رفتن به محتوای اصلی

   کار، کار، کار، زگهواره تا گور!* 

   کار، کار، کار، زگهواره تا گور!* 

 در خبرها آمده است که دانمارک سن بازنشستگی را به ۷۰ سال افزایش داد و این افزایش به میزان های متفاوت در شمار زیادی از کشورهای جهان و از جمله در ایران هم به نحو خاص خود در دستور کار قرار گرفته است. این یکی از شعارهای سرمایه داری حریص و سیری ناپذیر در قرن بیست ویکم است و پیشرفته و غیرپیشرفته‌هم نمی‌شناسد و از قضا اکنون دامنگیر‌کشورهای پیشرفته صنعتی هم شده است. 

نگاهی به ‌دو موج بزرگ تهاجم سرمایه داری: 

۱ -زمانی در دهه ۷۰ و ۸۰ قرن بیستم که مصادف بود با پایان دوره‌ دولت‌های رفاه و سوسیال دمکراسی در اروپا، تمامی تلاش کارگران و زحمتکشان و فعالان و كنشگران مدافع عدالت اجتماعی صرف آن بود که پس از یک دوره رونق و رشد تولید و افزایش بهره‌وری و تولید و حجم ثروت‌های اجتماعی پس از جنگ دوم، سهم بیشتری از آن را از طریق بازتوزیع عادلانه‌تر و منصفانه تر تولید اجتماعی را نصیب طبقات و اقشار تهیدست و شکوفائی شهروندان بکند و در این رابطه اتحادیه‌ها و سازمان‌های کارگری و فعالین اجتماعی مبارزه و تلاش زیادی را برای قانونی کردن خواست ۳۲ ساعت کار هفتگی و افزایش خدمات اجتماعی و رفاهی و کاهش زمان و شدت استثمار و افزایش زمان فراغت جامعه و زحمتکشان و رشد و شکوفائی سطح زندگی و آگاهی آن‌ها کارگرفتند. اما غافل از آنکه سرمایه داری و طبقه فرادست و دولت‌های تحت کنترل آن‌ها با ورودبه‌فازجدید نئولیبرالیسم، تعرض وسیعی را برای مصادره و تصاحب مازاد تولید و انباشت بیش ازپیش سرمایه و اندوختن ثروت‌های نجومی، تدارک دیده بودند. و باین ترتیب چندین دهه تاخت و تازبی‌امان نئولیبرالیسم جهان را در نوردید و کارگران و زحمتکشان را چه در کشورهای مرکز و چه در حاشیه به لاک دفاعی راند. 

کلا سرمایه داری توان تهاجمی خود را مدیون جهانی سازی سرمایه از یک سو و زندانی کردن‌/شدن مبارزات طبقه کارگر و زحمتکش در محدوده افق دولت‌- ملت‌ها از سوی دیگر بودند. 

۲- اینک سرمایه داری نئولیبرال آن‌هم در بحبوحه بحران‌های بزرگ و رقابت‌‌ها و منازعات درون طبقاتی بین قطب‌های مختلف سرمایه، با ورود به فاز نیوفاشیستی و نئواستعماری و لاجرم اقتدارگرایانه و میلیتاریستی و جنگ افروزانه، موج جدید و دوم تهاجم جهانی و بزرگی را علیه نیروی کار و اکثریت بزرگ شهروندان جامعه جهانی و حتی علیه همان دموکراسی‌ بی‌رمق موجود و ویرانی محیط زیست و پس گرفتن دست‌آوردهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جنبش‌های مبارزاتی آن‌هم در گرماگرم جهش‌های تکنولوژیکی و در بحبوحه « اتوماسیون خودکار و انقلاب چهارم صنعتی» و پا به‌میدان گذاشتن هوش مصنوعی و... شروع کرده است. و این درحالی است که همان حلقه مفقوده دوره تهاجم پیشین، طبقه کارگرجهانی (متکثر و رنگارنگ) بیش از پیش فقدان حضورکارساز خود را نمایان ساخته و این بار بخش‌‌های مهمی از کارگران و مردم ناراضی و خشمگین از پی آمدهای جهانی سازی را تحت عنوان افسون ملی‌گرائی و شعارهای عظمت طلبانه و اعاده‌آن، تحت لوای رقابت بین سرمایه داران و دولت‌های بورژواز و علیه مهاجران و...   به دام خودکشیده است. افزایش سن کار به‌مرزهای هفتادسالگی درکشوری چون دانمارک تنها یکی از مصادیق این تهاجم بزرگ و بیرحمانه‌است.  و این درحالی است که شکاف های طبقاتی و سطح درآمدها بین یک درصدی‌ها و ۹۹ درصدی‌ها، به شکل باورنکردنی و بهت‌آور نجومی شده و شکل گیری پدیده بازارهای تریلیونی‌ و کنترل آن‌ها بر جوامع بشری و افزایش شتابان تعدادمولتی میلیاردرها، و لاجرم تمرکزبی‌اندازه ثروت و قدرت در دستان اقلیتی بسیارکوچک و بسیارمرفه، موجب ظهور اولیگارش‌ها و اولیگارشی جدید در جامعه و در ساختارقدرت‌ - این لویاتان‌های نوظهورعصرما- و تسلط فوق‌العاده آن‌ها بر دولت‌ها و بر تمامی امورات زندگی شهروندان به امری عادی تبدیل شده است. کاهش خدمات اجتماعی و افزایش بودجه‌های نظامی و تسلیحاتی و تشدیدرقابت بین بلوک‌های مختلف سرمایه، خطرتشدید فلاکت عمومی و جنگ‌ و ویرانی بیشتر چرخه زیست‌بوم، بیش از پیش چهره زمخت و بیرحم سرمایه و لویاتان‌هایش را نشان می‌دهد.

 ۳- سرمایه داری جهانی شده‌، هار و مهاجم، باوجود مواجه شدن با انواع بحران‌های بزرگ و شکاف‌های درونی، بدون به میان آمدن پادقدرت کارگران، زحمتکشان و قاطبه شهروندان فلاکت زده در کشورهای مرکز و حاشیه و در غیاب آن، بنا به سرشت سودورزانه و جهان‌خوارگی‌اش، یک دم از تعرض و پولی و کالاسازی همه امورات زندگی، و تهدیدتمدن بشری، باز نمی‌ایستد. موج تهاجمی، که آرامش خود را عدم خوذ می‌‌داند.  

درعصری که مسائل و مشکلات اساسی بشر ماهیتی جهانی و بی‌مرز پیداکرده است و بقیه مسائل مهم درون مرزی علیرغم رنگ و بوهای متفاوت، عمدتا در ذیل آن و در پیوندبا آن‌ها قابل حل و فصل است، شکل‌گیری جنبش های‌جهانی و فراکشوری- جنبش جنبش‌ها، حول مطالبات کلان و مشترک و فراگیر جهانی- برای حفاظت از زندگی بشر و دست آوردهای آن و جلوگیری از بربریتی که سرمایه داری در غیاب آن می‌تواند بر سیاره تحمیل کند بیش از پیش حیاتی و ضروری می‌نماید. واقعیت تلخ آن است که دیری است که غول سرمایه داری و لویاتان‌های جدید، با شکست و ناکامی و عقب‌گردجنبش‌های انقلابی (که پرداختن به علل آن خارج از حوصله این نوشته است)، از درون بطری گریخته ‌اند. بنابراین همه چیز به آن برمی گردد که بشرامروز چقدر بتواند آن را مجددا به درون بطری برگرداند. و این نیز خود در گرو بیرون آمدن از کوته بینی و رها کردن خود از زندان و حصارهای تنگ و سپری شده عصر دولت‌-ملت‌ها و از سیطره افق و افسون آن، و خودآگاهی به اقتضائات عصرجهانی شدن تمدن بشری، عاملیت جامعه جهانی شهروندان آگاه و طبقه کارگرپیشرو -از طبقه «در خود» به «برای خود»- در چنین مقیاسی و در چنین ساحتی به کنش گری حول گفتمان جهانی خود و مطالبات پایه ای و جهانشمول خویش پرداختن است. بطوری که مطالبات و مبارزات محلی اش را در ذیل آن و در بستر و افق آن و درهمسازی و هم‌کنشی با آن پبش ببرد. 

 تقی روزبه   ۲۰۲۵.۰۵.۲۷

*- ناگفته نماند که آسایش از رنج «کار» انقیادآور، با رهایی از آن یکسان نیست. اما گذر به کار رها از استثمار و انقیاد‌و خودبیگانگی ناشی از آن، مسیرپیچیده و بلوغ تمدن بشری و فراهم شدن و فراهم کردن پیش‌شرط‌هایش را می طلبد و بدیهی است که با آرزو و شعار و احکام صادرشده از بالا قابل تحقق نیست. با این همه اگر مبارزه در جهت بهبودشرایط کار و کارگر و نیروی‌کار به کالا تبدیل شده، علیه ابژگی کار و در راستای تقویت فرایند پیوند ابژگی و سوژگی‌ باشد و به تمکین چرخه بازتولیدنیروی کار به مثابه کالا تن ندهد، می تواند در فرایندی رهایی بخش قرارگیرد. 

*- منبع: 

https://www.dw.com/fa-ir/a-72651437#:~:text

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید