برهبری مَهرنگ‌ها را بشکنند؟

در نگاه من، با توجه به‌شناخت این دو رژیم اسلامی و دینی که برای نجات رژیم هایشان، حتا " تعطیلی نماز  وروزه"را نیز فتوا می‌دهند، هیچ بعید نیست که در توافقی بسیار سرّی، برای متوقف کردن خیزشهای انقلابی هر دوبخش بلوچستان، دست به چنین بلوا و آشوب آفرینی منطقه ای زده باشند.

از آن دو دم بریده های اسلامی و"سگ‌های هار" نظامیِ  ملّاییت اسلامی شیعه و سلفی های سُنّی که سَگ زرد و برادرشغال یکدیگرند هر چه بگویید بر می آید.

ازیز دادیار ۲۱ یانوری ۲۰۲۴  

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید