3. علل فقر
3.2 فقر تحصیلات
فقر تنها مسئله درآمد پایین نیست؛ بلکه مشکلی چندبعدی است که شامل دسترسی محدود به فرصتهای توسعۀ سرمایه انسانی و آموزش هم میشود. به دلیل ماهیت چندبعدی این مشکل، توجه بیشتری باید به سرمایه گذاری در سرمایه انسانی، به ویژه تحصیلات، بشود. تحصیل میتواند وسیله ای برای افزایش درآمد، بهبود کیفیت شغل و ارتقای کیفیت زندگی باشد. مثلاً استفاده بهتر از امکانات بهداشتی، سرپناه، آب و خدمات بهداشتی از جمله نتایج آن است. از نظر آماری، تحصیل اثر قابل توجهی بر کاهش فقر دارد و نرخ بازدهی آن تا 16 درصد در سال گزارش شده است.
به روشنی دیده می شود که در کشورهای فقیر، به دلیل کمبود مهارتهای تحصیلی و دانش تولیدی و همچنین عدم امکان تبدیل انسان به سرمایه انسانی ارزشمند، سطح فقر افزایش مییابد. نبود آموزش مناسب برای مهارتها و دانش لازم در نیروی کار - مانند خواندن، نوشتن، برقراری ارتباط و توانایی انتخاب گزینههای مختلف به شیوه آگاهانه - به درآمدهای پایین و افزایش سطح فقر منجر میشود.
برای مثال در ایالات متحده 22.9 درصد یا 6.4 میلیون نفر فاقد دیپلم دبیرستان اند، در حالی که تنها 3.6 درصد یا 2 میلیون نفر دارای مدرک دانشگاهی یا بالاتر اند. آموزش بازدهی قابل توجهی دارد و هم برای فرد و هم برای جامعه مفید است. بدون آموزش، پایه فهم مشترک در میان مردم گسترده نمیشود. این امر روند دموکراتیک را محدود میکند و مانع توسعه پایدار میشود؛ توسعه ای که از درک بهتر رابطه میان محیط زیست، اکولوژی، پیشرفت و عدالت حاصل میشود. بنابراین، با تقویت نیروهای دموکراتیک، تحصیلات به ارتقاء توسعۀ انسانی پایدار کمک میکند و از جمله با محدود کردن قدرت انتخابی نخبگان و گسترش عدالت اجتماعی، موجب پیشرفت اجتماعی سریعتری میشود.
تحصیل میتواند تجربهای توانمندساز برای همه باشد، و آنچه فقرا بیش از همه نیاز دارند، توانمندساختگی است. بنابراین، تحصیل هم نقش سازنده و هم نقش ابزاری برای توسعه را ایفا میکند. اهمیت اقتصادی آموزش شامل افزایش درآمد، کاهش فقر، توسعه کشور و افزایش نرخ اشتغال است. آموزش به طور مستقیم با رفاه و آزادی مردم مرتبط است و نقش غیر مستقیم آن از طریق تأثیر بر تغییرات اجتماعی و تولید اقتصادی ظاهر میشود.
اثرات فقر تحصیلی شامل عدم مشارکت یا مشارکت کم کودکان در مدرسه، نرخ بالای ترک تحصیل و مردودی، نرخ پائین ادامه تحصیل، دستاوردهای تحصیلی کم و محروم شدن مضاعف از تحصیل است. همه این جنبهها با فقر درآمدی ارتباط نزدیکی دارند. نرخ بیکاری افرادی که فاقد دیپلم دبیرستان اند، به طور متوسط 3 تا 5 برابر بیشتر از نرخ مربوط به افراد دارای مدرک دانشگاهی است. به عبارت دیگر، فقر در میان بیسوادان غالب است و در خانوارهای تحصیلکرده تقریباً وجود ندارد.
مطالعات بسیاری نشان داده اند که فقر درآمدی باعث فقر تحصیلی میشود. فقر و محدودیتهای اقتصادی بسیاری از کودکان خانوادههای فقیر را از مدرسه دور نگه میدارد. فقر درآمدی ممکن است کودکان را به دلایل مختلف از مدرسه بازدارد و آنان را از فرصت مشارکت در تحصیل محروم کند. بخش زیادی از کودکان خانوادههای فقیر در فعالیتهای اقتصادی با دستمزد پایین مشارکت میکنند. این مشاغل مزایای کمی دارند، محیط کاری آنها نامناسب است و دستمزدها پایین؛ این عوامل خانوادهها را در سطح فقر نگه میدارند.
بیش از 29 میلیون کارگر یا یک چهارم (24.5 درصد) نیروی کار در ایالات متحده دستمزدی در سطح فقر دریافت میکنند. سطح دستمزدهای فقر در بازار 7.36 دلار است، در حالی که برای کل نیروی کار 18.07 دلار است. همچنین در فعالیتهای غیر دستمزدی مانند کارهای خانگی یا فعالیتهایی که والدین یا اعضای بزرگسال خانواده را آزاد میکند تا در مشاغل دستمزدی مشارکت کنند، تعداد کمی به سطح یادگیری یا تحصیلات مناسب دست مییابند. به عبارت دیگر، اشتغال به تنهایی مانع ورود به فقر نمیشود اگر دستمزدها بسیار پایین باشند.
افزودن دیدگاه جدید