بر سریر خون نشسته است
تا قرین مرگ گردد
با ناقوسِ مرگ به خواب می رود
با ناقوس مرگ سر از بالین برمی گیرد
مرگ را تکبیر گویان به ساحت زندگی آورده
در قاموس او زندگی همان مرگ است
جان ها می طلبد تا مرگ را جان دهد
صدای او تکبیر مرگ است که به گوش می رسد
مست از مرگ
سر به سجده می برد
و با اذان صبح آدمیت را به دار می کشد
تا مبادا زندگی جوانه زند.
بر تو چه رفته است
که تبر بر زندگی می نهی؟
بر تو چه رفته است
که با نوای تکبیر، مرگ را به استقبال می روی؟
بر تو چه رفته است
که شادی کودکان را به خاک می کشی؟
بر تو چه رفته است
که ردای پیامبر مرگ بر تن کرده ای؟
بر تو چه رفته است؟
زندگی را باید روشنایی بخشید
تا نوای تکبیر مرگ به خاموشی رود.
پائیز ۲۰۲۴
محمود میرمالک ثانی
افزودن دیدگاه جدید