5 آسیبپذیری و صدا
5.1 پرسیدن از تهیدستان
شاخصهای متعارف فقر عمدتاً بر پایۀ اطلاعات آماری حاصل از بررسیهای خانوار و خط فقر کمابیش سلیقه ای انتخاب می شوند، که فقرا را از غیرفقرا جدا میکنند. رویکرد تجربی بدیلی برای سنجش فقر وجود دارد که همانا پرسیدن از مردم است که فقر از نظر آنها چه معنایی دارد. تحقیقات اولیه در این زمینه با هدف جمع آوری اطلاعات در بارۀ خط فقر بر اساس درآمد یا هزینه طراحی شده بودند. برای نمونه، ممکن است از پاسخ دهندگان پرسیده شود که چه سطح درآمدی را برای گذران یک زندگی حداقلی لازم میدانند.
پژوهشهای جدیدتر – موسوم به ارزیابیهای فقر با مشارکت فقرا* - بسیار باز، تعاملی و کیفی تر اند و به مردم اجازه میدهند فقر را در هر بُعدی که بخواهند توصیف کنند.
ارزیابیهای مشارکتی با این هدف طراحی شدهاند که از طریق آنها درک شود افراد از گروههای اجتماعی گوناگون چگونه فقر خود و راهبردهای موجود برای کاهش فقر را ارزیابی میکنند؛ راهبردهای مختلف برای معیشت حداقلی چگونه عمل میکنند؛ کدام راهبردهای دولتی برای کاهش فقر از نظر مردم ترجیح دارد؛ و مردم حاضر اند از کدام یک از این راهبردها حمایت کنند. یافته های این ارزیابیها با هدف بازنگری، بسط یا تأیید نتیجه گیریهای ارزیابیهای متعارف فقر به کار گرفته میشوند.
در عین حال، ارزیابیهای مشارکتی فقر - با هدف درگیر کردن ذینفعان مختلف، ایجاد مشارکت، افزایش حس مالکیت محلی، و ایجاد تعهد به تغییر - توجه ویژهای به «فرایند» دارند. هر ارزیابی مشارکتی متفاوت است و بازتابی از شرایط کشور، زمان در دسترس، و نیازهای اطلاعاتی سیاستگذاران است. ازاینرو، پرسشهای خاص هر ارزیابی تفاوتهای زیادی با هم دارند.
بانک جهانی پس از انتشار گزارش توسعه جهانی سال ۱۹۹۰، به طور نظاممند ارزیابی فقر را برای هر کشور الزامی کرد. این ارزیابیها از منابع مختلفی برای تشخیص علل ساختاری فقر استفاده میکنند. با الهام از پژوهشگرانی چون اِن.اِس. جودا (N.S. Jodha)، رابرت چیمبرز (Robert Chambers)، و لارنس سالمِن (Lawrence Salmen) - که از زمره مبتکران ارزیابی مشارکتی اند - از سال ۱۹۹۳ به بعد، ارزیابیهای فقر بانک جهانی شروع به انجام ارزیابیهای مشارکتی کردند.
ارزیابیهای مشارکتی فقر روش شناسی خود را از ابزارهای تحلیلی دیگر مورد استفاده بانک جهانی اقتباس کردهاند: از جمله «ارزیابیهای ذینفعان»، که برای دریافت بازخورد از دریافت کنندگان خدمات طراحی شدهاند، و «ارزیابیهای مشارکتی روستایی»، که ذینفعان را در دستیابی سریع به درکی از یک منطقه مشخص درگیر میکنند. تا ژوئیه ۱۹۹۸، ۴۳ ارزیابی مشارکتی سیاست محور در بانک جهانی انجام شده بودند و حداقل ۱۰ ارزیابی دیگر نیز در جریان بودند. از میان ۴۳ ارزیابی انجام شده، ۲۸ مورد در آفریقا، ۶ مورد در آمریکای لاتین، ۵ مورد در اروپای شرقی و ۴ مورد در آسیا صورت گرفته اند.
با آن که شیوه بیان این ارزیابیها متفاوت است، اما همۀ آنها دو بُعد از فقر را آشکار کرده اند، که در بررسیهای متعارف چندان به وضوح دیده نمیشوند؛ دو بعدی که اهمیت ویژهای دارند. یکی از آنها دغدغه نسبت به ریسک و نوسانات درآمدی است که اغلب به صورت حس «آسیب پذیری» بیان میشود. فقرا در صحبت از وضعیت خود، وضعیتهائی را شرح میدهند که در آنها نوسانات، فصول و بحرانها بر رفاه آنها تأثیر میگذارند. از این توصیفها درمییابیم که فقر تنها به معنای نداشتن نیست، بلکه آسیب پذیر بودن در برابر از دست دادن اندک دارایی موجود نیز هست. فقرا همچنین از تعاملات خود با کارمندان دولت و نهادها سخن میگویند، که بُعد مهم دیگری از زندگی در فقر را نمایان میسازد: فقدان قدرت سیاسی. این بیصدایی و فقدان حقوق سیاسی که اغلب به صورت حس ناتوانی توصیف میشود، دومین بُعد از فقر است که در ارزیابیهای مشارکتی آشکار میشود و برخی آن را بنیادی ترین ویژگی فقر میدانند.
* ارزیابیهای فقر با مشارکت فقرا ناظر بر رویکردی در مطالعۀ فقر است که در آن خودِ افراد فقیر به صورت فعال در فرایند شناخت، تعریف، و تحلیل فقر مشارکت دارند. برخلاف روشهای سنتی که از بالا به پایین هستند (یعنی کارشناسان با دادههای آماری در بارۀ فقر و فقرا تصمیم میگیرند)، در روش مشارکتی تلاش میشود دیدگاه، تجربه، و اولویتهای خودِ فقرا شنیده و تحلیل شود.
افزودن دیدگاه جدید