رفتن به محتوای اصلی
جمعه ۵ دسامبر ۲۰۲۵
جمعه ۱۴ آذر ۱۴۰۴

موقعیت کنونی ایران و ضرورت تاریخی همبستگی نیروهای چپ و کمونیست

موقعیت کنونی ایران و ضرورت تاریخی همبستگی نیروهای چپ و کمونیست

 

 

 ایران و منطقه خاورمیانه در یکی از پرتنش‌ترین و سرنوشت‌سازترین لحظات دهه‌های اخیر قرار گرفته‌اند. بحران‌های درهم‌تنیده اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ژئوپولیتیک، فضای عمومی جامعه را به مرحله انفجاری رسانده است. در چنین شرایطی، نقش نیروهای چپ و کمونیست در تحلیل، سازمان‌دهی و ارائه بدیل رهایی‌بخش، بیش از هر زمان دیگری ضروری و تعیین‌کننده است. اما این نقش تنها زمانی می‌تواند وظیفه تاریخی خود را ادا کند که بر بستر وحدت، همبستگی و همکاری سازمان‌یافته استوار شود

در  بررسی ابعاد مختلف این ضرورت عاجل و تاریخی و نقش پررنگ جنبش آزادیخواهی و ترقیخواهی باید بر نقش ویژه چپ ایران در داخل و خارج از کشور  در عبور از وضعیت موجود تأکید کنیم .  موقعیتی که نشانه های خود را در بحرانهای همه جانبه ای نشان میدهد که هر کدام از این بحرانهای بطور مستقل میتوانست حکومتی را واژگون کند. اما  علیرغم ابْر بحرانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی شدت یابنده ای که ایران را در آستانه  فروپاشی های بزرگ  قرار داده است، همچنان در به همان پاشنه ی دیروزیش میچرخد و راهکارها و رویکردهای حاکم و حتی در میان اپوزیسیون تغییر نکرده است

در بررسی این موقعیت می باید اذعان کرد که جمهوری اسلامی امروز در ضعیف‌ترین موقعیت طی چهار دهه گذشته قرار دارد.  چهار بحران عمده پایه‌های این نظام را فرسوده کرده است: بحران مشروعیت سیاسی ؛ بحرانی که با  اعتراضات مردمی و گسترده، از خیزش های انقلابی دی ماه 96 ، آبان 98 و جنبش انقلابی  «زن، زندگی، آزادی» تا اعتصابات کارگری و اعتراضات معلمان و بازنشستگان همراه شده است. این جنبشها و اعتراضات ومقاومتهای اجتماعی  بشکل گسترده ای توان بسیج اجتماعی رژیم را از آن سلب کرده ، مشروعیت سیاسی‌ آن را به‌ شدت فرسوده کرده و نفرت عمومی از رژیم را گسترش داده است.  در همین حال  بحران اقتصادی ساختاری، خصوصی‌سازی افسارگسیخته، فساد سیستماتیک، سقوط ارزش پول ملی و گسترش فقر، زندگی میلیون‌ها نفر را نابود کرده و شکاف طبقاتی را به مرزهای بی‌سابقه‌ای رسانده است.  دومین بحران ، بحران امنیتی و منطقه‌ای است.  شکست کامل محور مقاومت اسلامی و سیاست دفاع استراتژیک رژیم، که با نسل کشی مردم غزه توسط ارتش جنایتکار اسراییل و کشتن اکثریت رهبران حماس و نابودی همه ساختارهای اجتماعی و اقتصادی وزیستی و آواره گی دو ونیم میلیون نفر مردم غزه ، کشتن اکثریت رهبران نظامی و سیاسی حزب الله و نابودی اکثریت کادرهای نظامی و سازمانی آن و مهم تر سرنگونی دولت بشار اسد و روی کار آمدن القاعده های وابسته به ترکیه تحت رهبری احمد شرع  و ضربات سخت به دیگر گروههای محور مقاومت در یمن و عراق و.... همراه شده است. در راستای آن ،  جنگ جنایتکارانه دوازده روزه و حملات نظامی و بمباران های اسرائیل و آمریکا علیه ساختارهای نظامی و هسته ای ایران، ویرانی‌ خانه‌ها و کاشانه های مردم و زیر ساخت‌های اقتصادی و مرگ بیش از هزار و هفتصد نفر از مردم بی دفاع کشورمان در این بمبارانها، بخشی از پروژه بزرگ‌تر «بازطراحی خاورمیانه» است؛ پروژه‌ای که در پی تثبیت هژمونی امپریالیستی در خاورمیانه و گسترش اشغالگری سرزمین فلسطینی است. جمهوری اسلامی در این بازی قدرت ها، یکی از مهره‌های متناقض و ناهمگون است ،‌مهره ای که ادامه حیات آن جز تشدید ویرانی ها و تحمیل فقر و فلاکت  بر زندگی مردم ایران و منطقه نیست . بحران اجتماعی کنونی ،خشم انباشته‌شده در میان کارگران، زنان، جوانان، بیکاران ، ملل تحت ستم، هنرمندان مستقل، خانواده‌های دادخواه جامعه بوجود آورده و بخش عظیمی از مردم را درخشم ونفرت و نگرانی قرار داده  و وضعیتی پیش بینی ناپذیر از انفجارخشم و اعتراض عمومی  را در سراسرکشور ایجاد کرده است. اعتراض و انفجاری که امکانش قطعی است اما زمان وقوعش به معادلات وتصادمات معینی وابسته است. این چهار بحران نشان می‌دهند که نظام سیاسی موجود از حل مسائل حکومتی و اجتماعی ناتوان است وقادر به حل این بحرانها و خصوصا بحرانهای اقتصادی و زیست محیطی که هر روز بر دامنه اش افزوده میشود و گروههای بزرگتری از مردم را به سوی فقر و گرسنگی و محرومیت میراند ، نیست. به همین دلیل مصمم است با تشدید سرکوب و شکنجه واعدام به حکومت ادامه دهد

 

موقعیت کنونی ، پس از خیزش انقلابی،  زن -زندگی – آزادی ، ایرانی ساخته است که مردم اش در جوششی مداوم وهمیشگی و مقاومتی در هزار نقطه اند!  علی‌رغم سرکوب شدید و افسارگسیخته ، مقاومت اجتماعی در ایران هرگز خاموش نشده است.  نیروهای مختلف اجتماعی با اشکال متفاوت مبارزه ، در صحنه حضور دارند.  طبقه کارگر در کارخانه‌ها، پالایشگاه‌ها، معادن، مراکز خدماتی و پلاتفرم‌های دیجیتال، زنان که جنبش رهایی‌بخش آنان، به شعار جهانی «زن، زندگی، آزادی» بدل شده، جوانان که آینده‌شان توسط استبداد و سرمایه‌داری غارت شده ،دادخواهان که حافظان حافظه جمعی، قربانیان خشونت حکومتی‌اند، ملل تحت ستم که برای حق تعیین سرنوشت مبارزه می‌کنند، زندانیان سیاسی که در شرایط تشدید سرکوب و اعدام ها ، زندان‌ها مشعل مقاومت‌اند. این بخش های جامعه، حلقه‌های یک زنجیره مقاومت اجتماعی هستند؛ زنجیره‌ای که اگر به نیروی سازمان‌یافته‌ای پیوند بخورند، می‌تواند قدرتی سراسری و تغییرآفرین ایجاد کنند.

 

در این شرایط ، پراکندگی چپ ونیروهای ترقیخواه بعنوان یک  مشکل واقعی درمقابل ماست . عاملی که مانع از  ایفای نقش تاریخی نیروی چپ در ایران است.  دهه هاست که پراکندگی، چندپاره گی، نبود برنامه وچشم اندازهای روشن ، به دغدغه اصلی اکثریت فعالان چپ تبدیل شده است. واقعیت آنست که این پراکندگی و چند پاره گی ، یکی از اصلی ترین  دلایل ناتوانی نیروی چپ در تاثیر گذاری بر جنبشهای اجتماعی ست که باخواست های ضد سرمایه داری ، ضد اتورتیه ، ضد تبعیض و ستم ،‌برای آزادی، برابری، رفاه و زندگی در کف خیابانند. روشن است که این پراکندگی نه‌تنها توان چپ را تحلیل می‌برد، بلکه میدان سیاسی را برای نیروهای ارتجاعی،از سلطنت‌طلبان تا راست افراطی، ناسیونالیسم شوونیستی و جریانات نئولیبرال ،باز می‌گذارد. درغیاب یک نیروی چپ منسجم؛  صدای کارگران بی‌پشتوانه می‌ماند، مبارزات قهرمانانه زنان برای احقاق حقوق برابر و علیه حجاب اجباری سرکوب می‌شود، جنبش دادخواهی به خواست اجتمایی و صدای بیصدایان تبدیل نمیگردد ،ملل تحت ستم به خواست حق تعیین سرنوشت موفق نمیگردند ،میدان رسانه‌ای به دست نیروهای حکومتی و راست می‌افتد، این خلأ استراتژیک، نقش چپ را از صف مقدم سیاست به حاشیه رانده است

 

 سوال کلیدی آنست که چرا وحدت چپ یک ضرورت تاریخی و طبقاتی است؟ وحدت چپ یک انتخاب مقطعی و محدود نیست؛ یک ضرورت تاریخی، اجتماعی و طبقاتی است. دلایل این ضرورت را می‌توان چنین خلاصه کرد: اول اینکه اقدامات عاجل برای تبدیل مقاومت‌های پراکنده به یک جنبش سراسری ،طبقه کارگر و دیگر نیروهای اجتماعی، بدون یک سازمان سیاسی چپِ قدرتمند ،نمی‌توانند مبارزات خود را به سطح سراسری ارتقا دهند . دوم ، مقابله با ارتجاع داخلی و خارجی در غیاب چپ متحد، حکومت اسلامی ، راست ارتجاعی، اعم از مذهبی ها ، سلطنت طلبان، ملی‌گرایان افراطی ، نئولیبرال ، میدان سیاست را تسخیر می‌کنند.  سوم ، ضرورت ارائه یک بدیل در مقابل نظم کنونی سرمایه دارانه است ،بدیلی از نوع بدیل سوسیالیستی . جامعه امروز ایران و جهان ، بیش از هر زمان به بدیل سوسیالیستی و رهایی از سرمایه داری نیاز دارد. بدیلی که آزادی، عدالت ، برابری، جدایی دین از دولت ، آموزش و بهداشت رایگان و سراسری، مشارکت اجتماعی و همیشگی و واقعی همه ی شهروندان جامعه را در تعیین  سرنوشت خود را ،توامان مطرح کند و مردم را در همه ی سطوح  از مشارکت اجتماعی و اقتصادی و انسانی برابر بهره مند کند، مانع از استبداد ودیکتاتوری و بهره گیری اقلیتی ثروتمند وسلطه آنان بر اقتصاد ورسانه ها و آموزش و بهداشت و... شود

 

در این شرایط، ما یک مسئولیت تاریخی در برابر مردم داریم . باید اذعان کنیم که چپ بدون اتحاد قادر نخواهد بود نقشی درخور در آینده ایران ایفا کند؛ نقشی که تاریخ و مردم از ما انتظار دارند آن است که به ندای تاریخ، برای اتحاد بزرگ  نیروی های چپ،‌نیروی رهایی و آزادی و سوسیالیسم پاسخ دهیم.

 اتحاد بزرگ نیروهای چپ وکمونیست ،‌ ضرروتی اجتناب ناپذیر برای تقویت جنبشهای اجتماعی پیشرو است. این اتحاد ، باید با پذیرش تنوع و عدم حذف اختلافات باشد؛ این اتحاد  به معنای سازمان‌یابی مشترک حول اهداف مشترک است. اهداف بنیادین یک چتر واحد چپ ،می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

 

سرنگونی جمهوری اسلامی، مقابله با امپریالیسم، جنگ و اشغالگری، مبارزه با سرمایه‌داری، خصوصی‌سازی و نابرابری، به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت ملل ،دفاع از آزادی‌های بی‌قید و شرط سیاسی ،سازمان‌دهی طبقه کارگر و جنبش‌های اجتماعی، ایجاد بدیل سوسیالیستی مردمی و دموکراتیک.

برای اجتناب از تله ی بحثهای پایان ناپذیر اطاق های اینترنتی ، میبایست این اتحاد از میدان مبارزه واقعی برآید. در عین حال برای نشان دادن نیرو وعضله ی اجتماعی این اتحادها، باید بر روی شبکه های سازمانیافته اجتماعی نظیر کمیته های دفاع از زندانیان سیاسی ، کارزارهای علیه اعدام ، شوراها و کمیته ها و نهادهای شهری متمرکز شد و آنها را بستر واقعی این اتحادها قرار داد. ما سالها شاهد نوعی از تلاشها برای اتحاد نیروها بوده ایم که متاسفانه بخاطر  نبود تشکلهای واقعی شهری هرگز نتوانستند از ائتلاف‌های صوری و بی‌پشتوانه و پلاتفرم ها و آیین نامه های متناقض و تفرقه انگیز فراتر روند. به این لحاظ بنظر میرسد اصلی ترین و اصولی ترین راهکار همان تکیه بر شوراها، کمیته‌های همبستگی، شبکه‌های کارگری، جبهه‌های ضدسرکوب و گروه‌های سازمان‌یافته اجتماعی، حمایت از زندانیان سیاسی و عقیدتی ، علیه اعدام این قتل سازمانیافته و عمدی حکومتی باشند،که  بسترهای واقعی این اتحاد ها هستند.

 

از طرف دیگر باید پذیرفت که  رهبری واقعی مبارزه در داخل ایران شکل می‌گیرد؛ در اعتصاب‌ها، اعتراض‌ها، زندان‌ها، محلات و در نبرد روزمره مردم با رژیم اسلامی. نیروها و سازمان‌های چپ و کمونیست که در تبعید یا مهاجرت سیاسی قرار دارند، صرفاً از سرزمین خود دور نشده‌اند؛ بلکه در موقعیتی قرار گرفته‌اند که می‌توانند بدون سد سانسور و سرکوب، در پشتیبانی و حمایت از مبارزات طبقاتی وآزادی‌خواهانه مردم ایران و در پیوند با جنبش‌های مترقی جهان ایفای نقش کنند. حضور در خارج از کشور نه نقطهٔ ضعف، بلکه یک امکان تاریخی برای حمایت و پشتیبانی ازمبارزات مردم در داخل ایران است ، به شرط آنکه این نیروها وظایف و مسئولیت‌های خود را با سازمان‌دهی، انضباط و برنامه‌ ریزی به انجام رسانند

 

  ضرروتی مهم  برای ما ، مشارکت فعال درنهاد ها و کانون ها و رسانه ها و ... و در فعالیت‌های دمکراتیک کشور میزبان است . نیروهای چپ باید در نهادهای مدنی، اتحادیه‌ها، شوراها، انجمن‌های حقوق بشری و کانون‌های دفاع از آزادی و برابری در کشور محل زندگی خود حضوری مستمر، مسئولانه و تأثیرگذار داشته باشند. این مشارکت تنها یک فعالیت جانبی نیست؛ بلکه بخش جدایی‌ناپذیر از مبارزه برای آزادی و عدالت اجتماعی در ایران است و حضورمؤثر در این نهادهای شهری و اجتمایی سه نقش اساسی را ایفا می‌کند: همراهی و همگامی با نیروهای دمکراتیک و مترقی جهانی، و به‌دست آوردن امکان اثرگذاری بر سیاست‌های نیرو های چپ بین‌المللی در جهت حمایت از صدای بی صدایان مردم ایران : کارگران، زنان، جوانان، ملل تحت ستم و زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران به عرصه جهانی، ایجاد شبکه‌های همبستگی که می‌توانند در لحظات بحرانی به مبارزات مردم ایران یاری برسانند .نیروهای چپ در خارج از کشور باید در نهادهای مدافع حقوق زنان، مخالف اعدام، مدافع زندانیان سیاسی و عقیدتی، انجمن‌های ضدنژادپرستی، گروه‌های حمایت ازحقوق پناهندگان و مهاجران و سازوکارهای حمایتی ،نقش‌های واقعی و مسئولانه بپذیرند: عضویت درنهادهای اجرایی، فعالیت داوطلبانه، مشارکت در کمپین‌ها، تدوین بیانیه‌ها، سازماندهی تجمعات و ایجاد پیوند بین‌المللی

 

تجربه تاکنونی ، خصوصا خیزش زن ـ زندگی ـ آزادی  نشان داد که سازماندهی جامعه ایرانی خارج از کشور و ایجاد شبکه‌های همبستگی ،یکی از مهم‌ترین وظایف نیروهای چپ در خارج از کشور ، سازمان‌دهی جامعه ایرانی مهاجر و تبعیدی است. جامعه ایرانی خارج از کشور در بسیاری از کشورها بخشی  سازمان نیافته وپراکنده  است، در حالی که ظرفیت عظیمی برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی، نهادهای حقوق بشری و اتحادیه‌ها و سندیکاهای کارگری دارند. نیروهای چپ باید نقش فعالی در ایجاد و تقویت: شوراها و انجمن‌های ایرانیان ،کمیته‌های دفاع از زندانیان سیاسی، گروه‌ها و تشکل های علیه اعدام، کانون‌های زنان، شبکه‌های دادخواهی ،کمیته‌های همبستگی با کارگران و معلمان در  ایران را ایفا کنند و سعی نمایند صدای اعتراضات مردم ایران را به زبان‌های مختلف، در سطوح مختلف و در نهادهای مهم جهانی بازتاب دهند

 

علیرغم حضور بیش از ۶ میلیون ایرانی در خارج از کشور، علیرغم اهمیت این حضور ، نباید این حضور را به معنای جایگزینی آن  با جنبش داخل کشور و خصوصا رهبری آن دید. روشن است  پیوند مداوم با مبارزات داخل کشور ، آری ؛ پشتیبانی از این جنبش ها، آری، اما  رهبری ، نه! رهبری جنبش انقلابی و آزدیخواهانه مردم ایران باید از درون  جنبشهای درون کشورمان شکل گیرد. ، نیروهای چپ و ترقیخواه در خارج از کشور بخشی از جنبش رهایی‌بخش مردم ایران‌اند، اما رهبری واقعی مبارزه در داخل ایران شکل می‌گیرد. این  رهبری  در کارخانه‌ها، دانشگاه‌ها، محلات، زندان‌ها و خیابان‌هاست که تامین کننده ادامه حرکت و روندهای آنست. بنابراین وظیفهٔ نیروهای خارج کشور ، باید  تقویت مبارزات داخل، نه ادعای رهبری ، گوش دادن دقیق به صداها و نیازهای واقعی جنبش‌های اجتماعی،  انتقال تجربه و پشتیبانی نظری و عملی بدون تحمیل نسخه ،ایجاد پیوند ارگانیک با اعتصابات، اعتراضات، زندانیان سیاسی، جنبش زنان، ملل تحت ستم ، جنبش دادخواهی و بازتاب جهانی اخبار سرکوب، شکنجه ها و اعدام‌ها،  فراهم کردن حمایت اتحادیه‌های کارگری و نهادهای مترقی جهانی از مبارزات مردم ایران باشد. چپِ خارج کشور باید «پشت جبههٔ مردمی» باشد که نیروی واقعی تغییر در ایران را شکل می‌دهند

 

روشن است که ،هیچ جنبش انقلابی و ترقیخواه وکارگری بدون همبستگی جهانی نمی‌تواند به نیرویی تعیین‌کننده تبدیل شود. نیروهای چپ در خارج از کشور باید فعالانه در تماس وهمراهی با  اتحادیه‌های کارگری، فدراسیون‌های بین‌المللی کارگری، نهادهای جهانی ضد سرکوب ،تشکل‌های مترقی چپ باشند و حمایت آنها را از جنبش  کارگران، معلمان، بازنشستگان، پرستاران، کارگران پروژه‌ای و دیگر بخش‌های طبقه کارگر ایران جلب کنند. پیوند ارگانیک با اتحادیه‌های جهانی می‌تواند عاملی باشد که هزینه های سیاسی واقتصادی  سرکوب کارگران در ایران را برای رژیم بالا برد ؛ اضافه بر آن ،ما میتوانیم از طریق انعکاس اخبار مبارزات اجتماعی و اعتراضی در سطح جهانی ، همبستگی ها با این جنبش را تقویت کنیم ، امکان حمایت های حقوقی از زندانیان سیاسی و فعالان اجتماعی را بوجود آوریم، امکان  ارسال کمک‌های آموزشی، حقوقی و سازمانی فراهم کنیم ، که مبارزات داخل را تقویت و منسجم نمایند و طیف گسترده ای  از جوانان و دانشجویان ترقیخواه در خارج از کشور را بطور کسترده و مداوم به این کارزار کشانده و چیزی شبیه به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را سازمان دهیم که میتواند به یکی از ستون‌های اصلی حمایت و همبستگی با مبارزات مردمی و ترقیخواهانه مردم ایران تبدیل شود و بسیاری از نیروهای ترقیخواه بین المللی را به همبستگی وادارد

 

طبیعی است مبارزه با پروژه‌های راست‌گرایانه و ارتجاعی در خارج از کشور ، یکی از وظایف روتین ماست. اما  پراکندگی و ضعف چپ تبعیدی و مهاجر ، راه را برای میدان داری نیروهای راست افراطی، سلطنت‌طلب، ناسیونالیستی و نئولیبرال باز می‌گذارد. این نیروها با رسانه‌های پرقدرت و شبکه‌های مالی گسترده تلاش می‌کنند روایت خود را بر سیاست خارجی کشورها تحمیل کنند. نیروهای چپ باید حضور رسانه‌ای خود را تقویت کنند در شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های مستقل و نهادهای دانشگاهی فعال شوند، از مواضع ضد‌سرکوب، ضد‌امپریالیستی و ضد‌جنگ دفاع کنند. اجازه ندهند که «صدای مردم ایران» توسط نیروهای ارتجاعی مصادره شود

 

شرط ایفای نقش تاریخی چپ، تنها از  طریق وحدت و همکاری عملی ممکن است. ما زمانی میتوانیم به  پراکندگی نیروی چپ  پایان دهیم که همکاری‌های عملی را  آغاز کنیم، شبکه‌های مشترک ایجاد کنیم، کار مشترک را جایگزین رقابت‌های فرساینده کنیم. باردیگر تاکید میکنم که  وحدت چپ در خارج از کشور باید مبتنی بر احترام به اهداف مشترک، مبارزه مشترک و پذیرش مسئولیت‌های عملی و احترام به تفاوت‌ها باشد. دراین راه لازم است از طریق گفتگوهای سازنده به بازسازی اعتماد این روابط اقدام کنیم. هیچ وحدتی بدون گفت‌وگو پایدار نمی‌شود. نیروهای چپ باید از گذشته درس بگیرند، نه آنکه در اسارت نقدهای تاریخی یکدیگر بمانند. اعتمادسازی از کف جامعه و میدان مبارزه آغاز می‌شود. از همکاری‌های عملی، کار مشترک، دفاع از زندانیان سیاسی، حمایت از اعتصاب‌ها و ایجاد شبکه‌های مشترک اقدام.  وحدت چپ نه با مرزبندی‌های ایدئولوژیک خشک، بلکه با کار مشترک عملی شکل می‌گیرد.

 

در این ارتباط ،ضرروی است که چپ خود را برای چشم اندازهای روشن ،سازمان‌دهی کند، متحد شود و پیوند واقعی با مردم برقرار کند، در آن صورت می‌تواند نیروی تاثیر گذار و تعیین کننده در آینده ایران باشد. چپ میراث‌دار آرمان‌های آزادی، برابری و سوسیالیسم است؛ آرمان‌هایی که مردم ایران بیش از هر زمان دیگر به آن نیاز دارند. چپ باید با فروتنی، صداقت و پیوند زنده با مردم وارد صحنه شود. امروز لحظه‌ای است که با وحدت چپ، می‌توان آینده را ساخت؛ یا آن را به نیروهای ارتجاعی، استبدادی و امپریالیستی واگذار کرد. انتخاب روشن است: ساختن آینده‌ای آزاد، برابر و انسانی، با نیروی متحد چپ و کمونیست هاوضعیت کنونی ایران، بحرانی است، اما سرشار از امکان است. امکان رهایی، امکان تغییر و امکان ساختن بدیلی سوسیالیستی. این امکان تنها با همبستگی نیروهای چپ، سازمان‌یابی طبقاتی و پیوند با مردم متحقق خواهد شد. وحدت چپ، یک ضرورت فوری و تاریخی است،ضرورتی که آینده ایران به آن گره خورده است

 

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید