سینماگر و نمایشنامه نویس بزرگ ایران، یکی از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران، خالق آثار ماندگاری چون رگبار، چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک، سگ کشی، مسافران و بسیاری آثار دیگر امروز شنبه در کالیفرنیا چشم از جهان فرو بست و جامعه فرهنگی-هنری ایران را به سوگ نشاند. او فیلمسازی صاحب سبک و معتبر و نویسنده و متفکری برجسته در ادبیات نوین فارسی بود. آثار او برای نسلهایی از جامعه ایران، آنانی که تشنهی هنر مدرن و ملی بودند همچون آبی زلال بود که در سراب سینمای پیش و پس از انقلاب بهمن در پی آن بودند. بیضایی به راستی فخر هنر ایران بود. دریغ که از دستش دادیم و صد دریغ که رژیم هنر ستیز حاکم، مردم ایران را سالها از هنر او محروم کرد. مرگ او واقعا ضایعهای برای فرهنگ و هنر ایران است.
بیضایی در تمام دوران کاریاش، چه پیش و چه پس از انقلاب، برای کار و فعالیت هنری با سد سانسور روبهرو بود. او در نامهای به اداره سینمایی وزارت ارشاد اسلامی درباره سانسور یکی از فیلمهایش (مسافران) نوشت: :«من در این کشور به دنیا آمدهام و به اندازه شما حق کار و زندگی دارم، و حقم بر سینما مسلما بیش از شماست که جز جلوگیری از کار من کاری نکردهاید. من فیلمسازم، و به یمن وجود من و دیگر فیلمسازان است که شما پشت آن میز مینشینید، در اتاقی که از آن با ما مثل برده و گوش به فرمان و دستور بگیر رفتار میکنید»
بیضایی درباره خانودهاش میگوید: «پدر و مادرم بهایی بودند و من در یک خانواده بهایی بزرگ شدم. اما مذهب من فرهنگ است. مذهبم خود مذهب نیست. مذهب یک اعتقاد شخصی است و به هیچ کسی در جهان مربوط نیست.»
بیضایی همواره تأکید میکرد که دوری از ایران، انتخابی آزادانه برای او نبوده است. با این حال، حتی در چنین وضعیتی هم به نوشتن و آموزش ادامه داد و نشان داد که جهان فکریاش در قید جغرافیا نیست و پیوندش با ایران را هیچگاه قطع نکرد.
درگذشت این کارگردان نام آشنای وطن را باید به مردم ایران بویژه جامعه فرهنگی-هنری ایران تسلیت گفت.
افزودن دیدگاه جدید