نوشتهی اخیر آقای مسعود شبافروز، بهجای آنکه نظری تحلیلی و جدی در بحث استراتژی چپ باشد، بیشتر بازتابدهندهی نوعی نگاه تقلیلگرایانه به سیاست است ،نگاهی که اختلافهای درونی چپ را نه بر پایهی تحلیل شرایط عینی و واقعیت نیروها، بلکه از خلال دوگانهای اخلاقی میان «صراحت» و «ابهام» توضیح میدهد. چنین رویکردی، اگرچه در ظاهر قاطع جلوه میکند، اما در عمل یک بحث پیچیده و ساختاری را به سطح ساده اندیشی و اتهامزنی فرو میکاهد و مانع میشود موضوعاتی اساسی مانند چگونگی تغییر ساختار قدرت، ضرورت طراحی دوره گذار، نقش نیروهای اجتماعی و جلوگیری از فروپاشی کشور با عمق لازم بررسی شوند. مسألهی اصلی در نقد به نگاه ایشان، نه دفاع از سرنگونی جمهوری اسلامی ، بلکه سادهسازی مفاهیمی چون گذار از جمهوری اسلامی ، انتقال قدرت، بازسازی مشروعیت، مدیریت بیثباتی و شکلدهی به آینده پس از جمهوری اسلامی است.
درک مفهوم گذار مستلزم تمایزگذاری میان نفی قدرت موجود و سازماندهی به قدرت جایگزین است. سرنگونی لحظهی پایان یک نظم سیاسی است، اما گذار فرآیندی است برای تعریف نظم جدید. اگر سرنگونی «نفی» باشد، گذار «ایجاب» است ،اگر سرنگونی لحظهی سقوط باشد، گذار مرحلهی ساختن است. فروکاستن گذار به واژهای برای پنهان کردن «ترس از صراحت» نهتنها بیپایه است، بلکه نماد ناآشنایی با ادبیات نظری گذار و تجربهی کشورهای مختلف در خروج از استبداد محسوب میشود. در علوم سیاسی، گذار مفهومی تثبیتشده است و بر چگونگی انتقال قدرت، تغییر قواعد سیاسی و مدیریت شکافهای اجتماعی در شرایط بیثباتی و احتمال خشونت دلالت دارد. هیچ دگرگونی بنیادینی بدون دورهی گذار شکل نگرفته است ،حذف آن یعنی سپردن سرنوشت جامعه به شانس، هرجومرج و مداخلات پیشبینیناپذیر.
برداشت آقای شبافروز از سرنگونی بیش از آنکه تحلیلی باشد، نوعی اخلاقیسازی سیاست است. گویی باور دارد که چپ اگر صریحاً از سرنگونی سخن نگوید، دچار سازشکاری شده است. این نگاه با نیت خیر از واقعیتهای جامعهی امروز ایران چشم میپوشد و با نوعی ارادهگرایی انقلابی جایگزین میشود. سیاست اما عرصهی صدور حکم اخلاقی نیست ،حوزهی شناخت نیروهای واقعی، تعادل قدرت، شکافهای اجتماعی، ظرفیت بسیج و امکان جایگزینی ساختارهاست. جامعه ایران با بلوکی از قدرت روبهروست که شبکههای امنیتی، سپاه، روحانیت حکومتی، رانتخواران و بوروکراسی درهمتنیده آن را تشکیل میدهند. کنارزدن این ساختار پیچیده تنها با شعار ممکن نیست ، اگر بدون طراحی انجام شود نتیجهاش فروپاشی و خشونت است، نه آزادی.
اتکا به سرنگونی جمهوری اسلامی بدون تعریف سازوکارهای گذار از جمهوری اسلامی ، نادیده گرفتن دهها پرسش اساسی است: نیروی جایگزین چیست؟ ارتش و نیروهای امنیتی چگونه کنترل میشوند؟ اقتصاد پس از سقوط چگونه مدیریت خواهد شد؟ چگونه از گسترش خشونت، تجزیهطلبی یا ظهور نیروهای شبهنظامی جلوگیری میشود؟ تضادهای فرهنگی ، اتنیکی ،جنسیتی و طبقاتی چگونه مهار میشوند؟ مشروعیت نظام جدید چگونه ساخته میشود؟ و چرا باید هزینههای یک فروپاشی کنترلنشده بر دوش مردم بیفتد؟ ادبیات گذار دقیقاً برای پاسخ دادن به این پرسشها ایجاد شده است. نفی گذار یعنی گشودن در به روی آیندهای نامعلوم که میتواند با نیت آزادی آغاز شود اما با بینظمی و خشونت پایان یابد.
گذار جایگزین انقلاب نیست ، بلکه مرحلهای است که میتواند پس از خیزش انقلابی، اعتصاب عمومی، یا شکاف در نیروهای امنیتی آغاز شود. گذار پادزهر فروپاشی است. جامعه در لحظههای تغییر ساختاری بیش از هر زمان به مدیریت، توافق سیاسی میان نیروهای متنوع، قواعد اولیه مشترک و تضمین امنیت شهروندان نیاز دارد. ایران، با تکثر قومی و زبانی، اقتصاد فرسوده و بیاعتمادی اجتماعی گسترده، بیش از بسیاری از کشورها نیازمند طراحی مرحلهی گذار مسالمت امیز است. کنار گذاشتن این مرحله یعنی رها کردن کشور در دست نیروهایی که شاید قدرت را تصاحب کنند، اما آینده را نمیسازند.
ریشهی مهمی از کژفهمیها در این است که تحلیل آقای شبافروز هنوز چپ را در موقعیت چپ دههی پنجاه مینشاند ، چپی که تکلیفش با «انقلاب» تعریف میشد. حال آنکه چپ امروز نیرویی جامعهمحور، دموکراتیک، فمینیست، مدرن و متکثر است. جامعه ایران نیز دیگر «مردمی واحد علیه یک استبداد واحد» نیست، بلکه مجموعهای از مطالبات ناهمگون و شکافهای پیچیده است که تنها با برنامهریزی، مشارکت نیروهای محلی، تمرکززدایی و عدالت اجتماعی قابل مدیریت است. سرنگونیگرایی شعاری، بدون طراحی مرحلهی گذار، چپ را نه تقویت میکند و نه به نیروی مسئولیتپذیر بدل میسازد.
متون نظری دقیقاً بر این تأکید دارند که گذار مرحلهای برنامهمند برای خروج از تمرکز قدرت، اقتصاد رانتی، نظم امنیتی و روابط تبعیضآمیز است. گذار یعنی طراحی سازوکاری برای تمرکززدایی، تقویت شوراهای محلی، انتخابی شدن مدیریت استانی، تضمین حقوق زبانی و قومی، بازسازی اقتصاد بر پایهی مالکیت اجتماعی شفاف، شکستن انحصارهای شبهنظامی، بازگرداندن داراییهای عمومی، گسترش تعاونیها، مهار نیروهای امنیتی و استقرار برابری کامل جنسیتی از نخستین روزهای نظم جدید. گذار یعنی ساختن مشروعیتی که بتواند در همان آغازِ تغییر، تکیهگاه اعتماد عمومی باشد.
چپ اگر میخواهد نیرویی تاریخی باشد، باید شجاعت گفتن حقیقت را با مسئولیتپذیری در قبال آینده همراه کند. تفاوت ما با تحلیل آقای شبافروز نه در میزان مخالفت با استبداد، بلکه در فهم چگونگی پایان دادن به آن و ساختن آیندهای پایدار است. او صراحت را در تکرار واژهی «سرنگونی» میبیند، ما صراحت را در ارائهی مسیر عملی برای رسیدن به آزادی و عدالت میبینیم. او گذار را ابهام مینامد ، ما آن را تنها امکان واقعی برای گذار مسالمت امیز و ایمن، مردمی و ملی از جمهوری اسلامی میدانیم. چپ امروز باید برنامهای برای ایرانِ پس از جمهوری اسلامی ارائه کند ،برنامهای که آینده را بسازد، نه اینکه جامعه را به دست بینظمی و تکرار فجایع تاریخی بسپارد.
علی جنوبی
۲۰ آذر ۱۴۰۴ مطابق ( 11.12.2025)
افزودن دیدگاه جدید