بهرام بیضایی درگذشت و با مرگ او یکی از ریشهدارترین صداهای فرهنگ معاصر ایران خاموش شد. صدایی که نه از روزمرگی میآمد و نه تسلیم زمانه بود، صدایی که از اسطوره و از تاریخ و از رنج و پایداری مردم این سرزمین جان میگرفت.
بیضایی در پنجم دیماه ۱۴۰۴، درست در زادروزش، چشم از جهان فروبست. او از کودکی با شعر و روایت و زبان پرورش یافت و از همان آغاز، نمایش را ابزاری برای فهم انسان و تاریخ دانست و تئاتر و سینما را میدانی برای ایستادن در برابر فراموشی، تحریف و خاموشی معنا می کرد.
او با تکیه بر سنت های نمایشی ایران، از تعزیه تا روایت های کهن مردمی، جهانی آفرید که در آن اسطوره و واقعیت، گذشته و حال، فرد و جامعه در هم تنیده اند. نگاه او به تاریخ، نگاهی جستوجوگر و نقادانه بود که همواره قدرت را به پرسش میکشید و صدای سرکوبشدگان را بازتاب می داد.
بهرام بیضایی از نسل هنرمندانی بود که بهای استقلال فکری را پرداختند. سالها سانسور، حذف، توقیف و اخراج از دانشگاه، نتوانست او را به سازش بکشاند. او چه در ایران و چه در تبعید، ایستاد، نوشت و به کار خلافانه اش ادامه داد. آثار نمایشی و سینمایی او، از "مرگ یزدگرد" و "پهلوان اکبر میمیرد" تا "باشو، غریبهٔ کوچک"، "مسافران" و "سگکشی"، نه فقط آثار هنری، که سندهای فرهنگی یک دوراناند.
در سال های پایانی عمر، بیضایی در دانشگاه استنفورد، همچنان به ایران، به زبان فارسی، و به مسئولیتی که هنر را در برابر جامعه دارد وفادار ماند. جهان بیضائی، جهانی بود که در آن کلمه وزن داشت، تصویر معنا میساخت و سکوت، هرگز بیطرف نبود.
اکنون با فقدان بهرام بیضایی، فرهنگ ایران یکی از ستونهای استوار خود را از دست داده است. اما میراث او، زبانش، نگاهش و جهان نمایشیاش، همچنان زنده است و نسلهای آینده را به اندیشیدن، پرسشگری، مقاومت و ایستادگی فرا میخواند.
حزب چپ ایران این اندوه بزرگ را به جامعهٔ روشنفکری و فرهنگی ایران، به یاران و دوستداران او، به خانوادهٔ گرامی و دخترش نیلوفر، صمیمانه تسلیت میگوید و در این سوگ، خود را همراه و در کنار آنان میداند.
هیئت سیاسی- اجرائی حزب چپ ایران
یکشنبه ۷ دیماه ۱۴۰۴- ۲۸ دسامبر ۲۰۲۵
افزودن دیدگاه جدید