رفتن به محتوای اصلی

جامعه‌ای در سکوت، اما ناظر

جامعه‌ای در سکوت، اما ناظر

در پی خیزش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱، و با فروکش کردن تظاهرات خیابانی، فضای اجتماعی ایران به ظاهر به سکوتی سنگین فرو رفت. این سکوت از سوی برخی تحلیل‌گران به‌عنوان انفعال، خستگی یا حتی شکست تعبیر شد. اما آیا این سکوت، نشانه‌ی پایان اعتراض است یا مقدمه‌ای بر دگرگونی؟

 

مفهوم “جامعه‌ی ناظر در سکوت” در مطالعات گذار سیاسی، مفهومی کلیدی است که برای توصیف دوره‌های میان دو موج اعتراضی به کار می‌رود: زمان‌هایی که در آن جامعه، اگرچه در خیابان نیست، اما از نظر سیاسی بی‌حس یا بی‌خبر هم نیست. به زبانى ديگر، سکوت به‌مثابه کنش پنهان.

همان‌طور که جیمز اسکات، انسان‌شناس سیاسی، در کتاب مشهور “سلاح ضعیفان: کنش‌های مقاومتی روزمره کشاورزان در جنوب شرقی آسیا” (1985) می‌نویسد: «سکوت، شایعه، و حتی طنز می‌تواند اشکالی از مقاومت باشند، آن هم در شرایطی که اعتراضات علنى ميتواند با خطرات و بهاى بسيار سنگينى همراه باشد

در ایران نیز می‌توان نشانه‌هایی از همین مقاومت پنهان را دید: از تحریم انتخابات، کناره‌گیری آرام از نهادهای رسمی، تا انتقال کنش سیاسی به حوزه‌های غیررسمی چون هنر، شبکه‌های اجتماعی، یا کنش‌های فردی.

 بررسی روان‌شناسی اجتماعی جامعه ایران پس از ۱۴۰۱ نشان می‌دهد که سکوت کنونی ناشی از ترکیب پیچیده‌ای از عوامل زیر است:

- سرکوب شدید و بی‌سابقه: بر اساس گزارش سازمان عفو بین‌الملل (2023)، بیش از ۵۰۰ نفر در خیزش ۱۴۰۱ کشته شدند و هزاران نفر بازداشت شدند. این سطح از خشونت، جامعه را به فاز “احساس خطر شخصی” و پرهیز از کنش علنی سوق داد.

- بی‌اعتمادی به آلترناتیوها: نظرسنجی مؤسسه گمان (۲۰۲۲) نشان می‌دهد که هیچ چهره‌ی سیاسی یا اپوزیسیونی (اعم از اصلاح‌طلب، سلطنت‌طلب، یا جمهوری‌خواه) اعتماد بیش از ۳۰٪ جامعه را جلب نکرده است.

- سندرم فرسایش امید: تجربه‌ی سرکوب‌های پی‌درپی—جنبش سبز (۱۳۸۸)، اعتراضات دی ۹۶، آبان ۹۸، تا خیزش ۱۴۰۱—نوعی فرسایش عاطفی و روانی در جامعه ایجاد کرده که در روان‌شناسی اجتماعی با عنوان learned helplessness (ناتوانی آموخته‌شده) شناخته می‌شود (Seligman, 1972).

- سرمایه‌گذاری بر آینده: بسیاری از کنشگران، به‌ویژه نسل جوان، به جای کنش خیابانی، بر مهاجرت، تحصیلات، یا کنش‌های دیجیتال تمرکز کرده‌اند؛ نوعی “مقاومت بلندمدت” در برابر سیستم، به‌جای رویارویی مستقیم.

 

در مقایسه‌های تاریخی، این پدیده بی‌سابقه نیست. لهستانِ پیش از جنبش همبستگی (Solidarność)، آفریقای جنوبیِ دهه ۸۰، و ایرانِ بین ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶، همگی جوامعی بودند که در ظاهر آرام و در سکوت بودند، اما در زیر سطح، شبکه‌های مقاومت، خشم عمومی و حافظه‌ی جمعی در حال شکل‌گیری بود.

اریک هابسبام، مورخ بریتانیایی، از این دوره‌ها با عنوان «تخمیر خاموش» یاد می‌کند—دوره‌هایی که در آن نه سکوت نشانه‌ی پایان بود، و نه غیاب نشانه‌ی رضایت.

 

اما اين جامعه ناظر چه ویژگی‌هایی دارد؟ حافظه‌ جمعی قوی: جامعه می‌بیند، به یاد می‌سپارد، و در لحظه مناسب از آن استفاده می‌کند (مانند شعار «زن، زندگی، آزادی» که از دل سال‌ها مطالبه حقوق زنان بیرون آمد).

درک پیچیده از قدرت و رسانه: مردم ایران امروز، چه در شهر و چه در روستا، توانایی تحلیل رسانه‌ای و سیاسی بالایی دارند؛ بسیاری، نه فقط سخن حکومت، بلکه ادعاهای اپوزیسیون را نیز با تردید بررسی می‌کنند.

کنش‌گری در لایه‌های غیرسیاسی: حضور پررنگ جنبش‌های زیست‌محیطی، کمپین‌های حمایتی محلی، اعتراضات صنفی معلمان، کارگران و بازنشستگان، نمونه‌هایی از این کنش پنهان اما مداوم‌اند.

 

سکوت جامعه ایران، سکوت مرگ نیست؛ بلکه نشانه‌ی حیات در عمق است. این جامعه، در حال بازسازی روانی، سازمانی و حتی تاریخی خود است. سیاست‌ورزان، روشنفکران و نهادهای مدنی، اگر این سکوت را بشنوند، شاید بتوانند زمینه‌ساز آینده‌ای متفاوت شوند.

 

آنچه ایران امروز نیاز دارد، نه دعوت به کنش کور، بلکه فهم دقیق این سکوت است؛ سکوتی که بالقوه می‌تواند آغاز یک صدای تازه باشد

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید