- موضوع انتخابات آمریکا و نتایج آن در ارتباط با ایران و جهان در دستور جلسه هیئت سیاسی- اجرائی حزب چپ ایران(فدائیان خلق) قرار گرفت. حاصل مباحث این نشست چنین جمعبندی شد:
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، با توجه به موقعیت این کشور در سیاست و اقتصاد جهان از اهمیت بسیاری برخوردار است. به ویژه برای کشور ما این انتخابات با توجه به چهل سال قطع رابطه و مشی آمریکا ستیزی، هم چنین سیاستی که دولت کنونی آمریکا بعد از خروج از برجام، در تشدید تحریمها و اعمال فشار حداکثری در پیش گرفتهاست، از اهمیت جدی برخوردار است. بهویژه سوم نوامبر امسال مصادف است با سیزدهم آبانماه ۱۳۵۸، سالروز اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان موسوم به «خط امام» و آغاز تنش بین دو کشور که امروز بعد از کش و قوسهای ریاد به شرائط بسیار خصمانهی کنونی رسیدهاست. نتایج این انتخابات میتواند، تاثیر مستقیمی در وضعیت کنونی در مناسبات دو کشور بر جای گذارد. خواه با ادامهی ریاست جمهوری ترامپ در وخامت بیشتر اوضاع، خواه با انتخاب بایدن و تعدیل ولو اندک در آن.
چهار سال ریاست جمهوری ترامپ، دوران گسترش هرج و مرج، ازهم گسیختگیهای بین المللی و تقویت ناسیونالیسم و راست افراطی در جهان بود. سیاست های او همبستگی بینالمللی را، درست زمانی که بیش از هر زمانی نیاز به همیاری برای غلبه بر بحرانهای جهانی، از جمله کرونا، وجود دارد، تضعیف کرده و بیاعتنائی به قوانین بین المللی را اشاعهی بیشتری دادهاست. شیفتگی به قدرت فردی، نقض حقوق اقلیتها، تبعیض نژادی و جنسیتی را عادی ساخته و زیر پا گذاشتن موازین دموکراسی را تشویق کردهاست. دامن زدن به فضای تشنج و بی اعتمادی در مناسبات بین المللی برای پر رونق کردن بازار فروش سلاح از دیگر سیاست های ترامپ در این دوره بوده است. شکست ترامپ قطعا رخداد خوبی نه فقط برای آمریکا، برای جهانیان خواهد بود، هر چند رقیب او جو بایدن کاندیدای ایده آل برای بسیاری از مردم در آمریکا و در میان نیروهای خواستار تغییر در جهان نباشد.
نتیجهی انتخابات در آمریکا با توجه به سیستم انتخاباتی آن و نیز قوانین محدود کنندهی برخی ایالتها که بیشتر شامل آفریقائی تباران، لاتین تباران و غیره میشود، همچنین نزدیکی آراء دو حزب اصلی قابل پیش بینی قطعی نیست. درست است که جو بایدن در نظرخواهیها حدود ۱۰ درصد جلوتر از دونالد ترامپ است و بنا به ارزیابیهای متعددی که شدهاست، به احتمال بسیار برندهی انتخابات خواهد بود، اما این پیروزی کاملا قطعی نیست. بنا بر این، به جای آن که دست به پیشبینی بزنیم بهتر است نقطه تمرکز را بر این بگذاریم که ریاست جمهوری هر کدام از این دو، ترامپ و بایدن، چه تاثیرات معینی را در عرصهی بینالمللی و در رابطه با کشور ما خواهد داشت.
در عرصه بین المللی دور دوم ریاست جمهوری ترامپ خبر خوشی برای جهان نخواهد بود. انتخاب ترامپ با شعار «نخست آمریکا» در واقع امر، انتخابی در جهت گسست بیشتر از نظم جهانی تاکنونی بود که بعد از جنگ جهانی دوم به رهبری آمریکا ایجاد شدهاست. در صورت پیروزی مجدد ترامپ، گرایش به این گسست و انزواگرائی عمل خواهد کرد. آمریکا بیش از پیش از پیمانهای بین المللی مثل معاهدهی اقلیمی پاریس کنار خواهد کشید. نقش سازمانهای بین المللی، به ویژه سازمان ملل را تقلیل داده و بیش از پیش به تکروی در سیاست جهانی روی خواهد آورد. خروج از سازمانهای بین المللی همچون سازمان بهداشت جهانی ادامه خواهد داشت. فاصله با همپیمانان اروپائی بزرگتر خواهد گشت. اگر سیاست دوره اوباما، آغازی برای بازنگری در نوع مناسبات آمریکا بر زمینه وداع با سیاست ناکام تک قطبی و تحقق نوع دیگری از هژمونی آمریکا در جهان بود، انتخاب ترامپ چرخشی از مشی اوباما به سوداگری انزوا گرایانهی ابرقدرت آمریکایی بود.
انتخاب جو بایدن، هر چند در تمایزاتی با سیاست اوباما، نوعی از بازگشت به سیاست پیش از ترامپ و موجب بازبینی مجدد و کوشش برای احیای نقش آمریکا در نهادهای بین المللی خواهد بود و در عرصههای مختلف به سیاستی متفاوت منجر خواهد شد. دولت آمریکا دوباره به پیمان های بین المللی باز خواهد گشت. معاهدهی پاریس را امضا نموده و به سازمان بهداشت جهانی خواهد پیوست. نقش فعالتری را در نهادهای بین المللی، در سازمان ملل و زیر مجموعههای آن بر عهده خواهد گرفت. برای ایجاد اجماع در این نهادها آمادگی خواهد داشت. کاری که در چهار سال گذشته و در دوران ترامپ اصولا مطرح نبود.
در رابطه با اتحادیهی اروپا ادامهی ریاست جمهوری ترامپ روابط با آمریکا تفاوت چندانی نخواهد کرد. اختلاف بر سر مسائل مختلف از تجارت تا مسائل بین المللی ادامه خواهد داشت. اروپا نقشی را که از آمریکا در عرصهی سیاست بینالمللی انتظار دارد، همچنان برآورده نخواهد یافت. «اول آمریکا» میدان وسیعی برای همکاری با اروپا باقی نخواهد گذاشت. ترامپ به جای اتکا به متحدان اصلی آمریکا در اروپا، به دولت های اروپای شرقی مثل لهستان، مجارستان و غیره سهم بیشتری در مناسبات اروپائی خود خواهد داد. اما با انتخاب بایدن، وضع فرق خواهد کرد، اروپا باز هم در مسائل اساسی امریکا را متحد پایدار خود خواهد دید، با ان همراه خواهد بود و رقابت با آن را بر متن این اتحاد پیش خواهد برد. ایجاد اجماع جهانی بر سر مسائل پیچیده و مبرم قابل دسترس خواهد گشت. بحران ناتو تعدیل خواهد شد. امکان آن نیز هست که قرارداد اقتصادی که اتحادیه اروپا در دوران اوباما روی آن مذاکره کردهاست، دوباره در دستور قرار گرفته و نهائی شود. اما فاصله ای که در زمان ترامپ بین آمریکا و اروپا پدید آمدهاست، به آسانی پر نخواهد شد.
در مورد چین سیاست آمریکا در اساس تفاوت زیادی نخواهد کرد. هر کسی در آمریکا به ریاست جمهوری برسد، رقابت با چین و تلاش برای محدود کردن حوزهی نفوذ آن در اولویت خواهد بود. همان طور که در دورهی اوباما هم توجه راهبردی سیاست خارجی آمریکا در رابطه با چین، چنین بود. ممکن است در صورت پیروزی بایدن، در عین تعدیلاتی نسبت به سیاست اوباما در قبال چین، تغییر در سیاست نسبت به چین از برخی تغییرات دیپلماتیک فراتر رود، بی آن که البته ثقلی را که امروز مقابله با چین در سیاست خارجی آمریکا یافته است، تغییر دهد. در صورت ریاست جمهوری بایدن رقابتها به عرصهی اقتصادی، سیاسی و نظامی محدود شده، روی مواردی مثل رابطه با تایوان، دفاع از جنبش دموکراسی در هنگ کنگ بیشتر تاکید خواهد شد تا تبدیل کرونا به توظئهی چین برای آلودهکردن جهان و تئوریهائی از این قبیل.
در رابطه با روسیه دو کاندیدا دو سیاست متفاوت را نمایندگی می کنند. در حالی که ترامپ خطر اصلی برای آمریکا را از جانب چین میداند و در مورد روسیه حساسیت چندانی نشان نمیدهد، حتی در تلاش برای طرح دوستی با ولادیمیر پوتین و زد و بند با او است، جو بایدن در عرصهی سیاست جهانی روسیه را تهدید بالفعل برای امنیت آمریکا و ایجاد شکاف در صفوف متحدان آن می داند. از نظر جو بایدن چین بزرگترین رقیب آمریکا، اما نه خطر آنی علیه آن است. مسالهی دخالت روسیه به نفع ترامپ در انتخابات دورهی گذشتهی آمریکا که به پیروزی ترامپ منجر گشت، نشاندهندهی اهمیت پیروزی ترامپ برای روسیه نیز هست. در طول چهار سال گذشته مهمترین مانع ترامپ برای نزدیکی به روسیه، دستگاه دولتی آمریکا بود و هست که در تداوم سیاست کلاسیک آمریکا بیشتر بر فاصله از روسیه تاکید دارد و این با سیاست بایدن همخوانی بیشتر خواهد داشت.
در مورد خاورمیانه، در صورت پیروزی بایدن سیاست آمریکا بازبینی مجدد و بعضا تغییر خواهد کرد. از نظز تیم بایدن در دوران اوباما اولویت توجه به چین، سیاست در مورد خاورمیانه را عملا فرعی نموده بود. توجه به خاورمیانه این بار در سیاست دموکرات ها بیشتر خواهد شد. به تلاشهای صلح بین اسرائیل و فلسطین بهای بیشتری داده خواهد شد. تکیه بیش از حد بر عربستان سعودی، شیخ نشینها مهار و توجه به کشورهای مهم منطقه مثل مصر بیشتر و مشارکت دادن آنها در تلاشها برای صلح در مقایسه با اقدامات نمایشی با شیخ نشینها جنبه اولیتر خواهد یافت. در اسرائیل هم انتخاب بایدن تاثیر خود را خواهد داشت، هر چند این تاثیر قاعدتا زیاد نیست. اسرائیل همچنان متحد نخست منطقهای آمریکا و آمریکا حامی اصلی اسرائیل باقی خواهد ماند، اما دستکم تل آویو دیگر نخواهد توانست در اتخاذ سیاست کاخ سفید در رابطه با مسئله فلسطین نقش مستقیم داشتهباشد. در عراق و سوریه سیاست نسبتاً انفعالی ترامپ به احتمال زیاد جای خود را به مداخلهی بیشتر خواهد داد و در افغانستان سیاست تعجیل در ترک نظامی این کشور مورد بازبینی قرار خواهد گرفت.
در رابطه با ایران در صورت پیروزی هر کدام، ترامپ یا بایدن، ما با دو روش و رویکرد متفاوت اما در مضمون حدودا واحد مواجه خواهیم بود. انتخاب مجدد ترامپ به افزایش فشارهای حداکثری و فلاکت بیشتر مردم، تقویت نیروهای افراطی در درون حکومت و خطر افزایش تشنج تا سطح درگیری نظامی منجر خواهد شد. این که ترامپ تبلیغ میکند بعد از پیروزی او ایران پیشنهاد مذاکره خواهد کرد، بر هیچ فاکتی متکی نیست. با ریاست جمهوری ترامپ همهی راه ها فعلا از دو طرف مسدود است. نرمشی نه در گفتار و نه در رفتار دو طرف دیدهنمیشود. هیچ مذاکرهای بدون مقدمه یا میانجی نیست. در این مورد تاکنون نشانهای دیده نشدهاست. از این رو، در صورت پیروزی ترامپ و با توجه به اصرار خامنهای بر آمریکا ستیزی باید نگران چیزی فراتر از فشار اقتصادی حتی تهاجم و مواجههی نظامی هم بود.
در صورت پیروزی جو بایدن، بازگشت بر سر میز مذاکره با احیای برجام، مشارکت اروپا و دیگر اعضای ۵+۱ تسهیل خواهد شد. سیاست محتمل بایدن نرمش در مورد برجام، سختگیری نسبت به سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی خواهد بود. این سیاست هم بر مواضع دموکراتها انطباق دارد، هم می تواند پاسخگوی لابی اسرائیل باشد و هم به حمایت اروپا متکی میشود. دست ترامپ از این بابت بسته است. از این رو، موضوعات مورد مذاکره این بار تنها به مسائل مربوط به برنامهی اتمی ایران، محدود نشده، هر گشایش جدی مشروط به توافق بر سر اختلافات دیگر مثل برنامه موشکی ایران، سیاست منطقهای و حضور نظامی جمهوری اسلامی در این یا آن کشور منطقه و غیره، خواهد بود. طبعا شکل برخورد متفاوت خواهد بود، اما مضمون انتظارات طرفین تفاوت زیادی نخواهد داشت. آن چه که پمپئو به عنوان شروط اعلام کردهبود، این بار به عنوان موضوع بحث و توافق بر سر میز مذاکره خواهد آمد. در این مورد همپیمانان اروپائی آمریکا هم توافق دارند. این که چگونه دوباره تحریمها تعدیل یا حتی برداشته شود، نیازمند گفتو گوهای دو طرف و نزدیکیها در مسائل مورد مشاجره خواهد بود. اما این که آیا چنین گامی از سوی جمهوری اسلامی ایران برداشته شود، محل تردید است. در رابطه با لغو تحریمها اگر هم ممکن شود، با شتابی کم خواهد بود. هم پس گرفتن برخی اقدامات ترامپ، هم تغییر روش دستگاههای دولتی آمریکا زمان خواهد برد، هم، حتی تلاش خواهد شد حدی از فشار بر روی جمهوری اسلامی پابرجا بماند.
به علاوه تغییر در مناسبات آمریکا و ایران را نمی توان به کلی منفک از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در سال آینده، و توازن نهائی که حول این انتخابات در درون جمهوری اسلامی شکل خواهد گرفت، ترسیم کرد، به نحوی که تحولی در این مناسبات بلافاصله پس از انتخابات آمریکا – نتیجه هرچه باشد – دشوار است.
در پایان: هدف این نوشته بیشتر تمرکز بر تاثیر انتخابات آمریکا در سیاست بین المللی و بهویژه در رابطه با خاورمیانه و ایران بود. طبعا ما وارد کارزار درون آمریکا و تحلیل آن نشدیم. روشن است که ترامپ در وهلهی نخست از پشتیبانی آن بخش از سرمایه داری آمریکا برخوردار است که جهان را از زاویه سودهای کلان حاصل از جنگ و درگیری و خشونت می بیند و هم چنان در فکر هزارهی آمریکا و ادامهی تسلط آن بر جهان با اتکا به قدرت مالی و نظامی خویش است. نیروی اجتماعی که پشت سر ترامپ صف کشیدهاست، از سفید پوستان دست راستی نژادپرست، مسیحیان متعصب تا طرفداران مسلح او، همگی در خدمت تغییر آمریکا و جهان در جهت وداع با دستاوردهای بشریت در جهت آزادی و عدالت اجتماعی هستند.
درست در نقطهی مقابل نیروئی که در حزب دمکرات حول برنی سندرز و همراهان او در دفاع از ارزشهای انسانی و آمریکای دیگر گرد هم آمدند. آمریکای کارگران، معلمان و زحمتکشان، آمریکای دیگر و انسانیتر برای همهی آمریکائیها، از هز نژاد و رنگی، با هر نگاه و باوری و با هر موقعیت اجتماعی. از این رو نیز تحت تاثیر این قطببندی در عرصهی داخلی، شاخص ترین اختلاف بین ترامپ و بایدن دو موضوع است:
نخست نحوه مدیریت کنترل شیوع کرونا، برخورد به سلامت مردم، لغو «اوباماکر» یا توسعهآن. سیاست ترامپ در مواجهه با شیوع کرونا آمریکا را به بالاترین ردهی مبتلایان و قربانیان اشاعهی این ویروس رساندهاست. از هم اکنون روشن است که بر خلاف ترامپ و طرفداران او، بایدن، در واکنش ناگزیر به مطالبات همان امریکای انسانی تر، بر تنظیم اقدامات سختگیرانهتر برای کنترل پاندمی، از طریق اجرای تدابیری که در همه جای جهان به کار گرفته می شود، از فاصلهگیری تا استفاده از ماسک، انجام آزمایشهای وسیع و قرنطینه کردن مناطق شیوع کرونا تاکید خواهد داشت. موضوع دیگر که بایدن بر آن تاکید دارد توسعهی اوباماکر برای دسترسی میلیونها تن از امریکائیهای فاقد بیمهی درمانی به خدمات درمانی است. بایدن اعلام کردهاست که هزینهی آن را از طریق لغو تعدیل مالیاتی ترامپ برای کنسرنها و میلیاردرهای آمریکا تامین خواهد کرد. با پیروزی بایدن بسیاری از سیاستهای اوباما احیا و در مقابل، بخش مهمی از تصمیمات ترامپ لغو خواهد گشت.
دوم:اختلاف بر سر فرامین ترامپ در مورد پناهندگان، جداسازی کودکان از والدین، اخراج کسانی که سالهاست در آمریکا زندگی میکنند، اما هنوز اجازهی اقامت ندارند، زنده کردن فرمان اوباما در مورد «دریمرس» کسانی که در سنین کودکی به آمریکا آمدهاند و یا از والدین خارجی در آمریکا به دنیا آمده اند و در آمریکا بزرگ شدهاند. لغو محدودیت ویزا به تبعهی چندین کشور از جمله ایران و بسیاری اقدامات دیگر از این قبیل که در دوران ترامپ صورت گرفته و حقوق اقلیتها را محدود و پایمال کردهاست.
ترامپ طی چهار سال ریاست جمهوری خود شکاف در جامعهی آمریکا را عمیقتر و رویاروئی بین جریانات راست افراطی با نیروهای مخالف دولت کنونی و بخشی از جامعهی آمریکا و به خصوص اقلیتها را تشدید نمودهاست. در صورت باخت ترامپ بروز درگیریهای خونبار و ناآرامی هائی در اینجا و آنجا توسط هواداران مسلح و افراطی او محتمل خواهد بود. بهخصوص آن که او تاکنون از پذیرش شکست محتمل خود و تحویل مسالمتآمیز قدرت امتناع کردهاست. اما روشن است که در این صورت نیز، فلج ولو موقت دستگاه حکومتی آمریکا متصور نیست.
چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹ – ۲٨ اکتبر ۲۰۲۰
افزودن دیدگاه جدید