دیوارها
صدا یی می آید
از همه جا می اید ،همیشه می اید
صدا یی که از جنس حنجره نیست
از ساز نمی اید
صدای طبل و نوا نیست
نه اوایی دارد ،نه گرمایی
صدایی که شبیه به هیچ صدایی نیست
این صدا
صدای ضربه دیوارهابه تن ما است
چه،فراوانند،دیوارهااینجا
کوتاهند، بلندند، ضخیمند، نازکند
پیچ دارند، تاب دارند،
می چرخند به دورمان،
می بندندمسیر، دید می گیرند
گول می زنند، بیراهه می برند
جهت می دهند، محصور می کنند
می تر سانند، ضربه می زنند
آوار می شوند
جان هم می گیرند
قانون اند، تهدیداند، ترفنداند، دیوارها
اینجا در این سرزمین هزار دیوار
اندیشه به دیوار می خورد
می خورند به دیوار، نگاه ونفس
آشناترین صدا
صدای کوبیدن مشت است به دیوار
می کشد قد مقابل فریاد، دیوار
سنگر می گیرند قاتلان در پس ان
هست همیشه پیکرها پای هر دیوار
کبوداست، تن آزادی از ضربه دیوار
محبوس است عشق درحصارهای دیوار دردیوار
می کوبیم سر به دیوار
گاه می شکنند
و می ریزند بر تن های خونین مان
وباز ملات ظلم است وچینش کین ودیوار
خلاصی نبست ما را ازفریب دیوارچه ها
ره باید گشود سوی مادردیوارها
مرز ،دیوار
دیوارقدرت بین انها وما
آندکندو گنده گو وپرمدعا
خیالبافان آن سو
بلند است اماسست است وپوشالی پایه این دیوار
می ریزد فرو به یقین
فقط چندین دی در دی می خواهد
و چندابان در ابان
افزودن دیدگاه جدید