رفتن به محتوای اصلی

صهیونیسم و امپریالیسم خدایگان نسل کشی، ویرانی و مرگ

صهیونیسم و امپریالیسم خدایگان نسل کشی، ویرانی و مرگ

مقدمه:

بهشت برینی که استعمار برای کشورهای مستعمره، از لیبی گرفته تا الجزایر، از کنگو گرفته تا ویتنام، از ایران گرفته تا فلسطین، از هندوستان گرفته تا چین از قحطی و کشتار و غارت و استثمار تدارک دیده بودند، بعدها توسط تبدیل آن به نظام نئواستعماری و سپس نو امپریالیستی  تداوم یافت. آنها جهت جمع آوری بردگان از آفریقا، اول بین قبایل بومی جنگ به راه می انداختند، بعد اسیرهای جنگی درگیری های قبایل متخاصم را از آنها گرفته، و سوار کشتی های بین قاره ای کرده و به صورت برده به آمریکا منتقل می کردند. در همان زمانی که آنها برای خودشان قوانین اساسی آنچنانی مینوشتند و از تقدیس مالکیت خصوصی صحبت می کردند، بطور همزمان هم به مدت صدها سال مشغول غارت ثروت های مردم کشورهای دیگر، و تجارت برده بوده و در ممالکشان نژادپرستی کامل حاکم بوده و زنان حق رای نداشتند.

در تمام دوران استعمار، این ستون پنجم ها و خود فروخته گان به امپریالیسم و استعمار از میان مردم بومی بودند، که بخش اعظم  خیانت و جنایات، توطئه ها، کشتارها،  دزدیها و فساد های امپریالیسم توسط آنها به مرحله اجرا در می آمد. هنوز هم بزرگترین خطری که از طرف استعمارگران سابق و امپریالیستهای "مدرن و دموکراتیک" امروزین،  کشورهایی مانند ایران را تهدید می نماید، چه به صورت پروژه های حمله نظامی یا کودتاهای میدانی امپریالیستی صهیونیستی،  به دست این ستون پنجمی های خود فروخته صورت میگیرد.  معمولا پایان تاریخ مصرف خودفروختگان ستون پنجم گماشته بر سر کار آورده شده،  تا زمان روی کار آوردن گروه دیگری از همین خودفروختگان خادم استعمار جهت غارت ثروت های این کشورها به صورت پایان ناپذیر تداوم می یابد.

اگر کنفرانس گوادلوپ و پروژه نوفل لوشاتو موفق شد تا برگزیده های امپریالیستی پروژه جمهوری اسلامی ایران بر امواج جنبش های طوفانی مردمی سوار گشته و قدرت سیاسی را به طور کامل غصب نمایند، امروز نیز همان کشورهای امپریالیستی در تلاش می باشند تا گماشته گان جدیدی را سوار بر امواج جنبش های خود جوش مردمی، یا حرکت های دست ساختگی خویش نموده و برای نیم قرن دیگر گماشته های جدیدی را بر سر کار بیاورند.

پروژه های استعمارگران بعد از پایان جنگ های جهانی اول و دوم جهت حفظ سلطه بر و غارت کشورهای مستعمره، به صورت های به مراتب تکامل یافته تر و پیچیده تری همچنان تدوام یافته است. پروژه های ویتنام، شیلی، خاورمیانه، کره، آمریکای لاتین، افغانستان و فلسطین از نمونه هایی می باشند که به صورت بدون توقف در پنج قاره جهان توسط پروژه های هدفمند و بوسیله ابزارهای قدرت سرد و گرم و سرکوب های خشن پیچیده تری پیاده می گردند.

ارکان ساختاری سلطه استعمار نوین

آنچه که در وحله اول به صورت ارکان اصلی  پیوند دهنده ساختاربندی های نهادهای ابزار قدرت  اتحاد شومی را تشکیل می دهد که از طریق آن استعمار نوین نظام استیلای جهانی خویش را به مرحله اجرا درآورده پیاده می کند، چه ها هستند؟ آنچه که کنترل نهادینه شده آنها بر نظامی های مالی پولی بانکی جهانی با مرکزیت دلار آمریکا و بازارهای مالی از یک طرف، کنترل آنها بر شبکه های رسانه ای اطلاعاتی تبلیغاتی می باشند که بصورت مداوم و بدون توقف از طریق شبکه های تصویری، صوتی و مجازی و غیره به شستشوی مغزی و کنترل افکار عمومی مردم جهان با سناریو پردازی های هالیوودی مشغول می باشند، و بالاخره کنترل  آنها بر شبکه های تاسیساتی، تولیدی و بازارهای انرژی نفتی و صنایع نظامی می باشند.

نه تنها هر کدام از این نهادهای ساختاری بطور مجزا و ویژه نقش اساسی در پیشبرد سلطه استعماری امپریالیستی ایفا می نمایند، بلکه مجموعه این نهادها در ارتباط با همدیگر یک کلان ساختار واحد و ارگانیزم زنده ساختاری به مراتب قدرتمندتری را جهت تامین و تضمین سلطه کلان استعماری امپریالیستی ایفا می نمایند.

اگر نقش سلطه گرانه نظام بانکی امپریالیستی جهانی همگام با سلطه دلار آمریکا به عنوان واحد پولی ذخیره و مبادلاتی نظام پولی جهانی ، همراه با تحت کنترل داشتن سیستم "سوسیفت" مبادلات پولی جهانی که تحت کنترل نظام بانکی امپریالیستی را در نظر بگیریم، این سلطه با اتکا به شیوه پشتوانه نفتی دلار آمریکا "پترو دلار"، به تنهایی قادر می باشد که بخش عظیمی از ثروت های کشورهای ضعیفتر از خود را خریده "غارت نموده" و در تدوام خویش با غارت انباشتی ارزش های افزوده آن کشورها و به یغما بردن بهره وری های اقتصادی  کشورهای ضعیفتر از خود بپردازند.

برای امکان تداوم نظام غارت ثروت های کشورهای ضعیفتر، و حفظ سلطه دلار آمریکا، لازم می باشد تا ساختار امنیتی نظامی قدرتمندی بر قرار باشد تا اینکه آنها از این طریق بتوانند اراده و قهر سیاسی نظامی امپریالیستی را حاکم نمایند. به همین دلیل می باشد که میزان بودجه نظامی امنیتی آمریکا که به  یک تریلیون دلار نزدیک می باشد، به تنهایی بیشتر از مجموعه بودجه مشابه نظامی هفت کشور بعدی می باشد.

در حالیکه از طرف دیگر دلار آمریکا به پشتوانه تولیدات پترولیوم آمریکا و کشورهای عربی بستگی دارد، این امر ایجاب می کند تا اینکه آمریکا و دیگر کشورهای غربی استعماری امپریالیستی قادر بوده باشند تا کنترل خویش را بر تولیدات و مبادلات در بازارهای نفتی اعمال نمایند. در شرایطی این کنترل اعمال می گردد، که بازار صنایع نظامی بخاطر تداوم جنگ های منطقه ای، این صنایع را به بخش کلانی از اقتصاد کشورهای امپریالیستی، بخصوص آمریکا تبدیل نموده است، بلکه گسترش مقیاس بودجه ها و تدارکات نظامی امنیتی امپریالیستی، این امکان را به میزان هرچه بیشتری فراهم می نماید تا اینکه قادر شوند تا هرگونه خیزش و اعتراض مردمی را در کشورهای دیگر سرکوب کرده، به گمراهی کشانده، و در مسیر به حاکمیت رساندن دست نشاندگان جدید خود فروخته خویش  هدایت نمایند.

اگر گفته باشیم که قدرتمند تر از سلطه نظام بانکی و دلار آمریکا و کشورهای امپریالیستی بر اقتصاد کشورهای دیگر جهانی و قدرتمند تر از سلطه نظامی امنیتی کشورهای استعماری – امپریالیستی بر این کشورها، میزان قدرت و سلطه آنها بر افکار عمومی جهانی می باشد، چیزی به اغراق نگفته ایم. در نهایت امر این تسخیر افکار عمومی مردم، سوار شدن بر و هدایت جنبش های مردمی و تسخیر پلاتفورم سیاسی پیشگامان سیاسی کشورهای دیگر توسط امپریالیسم می باشد که نقش تعیین کننده ای در تداوم استعمار و سلطه تکراری و ادامه دار استعمارگران بر کشورهای دیگر را تضمین می نماید.

ابزارهای سلطه اطلاعاتی این کشورها از یک طرف با اتکاء به کاملترین بانک ها و داده های اطلاعاتی جهانی، امکانات جعل و تحریف اخبار و تولیدات محصولات ضد اطلاعاتی جهت فریب و مغشوش کردن افکار در میدان های رسانه های اطلاعاتی از طرف دیگر می باشد. آنها از این طریق قادر می باشند واقعیت ها را وارونه جلوه دهند، سناریو سازی های خبری اطلاعاتی را در جهت هدفمند با استراتژی های سیاسی خویش تنظیم نمایند. به عنوان نمونه، زمانی که دولت آمریکا در شورای امنیت و سازمان ملل پشت سر هم به گزینه صلح در غزه رای منفی داده، آن را وتو می کند، بطور همزمان میلیاردها دلار مهمات نظامی و پول روانه دولت صهیونیستی می کند تا دهها هزار نفر فلسطینی زندانی در گتو را قتل عام نمایند، رسانه ها از سفر صلح  وزیر خارجه این کشور به خاورمیانه و دیدارهای صلح ایشان با سران کشورها  گوش افکار عمومی جهانیان را پر می نمایند.

با توجه به نقش ویژه طبقه متوسط "خرده بورژوازی" از نظر اعتیاد افکار عمومی آنها به فرهنگ هالیوودی و  سلبرتی کشورهای امپریالیستی از یک طرف و حمایت از قدرتمداری نمایندگی امپریالیستی آنها بر کشورهایی مانند ایران از طرف دیگر، مناسب ترین طبقه جهت پذیرش داده های سناریوی اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی امپریالیستی را فراهم نموده و  تسخیر افکار آنها این امکان را فراهم می نماید تا اینکه آنها را به بخش جدائی ناپذیر پروژه های سلطه سیاسی امپریالیستی بر کشورهایی مانند ایران تبدیل نمایند. در این زمینه رسانه های صوتی رادیویی – تصویری تلویزیونی، مجازی و حقیقی و رسانه های دولتی در کشورهای امپریالیستی که بخشی از پروژه های قهر سلطه گرانه امپریالیستی را ایفا می نمایند، نقش تعیین کننده ای دارند.

از جمله ویژگیهای  ارکان ساختاربندی های نهادهای قدرت امپریالیستی

از جمله آغازین قدم های بررسی ویژه گیهای ماهیتی امپریالیستی، توجه و مطالعه پروژه های اجرایی آنها می باشد، که یکی از جنبه های آن مطالعه گفتمان سازی پروژه ای توسط آنها می باشد. وقتی که آنها پروژه هایی را تدارک می بینند، باید قادر گردند تا وحشیانه ترین و جنایت کارانه ترین و غارتگرانه ترین پروژه های خویش را در لفافه های حقوق بشری، دموکراتیک، انسان دوستانه تری در افکار عمومی همگانی جا بیاندازند. این پروژه ها گرچه غالبا توسط آمریکا تدارک دیده و هدایت می شود، اما بخاطر نقش ویژه و منحصر به فرد آمریکا در زنجیره حلقه های امپریالیستی به صورت یک ارکستر هماهنگ، توسط تمامی اردوگاه امپریالیستی از آمریکا و اروپا گرفته تا قدرتمداری صهیونیستی تداوم یافته و در هماهنگی با همدیگر، به پیش برده می شوند.

این پروژه های سناریو سازی  از یک طرف بر پایه های ابلیس تراشی و شیطان سازی از مخالفین و نیروهای مقابل استوار می باشند. در مقابل، آنها خود را نمایندگان حقوق بشر، آزادی و دموکراسی و حاکمیت قانون معرفی می نمایند. بر پایه این چنین متد استدلالی، اگر ژاپن، کره جنوبی، آلمان، ایتالیا، انگلستان، استرالیا، لهستان، و خیلی کشورهای دیگر مدار آمریکایی پول و مهمات به اکرائین اعزام بکنند، آنها در اردوگاه آزادی و دموکراسی قرار دارند، اما اگر مثلا روسیه از ایران پهباد گرفته باشد، روسیه و چین و ایران در اردوگاه مثلت شوم جهانی قرار میگیرند، و باید بخاطر این همگامی محکوم شده و مثلا تحت تحریم های مختلف قرار میگیرند.

قتل عام غزه و طبل جنگ نهادهای حقوق بشری دموکراتیک

قتل عام روزمره غزه در شرایطی ادامه دارد که تمامی رهبران سیاسی و قدرتمداران حاکمه کشورهای استعمارگر و امپریالیستی سابق و به اصطلاح دموکراتیک امروز، به بهانه اینکه "اسرائیل حق دفاع از خود را دارد"، این نسل کشی روزمره را در قالب دفاع از خود به افکار عمومی جهانیان می فروشند. ماهیت نژادپرستانه، آپارتایدی و ضد بشری و فاشیستی قدرتمدارانی که حقوق بشر را برای خود، و نسل کشی و جنایت و کودتا و جنگ را برای مردم کشورهای مستعمره سابق به ارمغان می آورند، باید تا به حال برای نیروهایی مانند اپوزیسیون ایرانی شناخته شده باشد. تقریبا تمامی رسانه های اطلاعاتی تبلیغاتی مدار کشورهای امپریالیستی نیز این سناریو را در افکار عمومی تزریق می نمایند.

جالب این است که نهادهایی که خود را غیر انتفاعی و غیر دولتی معرفی می کردند، در چنین میدانی امتحان خویش را پس داده و نشان می دهند که واقعا تا چه اندازه خارج از چهارچوبه های قدرتمداری های حاکمه در کشورهای امپریالیستی عمل می نمایند. عکس العمل اغلب این نهادها یا از حد انتقاد معمولی رقیق فراتر نرفته و یا اینکه در همان چهارچوبه "سناریو پردازی سیاست دفاع از خود" صهیونیسم فراتر نرفته و فقط خواهان نرمش بیشتر از طرف نژادپرستانی می باشند که به مدت نزدیک به صد سال سرزمین های فلسطینیان را باغ به باغ، ده به ده بطور مداوم در حال اشغال کردن بوده اند. گرچه این هیپاکراسی پروژه صدور دموکراسی غربی به کشورهایی مانند ایران در صحنه وقایغ غزه در فلسطین خود را روز به روز به نمایش می گذارد، ماهیت نهادهای بین المللی غیر انتفاعی حقوق بشری را نیز به نمایش می گذارد، باز هم نشان می دهد که تنها و تنها این جایگزین سوسیالیستی می باشد که میتواند تنها انتخاب و گزینه نیروهای چپ و پیروان آرمان سوسیالیستی برای هر گونه گذار سیاسی در ایران بوده و باید هدف استراتژیک ما قرار بگیرد.

نئوکان ها در سال 2024

نئوکان ها، به موازات "ایپک"، یکی از ارکان اصلی سیاستگذاری امپریالیستی در آمریکا می باشند. آنها خصوصا در چندین دهه گذشته بخاطر افراطی گری در جنگ طلبی های منطقه ای و پروژه های رژیم چینج، نقش عمده ای در فجایع و کشتارها و ویرانی های پروژه های آمریکایی در خاورمیانه و جاهای دیگر دنیا داشته اند.

آنها هنوز هم برای سال جدید میلادی، به موازات تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا برای ماه نوامبر امسال، در تلاش می باشند تا میخ های خویش را بر تابوت های جنگ در خاورمیانه زده و به موازات تداوم جنگ در اوکرایین پروژه های رژیم چینج در جاهای مختلف دنیا را تداوم ببخشند. جالب اینجاست که سیاست ها و پروژه های نئوکان ها در اکثر موارد همسویی و همخوانی خیلی نزدیکی به پروژه های صهیونیستها دارد.

جهت دامن زدن و گسترش آتش جنگ در خاورمیانه، اگر از یک طرف آنها اقدام به ترور در فلسطین، سوریه و لبنان و ایران می نمایند، یازده کشور مدار امپریالیستی را جمع می کنند، تا اینکه بلکه بتوانند از پس نیروهای "هوثی" در یمن، که به سختی لباس تن خویش را تهیه می کنند، بر بیایند. این در شرایطی می باشد که بوق های رسانه ای جهانی آنها همگی با هم و بصورت یک ارکستر همنوا، اگر بخواهند اسمی از یکی از نیروهای مخالف حضور امپریالیستی را خاورمیانه بیاورند، حتما بطور مترادف اشاره می کنند که مثلا "حزب الله لبنان مورد حمایت ایران"، یا "هوثی های یمن مورد حمایت ایران" می باشند. آنها این سناریو ساخته و پرداخته را در افکار عمومی را جهت اتفاقات آتی در پروژه های آینده خویش اماده می نمایند.

آنچه که مسلم است، نئوکان ها در هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه علیرغم این که چه کسی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شده باشد، جهت حفظ استیلای جهانی آمریکا و حفظ سلطه امنیتی نظامی خویش و خروج از بحران اقتصادی و بدهی های در آمریکا، خواهان گسترش جنگ در خاورمیانه، در حد کشیدن پای ایران به وسط می باشند.

اگر چه در یک چنین شرایط حساس و بحرانی بخش های مشخصی از اپوزیسیون ایرانی بدون توجه به حساسیت بحران و تلاش برای کشیدن پای ایران به درگیری های منطقه ای و طبعات گسترش جنگ در خاورمیانه بوده باشند و  در بوق و کرنای نئوکان ها می دمند، بخش ستون پنجم خارج نشین نیز بخصوص بصورت بخش ویژه ای از پروژه امپریالیستی در اغما افکار عمومی، سازماندهی و تدارکات و غیره نقش ویژه خویش را با توجه به اندوخته های تجربیات سالهای اخیر به اجرا در می آورند.

دنیز ایشچی – 09/01/2024

 

دیدگاه‌ها

سیروس

هر اندیشه متافیزیک را کشورهای استثمارگر تقویت وپشتیبانی میکنند. هیچ چیز برای آنها بهتر از این نیست که طرف مقابلشان از داستان یا رویایی حمایت کند. در غزه هم همین اتفاق می افتد. حماس برای اسلام میجنگد نه حقوق مردم فلسطین. حزب الله برای اسلام و نابودی فلسطین میجنگد نه حقوق مردم لبنان یا فلسطین. و بیچاره مردم فلسطین که هم چوب اسلام را از حماس میخورند و هم کشتار میشوند توسط اسراییل. باز مردم لبنان کمی آگاه ترند و گول حزب الله را نمی خورند. و متافیزیک ازپرستش دین و مد و لباس و اتوموبیل بگیر تا هالیود و حتا افکار راست ناسیونالیستی .همه و همه در خدمت کشورهای استثمارگر است. هزاران سال که بااین اندیشه های متافیزیکی علیه کشورهای استثمارگر بجنگی هم استقبال میکند و هم نابود. و هیچ اشکی هم برای این جنگ ربختن ندارد چون حتا طرف ضعیف هم که پیروزشود در اساس باخته است چون بازهم دستاوردش برای مردمش داستان و رویا است نه خوشبختی زمینی. مانند برائت از مشرکین ایران در عربستان که با وجود کشتار عربستان هیچ اشکی برای ایرانیان درهیچ کجای دنیاریخته نشد. با بلاهت نمیشود به جنگ استثمارگر رفت باخت که مسلم است و پیروزی هم بازهمان شکست است.
پ., 11.01.2024 - 10:59 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید