رفتن به محتوای اصلی

وطن را نه با دیوار و مرز بلکه با دل‌ های پیوندخورده باید ساخت

وطن را نه با دیوار و مرز بلکه با دل‌ های پیوندخورده باید ساخت

در جریان تجاوز نظامی اخیر اسرائیل، آنچه وجدان جمعی ما را بیش از بمب‌ها و موشک‌ها و غرش هواپیماها و پهبادها لرزاند، این واقعیت تلخ بود که گفته و شنیده می‌شد بخشی از عملیات اسرائیل از درون کشور هدایت شده است و شگفت‌ آنکه برخی از این اقدامات، نه با زور، بلکه داوطلبانه انجام شده‌اند.

اگر این ادعا درست باشد، باید بپرسیم که چگونه و به چه دلایل و انگیزه‌هایی یک شهروند، نه‌تنها از دفاع دست می‌کشد، بلکه با کشور متجاوز همکاری می‌کند؟

به نظر می‌رسد که مسئله فقط پول یا وعده‌ی پناهندگی نیست. فراتر از انگیزه‌های فردی، آنچه فاجعه را ممکن ساخته است، گسستن آرام پیوند میان بعضی‌ها با وطن است.

جایی که فرد دیگر نه خود را بخشی از سرزمین می‌داند، و نه سرزمین را بخشی از خودش.

وقتی شهروندی به‌سبب احساس بیگانگی، طردشدگی، بی‌پناهی، یا بی‌عدالتی و ... بین خود و وطنش فاصله می‌اندازد و بیگانه را در ذهن خود پاک می‌کند، دیگرانی، این فاصله‌ها را با پیام، پول، یا امیدهایی که ایجاد می کنند پُر می‌کنند.

با این ماجرا نباید فقط از مسیر امنیتی مواجه شد. آنچه رخ داده، پیش از یک نفوذ اطلاعاتی، نوعی فروپاشی پنهان اعتماد ملی است و این نوع فروپاشی، با سامانه‌های موشکی یا دیوارهای مجازی درمان نمی‌شود.

امنیت ملی، زمانی پایدار است که مردم در قلب خود باور داشته باشند که وطن، خانه‌ی آنان است، که صدایشان شنیده می‌شود، حضورشان معنا دارد، و آینده‌شان در گرو این سرزمین است.

و باور کنند که از نگاه حاکمان، منتقد خائن نیست، ناراضی دشمن نیست و میان نقد و خیانت تفاوت وجود دارد. مشارکت اجتماعی از مسیر احترام و شنیده‌شدن می‌گذرد.

وطن را نه فقط با مرز، بلکه با مهر نگه می‌دارند.

دل‌هایی که در این خاک سهمی ببینند، در روز خطر نیز پای آن خواهند ایستاد.

اما دلی که در وطنش احساس غربت کند، شاید روزی به آغوش بیگانه پناه ببرد، حتی بی‌آنکه بخواهد.

باید پیش از آنکه دیر شود، وطن را از نو تعریف کرد و ساخت، نه فقط با قانون، که با عدالت.

نه فقط با دیوار، که با گفت‌وگو.

نه فقط با قدرت، که با همدلی.

اتهام زدن، تهدید کردن و مجازات نمودن، نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه بر تعداد جدا شدگان خواهد افزود.

وطن را نه با دیوار و مرز بلکه با دل‌ l‌های پیوندخورده باید ساخت

در جریان تجاوز نظامی اخیر اسرائیل، آنچه وجدان جمعی ما را بیش از بمب‌ها و موشک‌ها و غرش هواپیماها و پهبادها لرزاند، این واقعیت تلخ بود که گفته و شنیده می‌شد بخشی از عملیات اسرائیل از درون کشور هدایت شده است و شگفت‌ آنکه برخی از این اقدامات، نه با زور، بلکه داوطلبانه انجام شده‌اند.

اگر این ادعا درست باشد، باید بپرسیم که چگونه و به چه دلایل و انگیزه‌هایی یک شهروند، نه‌تنها از دفاع دست می‌کشد، بلکه با کشور متجاوز همکاری می‌کند؟

به نظر می‌رسد که مسئله فقط پول یا وعده‌ی پناهندگی نیست. فراتر از انگیزه‌های فردی، آنچه فاجعه را ممکن ساخته است، گسستن آرام پیوند میان بعضی‌ها با وطن است.

جایی که فرد دیگر نه خود را بخشی از سرزمین می‌داند، و نه سرزمین را بخشی از خودش.

وقتی شهروندی به‌سبب احساس بیگانگی، طردشدگی، بی‌پناهی، یا بی‌عدالتی و ... بین خود و وطنش فاصله می‌اندازد و بیگانه را در ذهن خود پاک می‌کند، دیگرانی، این فاصله‌ها را با پیام، پول، یا امیدهایی که ایجاد می کنند پُر می‌کنند.

با این ماجرا نباید فقط از مسیر امنیتی مواجه شد. آنچه رخ داده، پیش از یک نفوذ اطلاعاتی، نوعی فروپاشی پنهان اعتماد ملی است و این نوع فروپاشی، با سامانه‌های موشکی یا دیوارهای مجازی درمان نمی‌شود.

امنیت ملی، زمانی پایدار است که مردم در قلب خود باور داشته باشند که وطن، خانه‌ی آنان است، که صدایشان شنیده می‌شود، حضورشان معنا دارد، و آینده‌شان در گرو این سرزمین است.

و باور کنند که از نگاه حاکمان، منتقد خائن نیست، ناراضی دشمن نیست و میان نقد و خیانت تفاوت وجود دارد. مشارکت اجتماعی از مسیر احترام و شنیده‌شدن می‌گذرد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید