رفتن به محتوای اصلی

فاز دوم سرکوب؛ بهمنی که بر سر رژیم آوار می‌شود!

فاز دوم سرکوب؛ بهمنی که بر سر رژیم آوار می‌شود!

بعد از این که فاز اول پروژه سرکوب جنبش کارگری ایران با نمایش نخ نمای بازجویی اسماعیل بخشی و سپیده قلیان توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران کلید خورد، و خوشبختانه در همان قدم اول با توجه به افشاگری انجام شده توسط سپیده قلیان و اسماعیل بخشی به شکست انجامید و مجریان این پروژه نتوانستند در فریب افکار عمومی به پشتوانه افشاگری فعالان کارگری، نهاد ها و تشکل های مدنی، سیاسی و ... به نتیجه برسند، اکنون بعد از گذشت یک هفته شاهد هستیم که نهادهای امنیتی با هجومی گسترده تر به فعالان صنفی کارگری، معلمان و نویسندگان فاز دوم پروژه سرکوب خود را آغاز کرده اند و سعی می کنند اقتدار از دست رفته حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را در سایه ترس و سرکوب بازگردانند.

نهاد های امنیتی، نظامی و قضایی به عنوان بازوی سرکوب حاکمیت، علیه جنبش کارگری و مدنی کشورمان، تمام سعی خود را متمرکز کرده اند تا با افزایش دستگیری ها، اعلام وثیقه های سنگین (برای بازداشت شده ها)، زندان، شکنجه، راه اندازی نمایش های ساختگی در وزارت اطلاعات به همراه دروغ و جنگ روانی، نسخه سرکوب دهه 60 را بار دیگر در ابعادی متفاوت به کار گیرند تا این رژیم غرق در فساد و بحران شاید راهی برای نجات خود در سایه چنین پروژه هایی بدست آورد.

فقط در هفته گذشته، جمع قابل توجه ای از فعالان صنفی، کارگران، معلم مان، نویسندگان و ... مورد پیگرد قضایی قرار گرفتند و راهی زندان شدند. برای مثال: رضا خندان‌مهابادی و بکتاش آبتین دو عضو کانون نویسندگان ایران که در بازداشت بودند، مجبور به تامین وثیقه یک میلیار تومانی شدند.

حسین رضایی دبیر کانون صنفی معلمان بوشهر که روز شنبه ۶ بهمن ۹۷ بدون احضار و حکم در منزل خود بازداشت شده بود، بدون طی مراحل قانونی، تشکیل دادگاه و صدور حکم قاضی تجدید نظر راهی زندان برج (بوشهر) شد. محمد خنیفر از اعضا مجمع نمایندگان کارگران هفت تپه برای اعتراض صنفی و این که خواستار آزادی اسماعیل بخشی شده بود، بازداشت و روانه زندان شد.

هشتم بهمن ۹۷ محمدعلی زحمتکش معلم آموزش و پرورش شیراز، به اتهام تبلیغ علیه نظام و توهین به مقامات و حضور در تجمعات صنفی معلمان در شیراز و تهران، به ۳ سال زندان و یک سال تبعید به شهرستان ارسنجان محکوم گشت.

مهدی قلیان، بعداز این که در برابر چشم خانواده خود به شدیدترین صورت مورد ضرب و شتم نیروهای سرکوب گر قرار گرفته بود، بعد از پیگیری فعالان کارگری و فشار رسانه های اجتماعی و تشکل های حقوق بشری با وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی به صورت موقت آزاد شد.

روز شنبه ۶ بهمن ۹۷ ماموران لباس شخصی با حکم تفتیش منزلِ جعفر ابراهیمی، فعال صنفی معلمان وعضو شورای همکاری کانون های صنفی معلمان وارد خانه وی شدند و وسایل شخصی از جمله موبایل، لب‌تاب، کتاب ... او را ضبط کرده و با خود بردند.

آخرین مورد در روز سه شنبه انجام شد که "جعفر عظیم زاده" رییس اتحادیه کارگران آزاد ایران و "پروین محمدی" نایب رییس این تشکل بازداشت شدند و اخبار آن به شکل گسترده در رسانه های اجتماعی انعکاس یافت.

این حجم از دستگیری ها در سطح رهبران تشکل های صنفی کارگران، معلمان و فعالان کارگری گویای این واقعیت است که رژیم جمهوری اسلامی ایران خود را برای تبدیل شدن به یک رژیم کاملا بسته و توتالیتر آماده می کند.

واقعیت این است که در سال آینده اگر معادلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در ایران به همین صورت ادامه پیدا کند، رژیم به هیچ عنوان نمی تواند پاسخ گوی حتی کمترین مطالبات مردم در کل کشور شود، از این رو با دستگیری رهبران مستقل صنفی و مدنی سعی دارد با خفقان بیشتر جلوی برآمد های اجتماعی و سیاسی را از هم اکنون بگیرد و مهار کند.

البته این نوع نگرش در نهادهای امنیتی و نظامی بیشتر تعلق به دهه ۶۰ دارد تا دهه ۹۰، سیاست گذاران کلان رژیم غافل از این واقعیت هستند که امروز مشکل، اسماعیل بخشی، جعفر عظیم زاده، پروین محمدی یا جعفر ابراهیمی نیستند، بلکه رشد و اعتلای جنبش عدالت طلب و آزادی خواه ایران ریشه در بتن واقعیت های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشوردارد.

مدیریت کور وزارت اطلاعات که به جزء کشتن، دستگیری، زندان و شکنجه راه و رسم دیگری نمی شناسد، تصورش این است که با شکستن شاخه می تواند ریشه را خشک کند، غافل از این که امروز با دستگیری هر فعال صنفی، کارگری، دانشجویی، معلمان و ... هر فرد دستگیر شده بیرقی می شود برای اعتلای مبارزه، برای اتحاد های گسترده تر و در آخر بهمنی که بر سر رژیم آوار خواهد شد.

کافی است یک نگاهی برای مثال به شرایط امروز اسماعیل بخشی و سپیده قلیان بیاندازیم؛ تا ۵ سال پیش آن ها را چه کسی می شناخت؟ چه شخصی با ور می کرد که امروز اسم اسماعیل بخشی و سپیده قلیان جهانی شود؟ چه کسی تصور می کرد که نام این دوبیرقی شود که در دماوند توسط کوهنوردان به اهتزاز در آید، نام این دو پرچمی شود که خواننده مردمی کشور افغانستان "شکیب مصدق" در کنسرت هایش در کشور ها اروپایی آهنگ بلاچو خود را به آن ها تقدیم کند و تشکل های جهانی، کارگری، احزاب سیاسی رهایی آنان را فریاد زنند؟

اما امروز سیاست سرکوب نهاد های امنیتی، از آن ها بیرقی ساخت علیه نظام فاسد جمهوری اسلامی ایران، در سایه چنین سیاستی مخالفان رژیم متحد ترشدند و این نظام در عرصه داخل و خارج کشور منزوی تر گردید.

واقعیت این است که، در برابر نهاد های سرکوب گر رژیم، نه یک فرد بلکه جنبشی قدرت مند، مردمی، عدالت طلب و آزادی خواه قرار دارد که با توجه به شرایط متزلزل حکومت، رفته رفته معادلات را به سوی اهداف خود تغییر می دهد. رهبری و بدنه رژیم این را خوبی می دانند و برای همین سراسیمه با دستپاچگی دست به سرکوب رهبران و فعالان مستقل کارگری، معلمان و ... می زنند.

این تجربه دقیقا بارها تکرار شده و نتیجه آن را ایادی امنیتی و نظامی رژیم به دفعات دیده اند، ولی درس نگرفتند و اکنون نیز از ترس رشد و ارتقاء جنبش کارگری و مدنی ایران، به دستگیری فعالان صنفی و کارگران مستقل اقدام می کنند.

رژیمی که ۴۰ درصد تورم اقتصادی دارد و صاحبان صنایع آن به علت این که ارزش سرمایه آن ها به یک سوم کاهش یافته و جنس تولیدی ۱۰ برابر شده و برای مواد اولیه با قیمت قبلی نمی توانند اقدام کنند و راهی به غیرتعطیلی صنایع متصور نیست چگونه می خواهد رونق اقتصادی را به همراه بیاورد، در خوشبینانه ترین حالت می خواهند ۲۰ تا ۲۵ درصد به دستمزد های ۵ برابر زیر خط فقر اضافه کنند، به عبارتی، دستمزد کارگران نسبت به تورم باز هم ۲۰ درصد در عمل کاهش خواهد یافت و چنین باتلاقی برای رژیم راه گریزی با قی نخواهد گذاشت تا بتواند از رویارویی با کارگران و زحمتکشان حذر کند.

بنابراین رهبران کارگران، معلمان و ... را دستگیر می کنند و توجه ندارند که نارضایتی را با موجی از نفرت به کف خیابان ها خواهند کشید. از این رو رژیم جمهوری اسلامی ایران از همه سو قافیه را باخته است.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید