حماسه سیاهکل در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ ، اعلام حضور نسلی جدید در جنبش انقلابی مردم ایران بود. نسل تازهای که مبارزه در راه دموکراسی و سوسیالیسم را با خیزشی حماسی جان تازهای بخشیدند. نسلی که پس از کودتای ۲۸ مرداد آمریکا و انگلیس در ایران و سرکوب حزب توده سازمانهای وابسته به آن ، با عزمی راسخ و ارادهای پولادین که ریشه در مهر خلق و طبقه کارگر داشت ، بر علیه دیکتاتوری رژیم شاه و فرصت طلبی و بیعملی بقایای تشکیلاتی چپ شکست خورده به پا خاستند. تجربیات ضد امپریالیستی خلق ایران و جمعبندی علل شکست جنبش چپ پس از نیم قرن فعالیت ، در جای جای این سرزمین نسل جوانی را با بهرهگیری از نتایج انقلابهای قرن بیستم و به خصوص جنبش چپ جهانی در دهه ۷۰ میلادی ، به برداشتهای جدید و پویایی از تئوریهای مبارزه انقلابی رسانیده بود. برایند این تحولات جدید در شکلگیری و شکوفایی اندیشه انقلابی و ره یافت عبور از بیعملی کسالت آور و« بوروکراتیک» چپ «سنتی », به شکلگیری پایههای نوین تفکر چپ در ایران و تئوریزه شدن ضرورت مبارزه مسلحانه انقلابی در نیمه دوم دهه ۴۰ خورشیدی منجر شد. فدائیان خلق به معنای طیفی از نیروهای انقلابی معتقد به سوسیالیسم علمی و مارکسیسم انقلابی ، با برداشتهایی گاه متفاوت از استراتژی و تاکتیک انقلابی در چندین عرصه مهم به عنوان مبانی نظریه خود وحدت» داشتند: تحت تاثیر اندیشه مارکس طرفدار «سوسیالیسم علمی» بودند؛
میهن پرست بودند و ضمن اعتقاد به «انترناسیونالیسم »عمیقاً به ریشههای تاریخی و فرهنگی ایرانی خود میبالیدند؛
با جان و دل طرفدار آزادیهای سیاسی و اجتماعی بوده و از شکل حکومتی دموکراتیک طرفداری میکردند ؛
ضمن تضاد ایدئولوژیک با امپریالیسم و سرمایهداری ، در مبارزه سیاسی و رقابت بین قطبهای سوسیالیستی دهه ۷۰ میلادی (چین و شوروی) هرگز از یک طرف جانبداری نمیکردند (برخلاف چپهای سنتی و بوروکراتیک مائوئیست و روسوفیل ) ؛
به وحدت نیروهای آگاه و انقلابی معتقد بوده و به هیچ وجه مبارزه بر علیه نیروهای انقلابی درون جنبش را برنمیتابیدند .
جنبش فدایی پس از برپا کردن پرچم انقلاب زحمت کشان در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ و تشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق، راه دشوار و خونباری را تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ طی کرده و ضربات هولناک و جبران ناپذیری را تحمل کرد، ولی همواره پرچم سرخ سیاهکل را برافراشته نگه داشت .
از ۱۹ بهمن سال ۴۹، سازمان چریکهای فدایی خلق مبارزه ایدئولوژیک و تولیدات تئوریک با ارزشی را که از نظر حجم و محتوا بسیار فراتر از قبل از حماسه سیاهکل بود، به پیش برد. و شک نیست که پویایی اندیشه، مخالفت با دگماتیسم ، و ظرفیت تحول پذیری در تئوری و عمل انقلابی ، عامل پیشرفت سازمان و تداوم «مشی انتقادی» در پراتیک و نظر فداییان شد. اگرچه عناصری پشیمان و نادم از مبارزه ، و بیمناک و ترسیده از بگیر و ببند، از همان آغاز به موازات عمل فدائیان شروع به نصیحت و ارشاد کرده و مرتب تحت لوای تئوریها و نقل قولهای اسکولاستیک از آثار کلاسیک مارکس، انگلس و لنین سعی در مرعوب کردن خیل هواداران و به «جنبش درآمدگان» کردند؛ و هم اینک نیز پس از ۶ دهه ، ساز ندامت از مبارزه سر داده و تحت تاثیر نئولیبرالیسم اروپا و آمریکا به خط کشی میان «خیر» و «شر» پرداخته و خیلی تلاش دارند با حمله به فدائیان خلق سنتهای مبارزه انقلابی ایشان, خود را نزد پارلمانها و دولتهای لیبرالی غرب، در جبهه «خیر» جا بزنند!!!
ولی جنبش فدایی با تکیه بر بنیانهای استوار خود، و بر شانههای ستبر و خون آلود بنیانگذاران سازمان طی ۶ دهه متوقف نشده و با افت و خیز و فراز و فرود همچنان در پیشانی جریان سیاسی چپ در میان نیروهای طرفدار دموکراسی، جمهوری و عدالت اجتماعی به حیات سیاسی پر افتخار خود ادامه میدهد.
گرامی باد یاد و خاطره فداکاریها و رشادت رفقای سیاهکل
جمعی از طرفداران «حزب چپ ایران» در داخل کشور ,
۱۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاهها
دوست عزیز و ناشناس اندرزگو!
شما نیز تا کی میخواهید با این ژست های پدر بزرگ ها، خود را بالاتر از همگان جا بزنید؟!
اطلاعیه فوق ، را بدقت خواندم، آنچه از آن می ترسید ، اتفاق نیفتاده است! بجز اشاره ای کوتاه به شکست تاریخی حزب توده و فروپاشی اساس و سازمانهای آن ،که عین واقعیت است، این رفقا در اطلاعیه حرف دیگری در باره حزب توده نزده اند. قطعا بلحاظ رعایت اختصار به تحلیل نظرات و حرکات حزب توده در فاصله ۲۸ مرداد ۱۳۳۲تا ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ نپرداخته اند. و فی المثل از شاهکار حزب توده در راه اندازی تشکیلات تهران(!) و پهن کردن تور ساواک بر سر راه مبارزان و آزادیخواهان جوان ، سخنی بمیان نیاورده اند. حال اگر با بلند کردن چوب، گربه عزیز، هدف حمله را بسمت خود میبیند، گناهی بر گردن نویسندگان اطلاعیه نیست!
به این عزیز ناشناس که بسیار در فکر وحدت « اپوزیسیون مترقی و ملی و چپ»میباشد تذکر میدهم که به این درس بزرگ تاریخ سیاسی صد ساله ایران توجه بفرمایند: برای وحدت اصولی و پایدار با نیروهای خواهان تحول و آزادی و سوسیالیسم، دو مسیر دشوار و اساسی باید به موازات هم، ولی با شناخت و تکیه بر مبانی و مفاهیم اصلی هر کدام طی شود: یک؛ بررسی انتقادی و مبتنی بر نقد تاریخی از دعاوی نظری و عملکرد هر یک از جریانات مدعی آزادی و تحول اجتماعی .
دو؛با تکیه بر شناخت علمی و نتایج بررسی انتقادی و تحلیل مارکسیستی از جریانات مختلف «چپ» و «آزادیخواه»، تنظیم روابط دموکراتیک و فارغ از گروه گرایی و تنگ نظری با نیروهایی که در یک پلاتفرم انقلابی و آزادیخواهانه، منافع مشترک و اهداف نزدیک به هم در تشکیل یک جبهه دموکراتیک،مردمی و ملی دارند.
به پدربزرگ اندرزگو یادآوری میشود : هرآنکس که یکی از این دو مسیر موازی را که در ارتباط متقابل و تاریخی باهم قرار دارند ،بخواهد کنار بگذارد، بدو آن رسد که بر «بعضی ها » رسید !/
درود: تقریبا در بیشتر مقالات اینچنینی شما یک سری به صحرای کربلای حمله به حزب توده ایران وجود دارد .
واقعا دوستان چپ کی می خواهند از این روشهای کودکانه تخریب همدیگر دست بردارند.
فرصت برای نقد زیاد ولی زمان برای سازماندهی وهمفکری وهم افزایی با حفظ تفاوت کم است وکشور ما در حال فروپاشی وخلا وجودیک اپوزیسیون مترقی وملی وچپ ضروری ست .
افزودن دیدگاه جدید