رفتن به محتوای اصلی

اکتبر پیروز فرخنده باد؛ زنده باد سوسیالیسم!

اکتبر پیروز فرخنده باد؛ زنده باد سوسیالیسم!

مقدمه؛

نه، این نوشتار در مورد صدو ششمین سالگرد پیروزی انقلاب کبیر اکتبر نیست. گرچه این امر چیزی از اهمیت پیروزی کامل اولین انقلاب سوسیالیستی جهان در کشوری که لزوما از نظر میزان رشد سرمایه داری صنعتی هنوز پیشرفته ترین کشور جهان نیز نبود نمی کاهد. این امر بیشتر به درایت، ژرف بینی، برنامه ریزی دقیق، پیگیری و اراده انقلابی رهبرانی مانند لنین، بوخارین، استالین، درژینسکی، تروتسکی و غیره بستگی داشت که با درایت و پیگیری انقلابی کاروان انقلاب سوسیالیستی را به منزل رساندند. اندک سستی از طرف آنها در پیگیری انقلابیٍ تا آخر این انقلاب، میتوانست در زمان خود به یک فاجعه دیگر تاریخی تبدیل گردد.

ذقیقا یازده سال بعد از انقلاب کبیر اکتبر بود، که یکی از شدید ترین بحران های اقتصادی جهان و سقوط سیستم بانکی و بازار سهام در کشور آمریکا به سال 1928، موجب شد تا وسیع ترین اعتصابات و اعتراضات کارگری در آمریکا، تحت رهبری اتحادیه های کارگری و احزاب سوسیالیستی و کمونیستی  راه اندازی شوند. با توجه به اینکه رهبران اتحادیه های کارگری، احزاب کمونیست و سوسیالیست آمریکا در آن موقع از سیاستهای پیگیری انقلابی امتناع نموده و  به سیاستهای اقتصاد رفاه کینزی دولت "فرانکلین روزولت" اکتفا کردند، احتمال انقلاب سوسیالیستی در آمریکا، به دوران مکارتیسم و روی کار آورده شدن نئوکان ها در آمریکا ختم شد.

سر سخن.

سخن اصلی سر این است، که امروزه بین نیروهای به اصطلاح چپ امروزی نوعی مد و فشن شده است که بگویند، آنها دیگر احزاب "ایدئولوژیک" نیستند، بلکه احزاب سیاسی – برنامه ای می باشند. با توجه به اینکه ترغیب و تشویق به  خلع سلاح ایدئولوژیک احزاب سوسیالیستی از "ایدئولوژی سوسیالیسم" تحت پوشش مد روز و فشن پسند سیاسی روز، بیشتر کار اطاق های فکری قدرتمداری های امپریالیستی میباشد، تا اینکه نتیجه دست آورد این دوستان مان بوده باشد، باید دید اطاق های فکری قدرتمداری های کلان سرمایه داری با این پروژه هایشان چه اهدافی را تعقیب می نمایند.

چندین نکته در باره "ایدئولوژی"

"ایدئولوژی" یک سیستم منسجم نظری فکری می باشد که در آن ابعاد فلسفی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره، با همدیگر یگانگی به هم پیوسته ارگانیک و همگونی را بوجود می آورند، که میتواند برای مدت نسبتا طولانی و تا زمانی که پیش زمینه های مادی، عینی، علمی و صنعتی زمان تغییرات کلانی نکرده باشد، بعنوان یک آلترناتیو قدرتمند نظام مدیریت اجتماعی نقش آفرینی نماید.

اگر تاریخ حیات و قدرت گیری و  نظام سرمایه داری در جهان را از قرن شانزده و به مدت پانصد سال در نظر بگیریم، انواع ایدئولوژی های متفاوتی با ماهیت سرمایه داری طی این مدت نقش آفرینی کرده، و هنوز می نمایند. در این زمینه ها میتوان به مواردی از قبیل "ایدئولوژی سرمایه داری کلاسیک اولیه" ، " ایدئولوژی لیبرالیسم"، " سوسیال دموکراسی اروپایی"، " ایدئولوژی اخوان المسلمین"، " ایدئولوژی های دموکرات مسیحی ها"، " ایدئولوژی های آپارتایدی"، ایدئولوژی نئولیبرالیسم" ، " انواع دیگر ایدئولوژی های اسلام سیاسی" و غیره اشاره نمود.

امروزه در اطراف ما "ایدئولوژی های نئولیبرالیسم"، " ایدئولوژی های سیاسی دینی"، "ایدئولوژی های آپارتایدی"، و "ایدئولوژی های ساخته و پرداخته نئوکانسرواتیسم"  در غالب های جهانی سازی و غیره  بشدت و بطور فعال در حال نقش آفرینی بوده و تاریخ روزمره را رقم می زنند. در یک چنین شرایطی خلع سلاح کردن کاروان احزاب سوسیالیستی از اینکه آنها هم بتوانند به نوبه خود انسجام نظری خویش را بصورت یک مجموعه به هم پیوسته و متراکم "ایدئولوژیک" تحت پوشش آلترناتیو فکری  جایگزین "ایدئولوژی سوسیالیستی"، فقط و فقط جولانگاه را تنها برای رقابت های سیاسی مابین نمایندگان کلان سرمایه داری تبدیل می نماید.

در باره ایدئولوژی سوسیالیستی

"ایدئولوژی سوسیالیستی"، پوشش نظری منسجم و همه جانبه پویا و سیال و دائما در حال تکامل و تحول فلسفی، اجتماعی، اقتصادی،  سیاسی، فرهنگی و غیره می باشد که  راهکارهای جایگزین  ویژه و منحصر به فرد خویش را به عنوان چگونگی راهیابی به  نظام مبتنی بر "کارسالاری" را رهنمایی می کند. پیروزی و به فرجام رسیدن نظام مبتنی بر کار سالاری سوسیالیستی تنها و تنها از طریق هدایت سکان قدرتمداری سیاسی اجتماعی توسط رهبری سیاسی آرمانخواهی کارگری سوسیالیستی ممکن می باشد. تجربیات تاریخی اخیر نشان می دهند که تسلسل های چرخش قدرت میان نیروهای پیروان آرمانخواهی های سوسیالیستی و سرمایه داری، نه تنها موجب می گردد تا تمامی دستاوردهای قدرتمداری های سوسیالیستی در زمان چرخش قدرت به دست قدرتمداری های سیاسی سرمایه داری مسخ شده، از ماهیت خود تهی شده و یا از بین برده می شوند، بلکه امکان بازگرداندن و اصلاح سوسیالیستی آنها بعدها عملا غیر ممکن می گردند. به همین دلیل پیروزی و موفقیت های سوسیالیستی تنها و تنها در گرو قابلیت حفظ بلند مدت و مستدام قدرتمداری سیاسی توسط نمایندگان سیاسی اردوگاه کار و زحمت می باشد.

  در شرایطی که نظام های قدرتمداری سرمایه سالار با قدرت تمام و در هر شرایط ممکن در حال پیکار همه جانبه جهت متلاشی و نابود کردن  کردن نظام های فکری ساختاری پیروان  سوسیالیسم علمی می باشند، حفاظت و مدافعه از ارزش های نظام فکری سوسیالیستی و کارسالارانه، از اهمیت حیاتی بر خوردار می باشند.

مردم و عموما زحمتکشان در دوران های گذار از بحران های اجتماعی، شرایط جنگی و یا انقلابی، به دنبال نظام های منسجم ارزشمداری فکری و راهکارها و جایگزین های نظری متفاوت و متفاوت  از نظام های فکری ایدئولوژیک سیستم های حاکمه قبلی می باشند. در یک چنین شرایطی اغلب" آلترناتیو های نظری متفاوت، بصورت ایدئولوژی های مختلف با همدیگر در حال رقابت می باشند. اینکه در دوران گذار از نظام پادشاهی سرمایه سالاری هزار فامیل، زحمتکشان ایران گزینه نظری منسجم راهکار کارسالاری سوسیالیستی را انتخاب بکنند، یا اینکه به هر نوع دیگری از نظام سرمایه سالاری همخوان با فرهنگ سنتی ایران از قبیل ایدئولوژی اسلام سیاسی تن بدهند، برای کلان سرمایه داری جهانی و زحمتکشان ایران از اهمیت حیاتی برخوردار بود.

در شرایطی که قتل عام و متلاشی کردن سازمان های پیرو ارمانخواهی سوسیالیستی و کار سالاری در زمان شاه موجب گردید، تا بازماندگان پیروان آرمانخواهی سوسیالیستی نتوانند به آلترناتیو جایگزین منسجم و قدرتمند  تبدیل گردند، باخت آنها در رقابت ایدئولوژیک به نظام ایدئولوژیک "اسلام سیاسی سرمایه سالار" به یک واقعیت تلخ اجتماعی تبدیل گردید، که مردم ایران بیش از چهل سال می باشد که طاوان آن را می دهند.

آنهایی که امروزه تحت پوشش چپ ایرانی در میدان رقابت میان "سوسیالیسم، " لیبرالیسم"، " نئولیبرالیسم"، و "اسلام سیاسی " و غیره، میخواهند پیروان آرمانخواهی کارسالاری و سوسیالیسم، خود را خلع سلاح ایدئولوژیک کرده و به میدان نیامده خود را تسلیم دیگر ایدئولوژی ها سرمایه سالاری بنمایند، نه تنها از درون جنبش سوسیالیستی را از ماهیت های ارزشی خویش تهی می کنند، بلکه در چهره دوستان کارگران و زحمتکشان، آنها را به غسالخانه های قدرتمداری های سیاسی سرمایه سالاری در لباس های "لیبرال دموکراسی" یا "اسلامی دموکراتیک" و غیره هدایت می کنند.

نظری بر تاریخ کوتاه تحولات در آرمانخواهی سوسیالیستی

 اگر تشکیل کمون های پاریس را اولین تجربه شکست خورده انقلاب سوسیالیستی در تاریخ جهان قلمداد بکنیم،  کموناردها پشت به دیوارهای پاریس جلو آتش تفنگها ایستادند، تا به آیندگان بگویند، که انتخاب دیگری ممکن است. آنها حاضرند تا پای جان بروند، تا اینکه آیندگان بتوانند راه جایگزین کارسالاری را به جای سرمایه سالاری انتخاب کرده و ادامه دهند.

از آن به بعد، جایگزین سوسیالیستی انتخاب "کار سالاری" به جای سرمایه سالاری، در پیکار تاریخی خویش با شکست های خونین فراوان، در برابر پیروزی های چند، راه خویش را ادامه داده است. انقلاب اکتبر روسیه، "انقلاب "   یا جنگ های داخلی اسپانیا، بحران کلان اقتصادی اجتماعی آمریکا به سالهای 1928-1933، انقلاب مکزیک، انقلاب در چین و ویتنام و کره، قتل عام کمونیستها در کشورهای عدیده جهان از جمله اندونزی، ایران، آمریکای لاتین و غیره، از جمله اندک نمونه های این شکست و پیروزی ها می باشند.

اگر نبرد سرمایه داری با فئودالیسم بیش از هزار سال به طول انجامید، پیروزی های جنبش کارگری – کمونیستی طی طول عمر  حدود دویست ساله این جنبش ها، در تمام عرصه ها بسیار چشمگیر بوده است. اگر بعد از جنگ جهانی دوم، استراتژی جهانی بزرگترین کشور سرمایه داری جهان، یعنی قدرتمداری کلان سرمایه داری حاکمه بر آمریکا این بود که بهترین کمونیست در جهان کمونیست مرده می باشد، و با استناد به این استراتژی هم خود این قدرتمداری مستقیما، و هم بطور غیر مستقیم توسط حکومت های کودتایی نظامی و غیره دست نشانده خودش ، به قتل عام جهانی پیروان سوسیالیسم و کمونیسم می پرداختند، مقاومت و پیکار پیروان آرمانخواهی کار سالاری با قدرت بیشتری  همچنان دوام می یافت.

در یک چنین شرایطی بود که قدرتمداری های کلان سرمایه داری از یک طرف دیگر با طرح و پروژه های تخلیه ایدئولوژیک، منحرف کردن احزاب سوسیالیستی، به فساد آلوده کردن رهبران اتحادیه های کارگری و احزاب سوسیالیستی سابق پرداخند. بیش از حد و اندازه بزرگ کردن و پر و پا دادن به جنبش های دموکراتیک از قبیل جنبش های فمنیستی و دفاع از حقوق زنان، جنبش های سبز ها و طرفدران محیط زیست، حرکت های فراجنسیتی، تا حد تبدیل کردن آنها به نوعی از فشن، و مد روز به بالاخره  شیوه های  ایده آل و مدل قرار دادن سلبرتی ها، از جمله الگو سازی های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می باشند، که از طریق آنها بتوانند  ایدئولوژی سوسیالیستی و کارسالاری  را حذف نموده و به حاشیه ها برانند.

به موازات آن به کمک بخشی از فیلسوف های پست مدرن از قبیل "هانا آرنت" ها  و "هابرماس" ها و "مکتب فرانکفورت" و نویسندگان سوسیالیست سابق مانند "جورج اورول" و غیره، بتوانند سوسیال دموکراسی پارلمانی اروپایی  ، که در اساس و پایه تفاوت های چندانی با احزاب لیبرال و نئولیبرال ندارند، را جایگزین "ایدئولوژی" و آرمانخواهی سوسیالیستی می نمایند.

پایان سخن

پرداختن به موضوعی که برای تشریح آن به کتاب ها احتیاج میباشد در یک مقاله کوتاه غیر ممکن می باشد. امیدوارم این تلاش کوتاه قادر بوده باشد تا اهمیت حیاتی حلقه زدن پیروان آرمان خواهی گزینه نظام اجتماعی سیاسی کارسالاری بر اطراف نظام فکری همه جانبه و منسجم گزینه سوسیالیستی را تا حدود اندکی روشن کرده باشد.

در شرایطی جهان یکی از نقاط عطف تاریخی خویش را در وضعیت گذار از جهان تک قطبی به چند قطبی طی می کند، و این دوران گذار تنش های خویش را در شکست های امپریالیسم جهانی در جنگ افروزی های خاورمیانه، تداوم جنگ ها اکرائین و نوار غزه و مسابقات تسلیحاتی در اطراف تایوان و غیره نشان می دهد، یک بعد ویژگی این دوران افول کلان سرمایه داری آمریکایی اروپایی امپریالیستی با قدرتمداری دلار آمریکایی می باشد. امروزه نه تنها مردم کشورهای مستعمره سابق آشکارا در مقابل امپریالیستها صف ارایی می کنند، بلکه مردم آزادیخواه و زحمتکشان جهان به دنبال جایگزین بهتری از قدرتمداری های شارلاتان و فاسد امروزی امپریالیستی می باشند. در یک چنین شرایطی بخصوص اهمیت برافراشتن پرچم سوسیالیستی برای پیکارگران آرمانخواهی نظام کارسالاری از اهمیت حیاتی برخوردار می باشد. به همین دلیل امروزه باید به میزان بیشتری از هر زمان دیگری پرچم سوسیالیسم را برافراشته کرده و با صدای بلند تری فریاد زد؛ زنده باد سوسیالیسم!

دنیز ایشچی

23 اکتبر 2023 

دیدگاه‌ها

محمود

دنیزجان منهم مانندحزب چپ وشما میگویم زنده بادسوسیالیزم.اما همان لفظ ایده ئولوژی یعنی متافیزیک.ایده همان متافیزیک است.سرمایه داری هیچ ایده ئلوژی نداردوبه اشکال مختلف ازلیبرالیسم ونئولیبرالیسم وفاشیسم تمامااشکال سرمایه داری دربرهه های زمانی وتتریخی است که ازخودنشان میدهد.دلیل سخت جانی سرمایه همین است که به هرشکلی برای بقای خوددرمی آیدواگردموکراتیک میشودنه اینکه دموکرات است بلکه عقب نشینی درمقابل اردوگاه کاراست.ایده فقط درمتافیزیک وسردمدارآن اندیشه های دینی هستندوسرمایه ازهمین هم نهایت استفاده رامیکند.تنها متافیزیک وخالص سرمایه فتیشیزم است.حزب چپ تنها جریان چپ نگهبان به اندیشه های مارکس مبنی برپراکسیس است.(البته درایران).مارکس فلسفه ازهرگونه راردمیکردومعتقدبه اتحاداندیشه وعمل برای تغییرجهان بودنه اینکه اندیشه ویاایده ئلوژی رامقدم بدارد.(تزهای فوئرباخ).حزب چپ بنارابرعمل میگذاردونه اینکه تئوری راردکندبلکه ازتعامل جامعه وانسان باطبیعت است که تئوری بوجودمی آیدنه اینکه تئوری ویااندیشه قبلا به عمل نیامده راراهنمای خودقراردهد(ذات علم پسشناسی است برخلاف دین ومتافیزیک یعنی یک پدیده ای جدا وجودداردوآنگاه انسان برای شناخت وبه تئوری درآوردن اقدام میکندولی تفکردینی ومتافیزیک ازقبل شناخته است واصولا دراین نوع تفکرچیزقابل شناخت وجودندارد).ایده ئلوژی هم همین پسشناسی است یعنی قبلا شناخته شده است وچیزی برای تغییرواضافه شدن وجودندارد.دنیزدوستت دارم ولی سخت دراشتباهی .حزب چپ هم به سوسیالیزم عقیده داردوهم ازبسیاری ازجریانات چپ به اندیشه های مارکس معتقد.(همان پراکسیس که درکش سخت است وبه زبان ساده)

چ., 25.10.2023 - 09:42 پیوند ثابت
Saeid saadat

دنیز ایشچی عنصری مفید و وزنه ای مهم در حزب چپ ایران است که وجود او و دیگر رفقای همفکرش میتواند وزنه جریانات سوسیالیستی واقعی را در حزب چپ تقویت کرده و سنگین نماید 

س., 24.10.2023 - 23:27 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید