رفتن به محتوای اصلی

رشد کیفی مبارزه ی کارگران ایران، چالشی نو در برابر "جمهوری اسلامی ایران"

رشد کیفی مبارزه ی کارگران ایران، چالشی نو در برابر "جمهوری اسلامی ایران"

رکود اقتصادی،کرونا، ورشکستگی بسیاری از شرکت ها، همراه با تعطیلی نزدیک به ۷۰ درصد صنایع کشور و بیکاری بالای 6 میلیون کارگرشرایط سختی را به مردم و خصوصا طبقه ی کارگر ایران درسالی که گذشت تحمیل کرد.

طبیعی است که چنین شرایطی، به علت تعطیلی بخش قابل توجه ای از صنایع پایین دستی، عملا مبارزه ی کارگران را در ابعاد کمی تحت تاثیر قرار داد، اما در بخش هایی دیگرمانند صنایع بالا دستی، کارخانه های بزرگ، یا در اعتراض های مستمر معلمان، بازنشستگان و... ماشاهد رشد کیفی مبارزه ی هستیم.

تردیدی نیست که این رشد کیفی اشاره شده، در عرصه های مختلف جامعه، نتیجه ی ده ها سال مبارزه ی متشکل کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و ... است که امروز توانسته با وجود سرکوب شدید نهاد های امنیتی (در یک رژیم به غایت ددمنش، فاسد، جنایتکار و ایده الوژی محور که در طول حیات خود طی 4 دهه گذشته پرونده ی قطوری از سرکوب، دستگیری، زندان و اعدام فعالان کارگری و ... را در تاریخ حیات خود ثبت کرده)، همچنان پیشتار و استوار راه کسب مطالبات خود را بر اساس رشادت های فعالان صنفی و سندیکایی گسترش داده و نوید فردای بهتر برای مردم ایران را متبلور سازد.

 

مسلما، داشتن برنامه و ابتکار های نو در مبارزه، حرف اول را می زند، چنین رویه ای که عموما از طرف رهبران صنفی به صورت مستمر به کار گرفته شده است، باعث گردیده تا به پشتوانه ی حضور اعضای صنف در تجمع ها و اعتراض های مختلف هر روز بیش از گذشته مسوولان دولتی وادار به پاسخ گویی شوند.

رهبران آگاه و هوشیار جنبش کارگری ایران توانسته اند با تشکیل بلوک های اتحاد همراه دیگر رهبران بازنشستگان، دانشجویان، معلمان و ... نسبت به ارتقاء مبارزه ی به حق خود جانی دوباره ببخشند و در این میان پایه ی مبارزه ی اجتماعی را بر اساس اهداف مشترک در ابعادی به مراتب گسترده تر سازمان دهند.

این سیاست و اتحاد عمل تشکل های مختلف کارگری و ... در عمل توانسته است، سرکوب حکومت را در ابعاد خشن آن، تا حدی مهار و استمرار مبارزه ی صنفی را برای تحقق خواسته های خود در چهار چوب مبارزه ی قانونی و مدنی تضمین و تثبیت کند (هر چند که حکومت اهمیتی به قوانین خود نوشته اش هم نمی دهد).

به قول جامعه شناسان، اگر جامعه را به مانند تار و پود های یک فرش در نظر بگیریم که رژیم جمهوری اسلامی ایران با سیاست های تفرقه افکنانه ی خود همراه با نهادینه کردن جو وحشت و ترور در کشور تا کنون باعث شده است این گره ها (پود) که اعضای جامعه را بهم وصل می کند از هم گسسته شود، امروز مردم کشور مان با توجه به شرایط ایران به خوبی متوجه شده اند که با اتحاد عمل خود باید در برابر سیستم فاسد و جنایتکار حاکم بایستند و از حق زندگی خود دفاع کنند.

نمونه ی واقعی این رشد کیفی مبارزه را می توان در اطلاعیه های مشترک سندیکا شرکت واحد، سندیکای کارگران شرکت کشت و صنعت هفت تپه، کانون صنفی معلمان، گروه اتحاد بازنشستگان، شورای بازنشستگان، اتحاد سراسری بازنشستگان ایران، کمیته ی پیگیری ایجاد تشکل های مستقل کارگری و گروه کانون گفت و گوی بازنشستگان تامین اجتماعی و ... راجع به تجمع اعتراضی تشکل های مستقل کارگران، بازنشستگان، معلمان در رابطه با تعیین دستمزد 1399، شاهد بود. (ناگفته نماند در مدت کوتاهی تعداد این گروه ها تا 23 تشکل افزایش پیدا کرد)

در برابر رشد جنبش اعتراضی کارگران و زحمتکشان ایران، نیروهای امنیتی و قضایی در حمایت از باند های فاسد و مافیایی حاکم، از هر روشی برای شکستن این اتحاد و جنبش مستمر داد خواهی استفاده می کنند تا بتوانند منافع حاکمان فاسد و مافیای زر و زور و تزویر را برای مدتی بیشتر تضمین کنند، اما آن چه اهمیت دارد و از چشم گزمگان سرکوب دور مانده، ریشه چنین جنبشی است که از عمق نابرابری های اجتماعی در ایران و اعتراض به شرایط موجود شکل می گیرد و حکومت با همه ی توان خود در سرکوب، ترور، دستگیری و راه اندازی شو های نخ نمای وزارت اطلاعات توان مقابله با مردم ایران را ندارد.

نهادهای امنیتی با برنامه ریزی مشخص، برای نفوذ در رهبری تشکل های مستقل کارگران، معلمان، دانشجویان و ... یا استفاده از عناصر تواب برای فریب فعالان کارگری و مبارزان داخل و خارج کشور سعی می کنند، مسیر مبارزه را منحرف و در پروژه های مختلف هدایت جنبش کارگری و اعتراضی رو به رشد زحمتکشان را به دست بگیرند، اما شرایط آن قدر غیر قابل کنترل و زندگی جهنمی در جمهوری اسلامی ایران به حدی فاجعه بار است که این نیرو ها نیز نمی توانند کار زیادی برای حفظ منافع اربابان خود انجام دهند و به سرعت آن ها در رویا رویی با دیگر اعضاء به حاشیه رانده می شوند.

نهاد های امنیتی در آخر با شناسایی فعالان کارگری، دستگیری، مهندسی سرکوب و در جاهایی به مانند یک جراح وارد عمل می شوند، کارگران را دسته جمعی روانه ی بازداشتگاه می کنند، در زندان حکم قرون وسطایی شلاق را برای کارگر زحمتکشی که مطالبه ی حق خود را داشته، جاری و موج تبعید زندانیان مقاوم را به زندان های خاص به راه می اندازند، پرونده سازی های کذایی از شیوه های متداول در زندان هاست، از ارایه ی دارو و خدمات پزشکی به زندانی خود داری می شود، خانواده ی زندانیان را تحت انواع و اقسام توهین، تحقیر و ... قرار می دهند تا زندانی را بشکنند، اما زندان انفرادی، شکنجه، تبعید به زندان های بد نام، اجیر کردن لات و اوباش در زندان ها برای تهدید و زهره چشم گرفتن و حتی مرگ های مشکوک در زندان های جمهوری اسلامی ایران که توسط زندان بانان برنامه ریزی و به دستور مستقیم سازمان اطلاعات سپاه پاسداران یا وزارت اطلاعات رژیم انجام می شود، باز هم نمی تواند روحیه ی مبارزان راه عدالت اجتماعی و آزادی را در هم شکند.

واقعیت چنین است که اکنون دیگر زمان به نفع رژیم نیست، مسایل و بحران های بزرگی که کل سیستم و حیات جمهوری اسلامی را نشانه رفته، عملا مدیران وزارت اطلاعات را بیش از هر زمان دیگری در موقعیت ضعف قرار داده است.

حضور فعال شبکه های اجتماعی و اطلاع رسانی میلیونی، حمایت های گسترده ی مردمی در داخل و خارج کشور از فعالان کارگری یا زندانیان سیاسی و ...، محکومیت های پی در پی سران رژیم در مجامع جهانی، تحت تعقیب قرار گرفتن نزدیک به 100 تن از فرماندهان سرکوب مردم در اعتراض های دی 96 و آبان 98 توسط دادگاه بین المللی لاهه، عملا فضای موجود را به نفع تحولات آینده رقم زده است.

وقتی دستمزد کارگران 5 برابر زیر خط فقر در ایران تعیین می شود و طبق آمار های دولتی نزدیک به 10 میلیون کارگر فاقد بیمه هستند و از سویی دیگر تورم 300 درصدی بر مواد غذایی حاکم گشته و 80 درصد جامعه از ابتدایی ترین حقوق خود برای تامین مخارج زندگی براساس سیاست های خانمان برانداز رژیم محروم شده اند، دیگر جایی برای تحمل مردم به منظور صبر و شکیبایی در برابر قول های توخالی مسوولان دولتی وجود ندارد.


ز مانی که 90 درصد سپرده های بانکی تنها به 4 درصد جامعه تعلق دارد، خود گویای عمق فاجعه درکشور ماست، به قول صالحی اصفهانی (اقتصاددان): "نرخ فقر در روستا ها دو برابر شده و این معضل کریه در شهر ها 60 درصد رشد داشته و 8 میلیون تن از طبقه ی متوسط جایگاه زندگی خود را از دست داده اند"، با چنین شرایطی می توان تصور کرد که این جامعه ی ایران عمیقا دوقطبی شده و هر لحظه به مانند یک بشکه ی باروت آمادگی انفجار دارد و روز به روز اقشار مختلف جامعه رادیکال تر از قبل می شوند.

چنین شرایطی نتیجه ی 4 دهه مدیریت نادرست و غارت کشور توسط سران جمهوری اسلامی ایران در قالب سیاست های نیولیبرالی سفارش شده از سوی صندوق بین المللی پول است که آقایان با سیاست تعدیل امنیت شغلی را از کارگران گرفتند، با خصوصی سازی اموال ملی را چپاول و با هدف مند کردن یارانه ها نان مردم را آجر کردند تا باند های مافیایی حاکم برکشور بیش از پیش غارت و جهنم امروز را به مردم به زور سرنیزه تحمیل کنند.

طبق اخبار و گزارش های بیشماری که در رسانه ها منتشر می شوند، رشد کیفی مبارزه در بستر جامعه و خصوصا در بین فعالان مستقل کارگری، معلمان، بازنشستگان و دانشجویان به خوبی مشهود است و چنین رویکردی به یقین چشم انداز روشنی را در فردای تحولات ایران رقم خواهد زد.

فقط کف خیابان، با سندیکا تو میدان، بە دست میاد حق مان

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید