رفتن به محتوای اصلی

هدف حزب چپ

هدف حزب چپ
چند نکته در باره برنامه حزب چپ

در هفته‌های اخیر با نزدیکی به کنگره اول حزب چپ، بحث در مورد برنامه آینده این سازمان شدت گرفته است. متن‌های متفاوتی تاکنون منتشر گشته اند به طوری که نویسنده این سطور و احتمالاً برخی دیگر از خوانندگان که دقیقاً در بطن ماجراها نیستند، دچار سردرگمی شده‌اند. قصد این مقاله نه پرداختن به همه نکات بسیار جالبی که تاکنون در برنامه‌های منتشر شده درج گشته، چرا که مطمئناً دوستان در مورد آن فکر و کار کرده‌اند، بلکه بحث در مورد یک نکته و چند پیشنهاد بسیار کلی می‌باشد. نویسنده این سطور مدتها قبل متنی را در مورد برنامه حزب نگاشته بود که با توجه به انتشار اسناد پیشنهادی به کنگره ، تأکید بر برخی از نکات آن شاید مفید باشد. در این متن، از برخی از نکات مقاله قبلی استفاده شده است.

ساختار برنامه

اگر به متن‌هایی که تاکنون منتشر شده نگاهی افکنیم، در آنها تنها نشانی که دیده نمی‌شود ، روایت است. برنامه حزبی بدون داشتن یک روایت ، ما که هستیم و چه می‌خواهیم، چه مشکلاتی را می‌بینیم و چطور می‌توانیم این مشکلات را حل کنیم، به جایی نخواهد رسید. خوانندگان برنامه حزبی در درجه اول مردمان عادی هستند و نه اعضای حزب. برنامه حزب ضمن آنکه تعریف دقیقی از شرایط و پیشنهادهای خود برای مسائل معضل جامعه می‌دهد، یک متن تبلیغی است، بروشور تبلیغاتی حزب است که همه اعضا بر سر آن توافق دارند. برنامه حزبی را باید در حوزه رتوریک قرار داد نه تئوریک. پایه‌های تئوریک آن باید در متن‌های دیگری توضیح داده شوند. کافیست، پس از یک و نیم قرن به متن مانیفست کمونیست و کاپیتال نگاه شود و آنها را با هم مقایسه نمود. مانیفست مملو از شعارهای جاودانه‌ای چون، کارگران جهان متحد شوید! و یا شما چیزی برای از دست دادن ندارید جز زنجیرهایتان!...می‌باشد. هدف مانیفست دادن امید به آینده، بازسازی جامعه از طریق پیوستن به صف مبارزاتی کمونیست‌ها بود. روی مانیفست به سوی گروهی بود که از متن سیاسی جامعه حذف شده بودند. مارکس و انگلس، با توجه به سابقه مطبوعاتی خود، به خوبی با فنون استفاده از کلمات قصار آشنایی داشتند. همه این‌ها به این معنی نیست که مانیفست از نظر تئوریک ارزش چندانی ندارد. این نوشته بارها با مقدمه‌های اضافه شده خود، به روز شد و آخرین تحولات جنبش کارگری را منعکس نمود. منظور نویسنده این سطور، فقط تأکید بر وجه تبلیغی یک برنامه حزبی است.

ساختار برنامه حزبی معمولاً از چند بخش تشکیل می‌شود:

  1. تعریف کلی از حزب و اهداف آن
  2. تشریح دقیق تمام ارزش‌های سیاسی حزب
  3. توضیح مختصر در موردجامعه مورد درخواست حزب
  4. استراتژی‌های حزب . حزب چگونه در آینده نزدیک، در راه رسیدن به جامعه ایده‌ال خود حرکت می‌کند.

در واقع، بند اول با تشریح دقیق اهداف حزب، اساس بخش‌های بعدی را تشکیل می‌دهد. سند سیاسی حزب چپ، در‌واقع استراتژی‌های حزب را در آینده نزدیک تعریف می‌کند. سند راستاهای عمومی نیز اگرچه تلاش دارد سه بند اول را بپوشاند اما در‌واقع در بهترین حالت بند دوم را می‌پوشاند.

اگر روی سخن برنامه حزب با مردم است، آنگاه برنامه قبل از هر چیز باید به تعریف حزب بپردازد. در‌واقع برنامه با معرفی حزب برای مخاطبینش آغاز می‌شود. در بخش اول به طور خلاصه تعریفی از حزب و اهداف مهم آن داده می‌شود. سپس در ان به تحلیل جامعه و جهان پرداخته ، پایه‌های پروژه چپ توضیح داده می‌شوند، آنگاه تصویری کلی از جامعه ایده‌ال ترسیم می‌گردد، سیاست‌های استراتژیک، و پیشنهادهای مشخص برای حل مشکلات جامعه طرح می‌شوند، و در انتهای برنامه، از همه علاقه‌مندان دعوت می‌گردد به حزب بپیوندند.

در اینجا قصد نویسنده این سطور، نه پرداختن به همه این موارد بلکه فقط تعریف حزب است.

تعریف حزب

اولین پرسشی که یک برنامه حزبی باید به آن پاسخ دهد این است: حزب چه مشکلاتی را می‌خواهد حل کند؟ چرا هیچ حزب دیگری به جز این حزب ، نمی‌تواند این مشکلات را حل کند؟ حزب خواهان ایجاد چه نوع جامعه‌ای است؟ پایه‌های مهم حزب کدامند؟ حزب از چه کسانی تشکیل شده است؟ ...

زمانی که مارکس و انگلس مانیفست کمونیستی را نوشتند، ضمن اشاره به شبح کمونیسم در اروپا، هدف مانیفست کمونیستی را تشریح نگرش و اهداف کمونیست‌ها اعلام نمودند. دربخش اول ان، بلافاصله از مبارزه طبقاتی («تاریخ جوامع تاکنونی تاریخ مبارزه طبقاتی است» - مانیفست کمونیستی) یاد کرده و هدف کمونیست‌ها را پایان دادن به آن اعلام نمودند.

امروز، هیچ حزب چپ رادیکالی که بر آمال‌های سوسیالیستی، فمینیستی، زیست‌محیطی تأکید نکند را نمی‌توان طرفدار جدی عدالت اجتماعی، آزادی و برابری تلقی نمود. چنین حزبی نه فقط از این آمال‌ها در سطح کشور خویش دفاع می‌کند، بلکه خود را عضوی از خانواده همه جنبش‌های مترقی جهانی که چنین اهدافی را دنبال می‌کنند محسوب می‌نماید. در کشوری همچون ایران به جز این پایه‌ها، تأکید بر سکولاریسم یکی دیگر از نکته‌های کلیدی است. هدف حزب چپ رادیکال ایجاد یک جامعه دموکراتیک، برابر و همبسته که عاری از استثمار و ستم جنسیتی، اتنیکی و مذهبی باشد، است. جامعه‌ای که در آن انسان آزاد است و همه انسان‌ها توانایی ساختن اینده‌ خود در آزادی و همراهی با بقیه افراد جامعه را دارند. چند نکته در مورد این اهداف باید گفته شود.

اول، ایجاد چنین جامعه‌ای بدون گذار از سرمایه‌داری امکان‌پذیر نیست. از این رو، بدون یک تغییر سیستمیک در جامعه نمی‌توان به اهداف بالا دست یافت. انتقاد از سرمایه‌داری به انتقاد از نئولیبرالیسم محدود نمی‌شود، بلکه شیوه تولید سرمایه‌داری را هدف قرار می‌دهد. هدف نهایی از بین بردن کار مزدی است، اما این ایده‌الی است که باید در جهت آن حرکت نمود هر چند که رسیدن به آن در آینده نزدیک بعید به نظر می‌رسد. باید توجه نمود، هنگام صحبت از برابری اقتصادی منظور فقط «برابری در فرصت» و «انصاف» سوسیال‌دمکراسی نیست بلکه در بازتوزیع اقتصادی باید فراتر از سوسیال‌دمکراسی رفت. سوسیالیسم به معنای از بین بردن مالکیت خصوصی نیست، بلکه اقتصاد سوسیالیستی، اقتصادی مختلط، متشکل از بخش‌های دولتی، تعاونی، و خصوصی‌ است. اینکه بازار در آن چه نقشی را بازی خواهد کرد جای بحث دارد، اما یک نکته مسجل است : نیازهای شهروندان در پیوند با ضرورت‌‌های محیط‌زیست در اولویت قرار خواهند گرفت و نه نیازهای سرمایه‌داران و مکانیزم‌های کنونی بازار.

دوم، پس از چرخش فرهنگی و رشد پست-مدرنیسم، سیاست هویتی توانست سیاست طبقاتی را در سایه قرار دهد. طبعا سیاست طبقاتی رایج در قرن بیستم که در پی توضیح همه مشکلات از طریق رجوع به طبقه و مبارزه طبقاتی بود، دچار اشتباهات بزرگی شد. همه مشکلات جامعه را نمی‌توان با رجوع به طبقه حل نمود اما تمام راه‌حل‌هایی که برای معضلات بزرگ جامعه کنونی ارائه می‌شوند چنانچه در ان‌ها پرسپکتیو طبقاتی وجود نداشته باشند، مسلماً راه به جایی نخواهند برد. با این عین حال، آیا می‌توان نابرابری‌های جنسیتی و ساختارهای قدرتی که بر پایه جنس قرار دارند را از طریق راه‌حل‌های طبقاتی حل نمود؟ قطعا، همزمانی سیاست‌های نئولیبرالی و نیاز به نیروی کار باعث ماه‌عسل موقت برخی از جنبش‌های فمینیستی لیبرال با نئولیبرالیسم به ویژه در کشورهای غربی پیشرفته گشت و دستاوردهایی نیز به همراه داشته است. اما این سیاست از جانب برخی از نیروها تلاشی بود برای جدایی مبارزه زنان از مبارزه برای رهایی طبقاتی.

اگر سرمایه‌داری فقط به عنوان یک سیستم اقتصادی که در آن کارگر و سرمایه‌دار وجود دارند در نظر گرفته شود، آنگاه نکته مهم دیگری فراموش می‌گردد: بازتولید نیروی کار. زنان در بازتولید بیولوژیکی کارگران جدید، از طریق تولیدمثل، و کار غیرمزدی در خانه و کمک به بازتولید نیروی کار نقش دارند، آنچه که بازتولید اجتماعی خوانده می‌شود. این وظیفه برای ادامه حیات سرمایه‌داری اهمیت فراوانی دارد، اما قانون طلایی سرمایه‌داری کسب سود بیشتر است و در نتیجه بازتولید نیروی کار متعلق به حوزه خصوصی، یعنی خانواده است و بایستی مجانی صورت گیرد. از این رو پیوند مستقیمی بین استثمار طبقاتی و ستم جنسیتی وجود دارد.

در ایران ، زنان به عنوان جنس دوم و پایین‌تر از مردان، نه فقط از ستم‌های مرسوم جامعه پدرسالارانه رنج می‌برند، بلکه از نظر قانونی نیز شهروند درجه دو محسوب می‌شوند. چه در زمان سلطنت پهلوی و جمهوری اسلامی با شیوع کلمات قصاری چون «بهشت زیر پای مادران است» ، «عشق مادری»، ..، چنین ستمی طبیعی و ابدی جلوه داده می‌شدند و می‌شوند. خوشبختانه جنبش زنان در تمام طول عمر جمهوری اسلامی سعی نموده است که در مقابل افکار و قوانین قرون وسطایی این جمهوری ایستادگی کند. از طرف دیگر، متأسفانه، برخی در صفوف چپ مبارزه برای ازادی‌های معمول بورژوایی مانند حق انتخاب پوشش را با دیده اغماض نگاه می‌کنند، در حالی که چپ‌ها برای کسب چنین آزادی‌هایی نیز باید در صف مقدم باشند.

سوم، منبع ثروت طبیعت و کار است. ما بر روی کره خاکی خود با منابع محدود زندگی می‌کنیم. منابع تمام‌شدنی و سطح تکنیک چارچوب معین و محدودی را برای ما تعیین می‌کنند. زندگی نه فقط دیگر موجودات زنده بلکه انسان نیز به خاطر نادیده گرفتن این چارچوب‌ها در معرض خطر جدی قرار دارد. سرمایه‌داری نه فقط به استثمار نیروی کار بلکه طبیعت نیز مشغول است و با استفاده از همه اشکال مجاز و غیرمجاز سعی در استفاده نامحدود از همه منابع پایان‌پذیر طبیعت دارد. رشد مصرف‌گرایی و شیوه زندگی کنونی ما، نتیجه مستقیم سیاست کسب سود بیشتر به هر قیمتی و «پیشرفت اقتصادی» که خوراک هیولایی سیرناپذیر به نام بازار است، می‌باشد. اما ما می‌دانیم که تجاوز به حقوق طبیعت و استفاده نادرست از منابع طبیعی در هر نظامی و سیستم اقتصادی که ایده‌ال پیشرفت اقتصادی را در صدر برنامه خود قرار می‌دهد، وجود داشته و خواهد داشت. از این رو تأکید بر محیط‌ زیست به عنوان یکی از پایه‌های برنامه‌ای چپ اهمیت زیادی دارد.

بنابر نکات بالا می‌توان گفت که یک حزب چپ رادیکال و دموکرات، می‌تواند خود را یک حزب سوسیالیست، فمینیست و محیط زیست معرفی کند. حزبی که خود را جزئی از خانوده‌‌ای بزرگ‌تری می‌داند. هدف آن رهایی از قیود سرمایه‌داری و پایان بخشیدن به استثمار اعم از انسان و طبیعت، پایان ستم جنسیتی در جامعه، رهایی انسان و ایجاد جامعه‌ایی است که در آن هیچ‌کس شب گرسنه سر بر بالین نگذارد و هیچ‌کس شاهد جنگ و خونریزی نباشد. انسانی آزاد که نه فقط خود را با دیگر انسان‌ها همبسته می‌داند بلکه این همبستگی را به طبیعت نیز گسترش می‌دهد.

به جز پایه‌های یاد شده، یکی از ارزش‌های مهم دیگر حزب چپ ، سکولاریسم است. این امر به ویژه در ایران که ناسیونالیسم شیعی خود را در اشکال گوناگونی به نمایش می‌گذارد، واجد اهمیت زیادی است. روشنفکران ایرانی، اعم از چپ و غیرچپ مصون از ایده‌های مذهبی نیستند و نقش دین و روحانیت در جامعه آینده ایران، از جمله اختلافات مهم، حتی در میان طرفداران چپ ایرانی که عمدتا خود را غیرمذهبی تعریف می‌کنند، نیز است. در سال‌های اخیر، این امر به خوبی خود را به هنگام انتخابات خبرگان، که نهادی غیردموکراتیک و پشتیبان نهاد ارتجاعی ولایت فقیه است ، نشان داده است. طبعاً، این مشارکت ، نه به شکل حمایت از ولایت فقیه بلکه برای دفاع از نیروهای اصلاح‌طلب حکومتی، که طی سال‌های اخیر، هم طلب امرزش و هم اصلاحات را از ولی‌فقیه دارند، معرفی می‌شود. چپ رادیکال نمی‌تواند این ارزش را تحت عناوین مختلف، هم در عزا و هم عروسی قربانی کند.از این رو، تأکید بر سکولاریسم و پایبندی به آن یکی از موارد مهمی است که باید در برنامه یک چپ ایرانی ذکر شود.

سند «راستاهای عمومی» در بخش «دیدگاهها و ارزش‌های ما» با این جمله شروع می‌کند: «ما بخشی از جنبش تاریخی چپ ایران و جهان » تعریف می‌کند و از کارل مارکس یاد می‌کند. مشکل اصلی اینجاست که سند «راستاهای عمومی» از عام به مشخص حرکت نمی‌کند، بلکه در همان ابتدا پایه را کمی کج می‌گذارد. این به معنی آن نیست که برنامه حزب باید مانند قانون اساسی کشور، خشک و مجرد باشد، بلکه باید توجه را به نکات مهم و اساسی جلب کند. (برنامه دی‌لینک آلمان با شعری از برشت آغاز می‌شود که بر نقش توده‌ها تکیه دارد. برنامه حزب چپ سوئد با تشریح آرزوی دیرینه مردم برای پایان دادن به گرسنگی و استثمار شروع می‌شود، چگونه به زنان ستم می‌شود و یا اینکه طبیعت مورد سواستفاده قرار می‌گیرد ...).

اگر هدف حزب چپ جمع کردن همه سوسیالیست‌ها زیر چتر خود است، باید فقط از سوسیالیستی بودن خود یاد کند بدون آنکه نامی از کارل مارکس ببرد. آیا این حزب جایی برای انارشیست‌ها و یا هر سوسیالیست غیرمارکسی در نظر گرفته است؟ جنبش تاریخی چپ در ایران و جهان، که برنامه از آن یاد می‌کند، شامل چه کسانی می‌شود؟ بسیاری خود را چپ می‌نامند اما شب و روز برای سلامتی سرمایه‌داری دعا می‌خوانند. برخی از اصلاح‌طلبان حکومتی خود را جزیی از چپ ایرانی می‌دانند. قطعاً برنامه حزب می‌بایستی در تعریف «ما کیستیم؟» خود را فرزند جنبش چپ قلمداد کند اما قبل از هر چیز لازم است که حزب نه با گذشته ، بلکه هدف اصلی حزب توضیح داده شود.

اگر حزب چپ در پی حل این مشکلات: رفع استثمار و ستم طبقاتی ، ایجاد برابری جنسیتی، و جلوگیری از تخریب محیط زیست است آنگاه بایستی بگوید« «حزب چپ یک حزب سوسیالیستی، فمینیستی ، زیست‌محیطی و سکولار است.» در واقع، کلمه سکولار را می‌توان حذف کرد، چرا که یک حزب سوسیالیست قاعدتا نمی‌تواند سکولار نباشد. اما در شرایط ایران، شاید آن چنانکه قبلاً گفته شد، تأکید بر آن همچنان اهمیت داشته باشد.

با چنین تعریفی در همان اولین جمله گفته می‌شود که همه سوسیالیست‌ها، فمینیست‌ها و طرفداران محیط‌زیست بایستی این حزب را از آنِ خود بدانند. از طرف دیگر تأکید می‌شود که این حزب توجه خود را فقط معطوف به تضادهای طبقاتی نمی‌کند. آن تأکید دارد که نابرابری‌های جنسیتی و تخریب محیط زیست فراتر از سرمایه‌داری می‌رود. از این رو حزب تمام تصمیمات خود را با در نظر گرفتن این سه مولفه اتخاذ می‌کند. پس از این تعریف می‌توان اکثر نکاتی را که در سند »راستاهای عمومی» آمده است را با تغییراتی، متناسب با این سه مؤلفه، اورد.

اما قبل از ان، بایستی گفته شود که این حزب شامل چه کسانی می‌شود؟ ما کیستیم؟

 

ادامه دارد

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید