ما تحت نام «گروه میهن پرستان» هوادار سازمان چریک های فدائی خلق ایران در دی ماه ۱۳۵۷ اقدام به انتشار نشریه ای تحت عنوان «میهن» در ایران کردیم. گروه ما مشتمل بود برفعالان کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در خارج کشور که در طی سالها فعالیت کنفدراسیون، در زمره هوداران سازمان چریک های فدائی خلق ایران محسوب میشدند. طی این فعالیتها گروه در تماس با نمایندگان چریکهای فدائی خلق در خارج کشور قرار گرفت و با رهمنود های رفقای فدائی در خارج فعالیت خود را برنامه ریزی میکرد. برنامه گروه در روند تدارک برای اعزام به لبنان و آموزش نظامی، با اغاز خیزش سراسری در ایران تغییر کرد و هدف عاجل انتقال به ایران، در دستود کار قرار گرفت. گروه با برنامه ریزی به ایران منتقل شد. من از نخستین کسانی بودم که همراه با رفیق عزیز منوچهر شفیعی که بعدها با نام منوچهر هلیلرودی در سازمان شهرت پیدا کرد.
من نیز بعد از عزیمت او به ایران برگشتم. این سفربرای من بسیار تاریخی بود. همراه من دو چمدان پر از کتاب های مارکسیستی بود که بصورت چاپ ریز به ایران میبردم. اعتراضات سراسری در ایران و شکاف در دستگاه امنیتی رژیم دریچه تنفسی را برای فعالان خارج از کشور که بعضاً نیز شناخته شده بودند را فراهم کرده بود. در ضمن من با استفاده از امکانات داخلی و آشنائی با بعضی از مسئولان در فردوگاه مهرآباد، بدون هیچ دغدغه و بازرسی توانستم تمام محموله کتاب را از فرودگاه بگذرانم.
معرفی گروه در ایران با انتشار اولین نسخه نشریه «میهن» اغاز شد. ما در ابتدا با امکانات بسیار اندک توانستیم با تعدادی محدود موفق به انتشار نشریه «میهن» شویم. باید تاکید کنم که رفیق منوچهر نقش اصلی را در نوشتن مطالب در نشریه بر عهده داشت. نشریه «میهن» بصورت هفتگی در یک برگ آ - ۳ تهیه و پخش میشد. با نزدیک شدن سالگرد ۱۹ بهمن و به مناسبت روز باز گشائی دانشگاه ها اقدام «چشمگیری» جهت نشان دادن نقش فدائیان در جنبش برنامه ریزی کردیم.
ما تصمیم گرفتیم پرچم بزرگی به رنگ سرخ و مزین به آرم « چریکهای فدائی خلق ایران» تهیه کنیم و آن را در روز سخنرانی آقای بازرگان در دانشگاه تهران به اهتزاز در آوریم. این پرچم توسط من و گروهی از هوداران میهن و اعضای تازه پیوسته به گروه تهیه شد. جمعیت چند صد هزار نفری در تظاهرات شرکت کرده بودند. بعداز مدتها در زمان نخست وزیری بختیار امکان چنین گردهمایی فراهم شده بود. همه گوش به سخنان بازرگان بودند. من همراه با چند نفر دیگر از رفقای گروه در جلوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران در عرض مدت کوتاهی، شاید ۱۰ دقیقه، بر روی میله بلندی که ۱۲-۱۰ متر طول داشت و مخصوص این کار بود، پرچم را به اهتزاز در آوردیم . در یک آن جمعیت ناظر پرچم سرخ فدائی ها شد! جلسه سخنرانی به هم ریخت؛ دو گروه اعتراض کردند. مذهبی ها و طرفداران رژیم شاه - ساواکی ها! طرفداران چپ ها و فدائیان فریاد هلهله و شادی سردادند همه غافلگیر شده بودند.
بخشی از جمعیت با دیدن پرچم سرخ فریاد می زدند: "فدائی، فدائی، تو افتخار مایی – درود بر فدائی" چند دقیقه ای طول کشید تا مخالفین به موضوع پی بردند.
آنها که انتظار چنین صحنه ای را نداشتند برای پائین کشیدن پرچم حمله کردند؛ یکی دو نفری از میله آهنی بالا رفتند. عده ای مانع شدند. در گیری پیش آمد. فریاد فدائی، فدائی تو افتخار مائی بلند بود ... درگیری و زدو خورد شد، و ما صحنه را ترک کردیم. دیگرانی، از ما با تجربه تر و پیرتر دخالت کردند.
پرچم نیم ساعتی بر افراشته بود. تا پائین آمد. درگیری تمام شد. ما کار خودمان را کرده بودیم ؛شب اما شاهپور بختیار نخست وزیر در مصاجه ای که در اخبار تلویزیون پخش شد اعلام کرد: "من اجازه نمیدهم در دانشگاه تهران پرچم سرج بالا رود." ما گویا در مدت کوتاهی خودمان تبدیل به چریکهای فدائی شده بودیم که فقط سلاح کم داشتیم. همزمان برگهائی از نشریه «مهین» را نیز رفقا پخش کردند.
گروه میهن بعد از انقلاب بهمن به سازمان چریک های فدائی خلق پیوست و رفیق زنده یاد منوچهر شفیعی (هلیل رودی) یکی از پایه گذاران گروه میهن، در زمره یکی از برجسته ترین کادر های سازمان فدائیان خلق ایران، و بعد از ان نیز یکی از کادرهای رهبری در سازمان فدائیان خلق ایران (شانردهم اذر) بود. رفیق مجید سیادت یکی دیگر از پیشگامان گروه مهین امروز یکی از اعضاء بر جسته حزب چپ ایران (فدائیان خلق) است، همراه با دهها رفیق دیگری که فدائیان ناشناخته جنبش فدائی اند.
افزودن دیدگاه جدید