رفتن به محتوای اصلی

اقتصاد شراکتی، آیندۀ مشاغل و "پساسرمایه داری" بخش هفتم

اقتصاد شراکتی، آیندۀ مشاغل و "پساسرمایه داری" بخش هفتم

کارآفرینان خرد یا کارگران دیمی - ادامه

ظهور این لایه کارگران "خویش فرما"، که مدام مثل فرفره در حرکت است، در واقع ناشی و مبین ظهور قراردادهای صفر ساعته است. بازگشت به دورۀ "دستمزد زمانی" و "دستمزد به ازاء هر قطعه کار" است که مارکس آنها را در کتاب سرمایه تشریح کرده است. چنان که نیویورک تایمز در همان مقالۀ پیشگفته می نویسد:

کار تکه تکه شده ابداً پدیدۀ جدیدی نیست. اما این گونه که تکنولوژی به آن سرعت داده و آن را به عنوان "اپ" بسته بندی کرده، زیر نامهای اقتصاد "شراکتی"، اقتصاد "رفاقتی"، اقتصاد "همکارانه" و اقتصاد "فرفره" جلای به مراتب بیشتری یافته است.

نرخ بیکاری بالا، رقابت بین مشاغل، و فشار بر دستمزدها به تشدید مسابقه برای سقوط وضع کارگران، و ایجاد شرایط و مقررات باز هم نامطمئن تر کار انجامیده اند. حتی یک ترم جدید وضع شده است تا آنانی را که از کار تحت این شرایط بینهایت نامطمئن رنج می برند، بتوان بیان کرد: "پرکاریا" (دیمی کار). نیویورک تایمز در ادامۀ مقالۀ خود می نویسد:

اقتصاددانان کار می گویند که اگر این محلهای شغلی می توانند نیروی کار را به خود جذب کنند، از آن روست که بسیاری از کسانی که نمی توانند شغل باثباتی پیدا کنند، خود را مجبور به پذیرش مشاغل موردی می بینند. برابر داده های "دفتر آمار کار"، در جولای سال 2015 قریب 10 میلیون امریکائی بیکار بودند و علاوه بر این 5/7 میلیون نفر هم به مشاغل پاره وقت اشتغال داشتند، زیرا کار تمام وقت برای آنان وجود نداشت.

این واقعیت که یافتن یک کار خرد آسانتر از شغلی باثبات است، موجب پیدایش لایه ای در طبقۀ کار شده است، که به کار و دستمزد نامطمئن وابسته است. گای استندینگ، اقتصاددان کار و صاحبنظر سندیکائی بریتانیائی، این لایه را به جای پرولتاریا، پریکاریا (دیمی کار، نامطمئن کار) نامیده است.

او می گوید: "کار شرکتها در اصل این است که در نوعی مسابقۀ حذفی یکی را در برابر دیگری قرار دهند و کار را به کسی بسپرند که سریعتر جنبیده و برای انجام آن کار دستمزد کمتری طلبیده است.

درحالی که مزایای اقتصاد مطابق درخواست برای مصرف کنندگان با شدت و حدت تبلیغ می شود، این در واقع منافع سرشار این اقتصاد برای سرمایه داران است که به روشنی به مراتب بیشتری به چشم می آیند. در این اقتصاد لزومی به پرداخت بیمۀ سلامت و از کارافتادگی، حق تعطیلات، و پرداخت سهم به صندوقهای بیمه و بازنشستگی وجود ندارد. واقعاً هم تمایل برای نامیدن و دسته بندی برخی از کارگران به عنوان "خویش فرما" ابتدا در بریتانیا مشاهده شد. شمار کارگران "خویش فرما" در این کشور با شروع بحران 2008 رو به افزایش نهاد، و اتحادیه های کارگری در آنجا علیه اصطلاح جعلی "خویش فرما" دست به مبارزه زدند. این اصطلاح مشخصاً توسط شرکتهائی در بخش ساختمان جعل شده است که می کوشند با برونسپاری کار و به کارگرفتن کارگران "خویش فرما" از طریق بنگاه های کاریابی، از جیب کارگران از هزینه های کار بکاهند.

مهمتر این که با امضای قراردادهای فردی یا مراوداتی که روی پلاتفرمها و از طریق "اپ"ها انجام می شوند، کارگران شاغل در اقتصاد مطابق درخواست منزوی و اتمیزه می شوند: آنها از محیط جمعی کار بیرون کشیده می شوند و به این ترتیب تمایل به سازمانیابی که پروردۀ محیط کار جمعی است، نیز از آنان سلب می شود. رانندگان شرکت اوبر و "کارپذیران" شرکت "خرگوش وظیفه شناس"، اتمیزه و محروم از امکان سازمانیابی، مواد خامی مناسبی برای استثمار توسط سرمایه داری اند. مقالۀ نیویورک تایمز ادامه می دهد:

شرکتهای اوبر، لیفت و "خرگوش وظیفه شناس" به ترتیب بیش از 5/1 میلیارد دلار، 333 میلیون دلار، و 380 میلیون دلار درآمد نصیب سهامداران شان کرده اند. بخشی از جاذبۀ این شرکتها برای سهامداران شان این است که آنها با به کارگرفتن مؤثر افراد به عنوان "کارگزار" [و نه کارگر] از پرداخت حقوق و دستمزد به کسانی که قاعدتاً باید به عنوان کارگر استخدام کنند، شانه خالی می کنند.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید