اسرائیل، با بهرهگیری از سکوت و همدستی آشکار و پنهان مجامع بینالمللی، به کشتار سیستماتیک مردم فلسطین در نوار غزه ادامه میدهد. تنها در ۲۴ ساعت گذشته، طبق گزارش وزارت بهداشت فلسطین، دستکم ۸۱ نفر در حملات هوایی و زمینی ارتش اسرائیل جان خود را از دست دادهاند؛ بسیاری از آنها زنان و کودکان بودند. این خشونتها دیگر صرفاً یک «بحران انسانی» نیستند، بلکه باید آنها را در قالب جنایت علیه بشریت تحلیل کرد: حذف سیستماتیک غیرنظامیان با اهداف سیاسی، اعمال مجازات دستهجمعی، نابودسازی زیرساختهای زیستی، و محرومسازی تعمدی از دسترسی به نیازهای اولیه حیات.
کسانی که در گذشته نتوانستند جنایتهای اسرائیل در غزه را محکوم کنند، همانها در برابر جنایات اسرائیل در حمله به ایران نیز یا سکوت کردند یا با آن همراه شدند. این رفتارها نشاندهنده دوگانهای است که در سیاستهای جهانی وجود دارد؛ جایی که منافع سیاسی و اقتصادی برخی کشورها بر اصول انسانی و حقوق بشر غلبه پیدا میکند.
اما همانقدر که این جنایات قابل محکومیتاند، آن سکوت سازمانیافته و گزینشی نهادهای بینالمللی نیز بخشی از همان ساختار جنایت است. مجامعی که با شدیدترین لحنها، جنایات دول معارض با غرب را محکوم میکنند، در مواجهه با اسرائیل و متحدانش، یا به توجیهگری روی میآورند یا به سادگی، ساکت میمانند. این سکوت، تصادفی یا ناشی از بیاطلاعی نیست؛ بلکه ناشی از منطق قدرتمحور نظام بینالملل است، جایی که اصول ادعایی چون حقوق بشر، عدالت و انساندوستی، تنها تا جایی معتبرند که منافع ژئوپولیتیک و اقتصادی قدرتهای هژمون را تهدید نکنند. و تاسف آنجاست که مدعیان حقوقبشر مواضع خود را با ابن منافع تنظیم کنند. به عبارت دیگر مدعیان و فعالان حقوق بشر بر اساس منافع شخصی خود موضعگیری نمایند چیزی که در طول جنگ از سوی برخی چهرههای مطرح حقوق بشر از شیرین عبادی تا نرگس محمدی به وضوح دیده شد.
از همینرو، ما نمیتوانیم به چنین نظم جهانیای که میان قربانیان تبعیض قائل میشود، اعتماد کنیم. و در همین چارچوب است که نقد دوگانگیها و ائتلافهای جعلی به ضرورتی تاریخی تبدیل میشود. امروز، بسیاری میکوشند تا دوگانهای کاذب میان «جبهه غرب و اسرائیل» از یکسو، و «جبهه محور مقاومت» از سوی دیگر بسازند؛ گویی که جهان به دو انتخاب ممکن محدود شده: یا در کنار صهیونیسم و امپریالیسم، یا در کنار جمهوری اسلامی و دولتهای سرکوبگر همپیمانش.
این دوگانهسازی، فریبنده و مخرب است. چرا که هر دو قطب، دو جلوهی متفاوت از ساختارهای سرکوب، خشونت دولتی و سلطهگریاند. اسرائیل و متحدانش، با ابزار نظامیگری، اشغال، آپارتاید و استعمار نوین، حقوق ملتها را پایمال میکنند. در سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران که خود را مدعی حمایت از مقاومت و عدالت میداند، در داخل مرزهایش با خشونت عریان، سرکوب معترضان، اعدام مخالفان، فقر ساختاری و حاکمیت دستگاههای امنیتی، زندگی میلیونها ایرانی را به نابودی کشانده است.
جمهوری اسلامی شریک جنایات جهانی نیست، اساسا خود یک نظام جنایتکار است؛ جنایتی که هم در عرصه داخلی با سرکوب و فساد نهادینه شده تداوم مییابد، و هم در عرصه منطقهای با بهرهبرداری ابزاری از مسئله فلسطین، و تحکیم بلوکهای اقتدارگرایانه. ما در هیچ شرایطی، حتی در تقابل با صهیونیسم، در کنار این رژیم نخواهیم ایستاد. زیرا مبارزه علیه اشغال ، اگر به قیمت توجیه دیکتاتوری و سلب آزادی در داخل کشورها تمام شود، به هیچرو رهاییبخش نخواهد بود.
جبهه ما، جبههای مستقل از هر دو قطب سلطه است. ما جبهه سوم هستیم: طبقه کارگر، مردم محروم، زنان، جوانان، و همه آنانی که از ستم و تبعیض در هر شکل آن رنج میبرند؛ چه از سوی دولتهای امپریالیستی و اشغالگر، چه از سوی دولتهای اقتدارگرا و ارتجاعی. ما بر پایه اصول جهانی عدالت اجتماعی، آزادی فردی، همبستگی انسانی و کرامت ذاتی انسانها ایستادهایم.
همبستگی ما با مردم فلسطین، تردیدیناپذیر و بیقید و شرط است؛ اما این همبستگی، زمانی اصالت مییابد که همزمان با مبارزه برای آزادی در ایران، سوریه، یمن، و دیگر نقاط جهان همراه باشد. دفاع از کرامت انسانی، نمیتواند گزینشی و ایدئولوژیک باشد؛ باید جهانشمول، ریشهای و از پایین به بالا باشد.
ما برای جهانی آزاد، عادلانه و انسانی میجنگیم؛ جهانی که در آن، هیچ قدرتی نتواند با نام امنیت، دین، یا نظم جهانی، حق زندگی را از انسانها سلب کند.
اینستاگرام مدرسه_رهایی
https://www.instagram.com/freedomschool__?igsh=MTY1ZW9qYXV3cHhldQ==
🆔 @edalatxah
✉ ارتباط با ادمین مدرسه رهایی
@FreedomContact
افزودن دیدگاه جدید