حمله ی زمینی – دو هفته از شروع جنگ میگذرد، اسرائیل ۳۵۰۰۰۰ (سیصد و پنجاه هزار) نیروهای رزرو را به خدمت فراخوانده و ۱۷۰۰۰۰ (صد و هفتاد هزار) سرباز منظم هم دارد . درست که قسمتی از این نیروها در ساحل غربی و در شمال اسرائیل (جنوب لبنان) مستقر شده اند ولی قسمت مهمی از این نیرو باریکه ی غزه را محاصره کرده اند .
چند صد تانک اسرائیل و توپخانه ی اسرائیل هم در این محاصره شرکت دارند. تمام جنگ ۶۷ فقط شش روز طول کشید و در ۱۹۷۳ در طی ۱۸ روز اسرائیل موفق شد که ارتشهای منظم مصر و سوریه را شکست دهد. امروز ۱۶ روز از شروع جنگ غزه میگذرد و هنوز نیروهای اسرائیل فقط به بمباران هوانی و توپخانه بسنده کرده اند. چرا تا کنون وارد خاک غزه نشده اند؟
اهداف اعلام شدهی اسرائیل از بین بردن کامل حماس است. ولی اهداف (سیاسی) دیگری هم در کارند.
میخواهد قدرتش – و برتری کامل خودش – را نشان بدهد. این دیگر موضوع «دفاع از خود» اسرائیل نیست. مردم اسرائیل – به درستی – عصبانی هستند و عصبانیت آنها قابل فهم است. میخواهند انتقام بگیرند . اما همین که اقدامی «قابل فهم» باشد لزوما همان اقدام درست نیست و میتواند مشکلات فراوان نظامی، قانونی/ ارزشی و سیاسی داشته یاشد. انتقام گیری و دفاع از خود دو موضوع مختلفاند.
مشکلات نظامی حمله زمینی فراوانند. به خاطر آمادگیهای حماس تلفات اسرائیل بیش از تلفلات جنگهای ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ خواهد بود. ناظران نظامی انتظار دارند تونلهای حماس منجر به تلههائی برای ارتش اسرائیل تمام شوند. حدس زده میشود که حماس فقط ۱۵۰۰۰ نیروی منظم دارد ولی همین نیروی کوچک میتواند در جنگ دفاعی (نه جنگ تهاجمی) تلفات دردناکی به ارتش اسرائیل تحمیل کنند.
ولی تعلل اسرائیل در حمله زمینی به خاطر فاکتور نظامی نیست بلکه دلائل و نگرانیهای سیاسی است.
نگرانی اسرائیل – به خاطر سرنوشت اسرا و گروگانها فراوانند. آزاد کردن یک مادر و دختر اسرائیلی از طرف حماس مسائل تاکتیکی جدیدی را به وجود آورده اند. اسرائیل گفته که حاضر نیست بر سر این موضوع وارد مذاکره با حماس شود ولی خانوادههای اسرا (و امریکا، بریتانیا و فرانسه) در این مسئله دخیل میشوند. چندین گروگان دو تابعیتی وجود دارند. مثلا چه پیش میآید اگر یکی از کشورهائی که گروگان دارند، مستقیما با حماس مذاکره کنند؟
مهمترین نگرانی بر سر فضای خاورمیانه (به خاطر حملهی زمینی اسرائیل ) است. اگر این حملهی زمینی باعث تلفات سنگین غیرنظامیان فلسطینی شود (امری که احتمالش زیاد است) رابطهی اسرائیل و همسایگانش برای سالیان طویل رابطهای خصمانه (خصمانه تر) خواهد بود.
حتی اگر ابن احتمالات را در نظر نگیریم و فرض کنیم – علیرغم این مشکلات – اسرائیل موفق به تصرف کامل غزه شود ، ان وقت چه میشود؟ هیچ آلترناتیو قابل باوری وجود ندارد. بر میگردیم به سال ۲۰۰۵ که اسرائیل به خاطر دردسرهایش مجبور به تخلیه ی غزه شد. به نظر میرسد که بهخاطر این نگرانی، امریکا فکر میکند که تصرف غزه اشتباه است.
برنامه های امریکا در خاورمیانه...و دورتر - از زمان ریاست جمهوری اوباما امریکا برنامه ی «نگاه به شرق» را داشته است. امریکا نگران رشد قدرت چین بود و میخواست توجه اصلی را متوجه شرق آسیا کند. این برنامه محتاج مقدماتی بود که مهمترین آنها کم کردن مسئولیتهایش در خاورمیانه بودهاند. در تمام این سالها تغییرات و تحولاتی در برنامه ها و سیاستهای امریکا به وقوع پیوستند که میباید به این مهم بپردازند. میباید مشکل فلسطین حل میشد و در شرایطی که حل این مسئله با اهداف تجاوزگرانه ی اسرائیل تضاد داشتند، میباید این موضوع به بایگانی سپرده میشد.
«توافق ابراهیم» و عادی سازی رابطه ی عربستان و اسرائیل ارکان این برنامه بودند. در این راه امریکا تا حدودی شلنگ اندازی بن سلمان را تحمل میکرد (چرا که این سیاستهای بن سلمان اعتبار او را بین مردم عربستان بالا میبرد).
به نظر میرسید که این برنامه به مراحل نهائی رسیده بود. حمله ی هفت اکتبر حماس تمام این رشته ها را پنبه کرد. .خاورمیانه و معادلات جدید برپا شده اند. در شرایط جدید، امریکا باید یا در برنامه ی » نگاه به شرق» و یا در مورد حمایت از اسرائیل تجدید نظر کند. این و ضعیت منطقا به نفع چین تمام شده است.
البته در شرایط کنونی روسیه هم منتفع شده است. جنگ اوکراین تحت الشعاع این بحران قرار گرفته اند.
هنوز هم نمیتوان ابعاد کامل وضعیت جدید در خاورمیانه را ترسیم کرد ولی با اطمینان بیشتری میتوان گفت که تنها راه حل مسئله ی فلسطین برخوردی صلح جویانه و منصفانه – به دور از برخورد نظامی – به حقوق و آرمانهای فلسطین است.
مجید سیادت
افزودن دیدگاه جدید