رفتن به محتوای اصلی

تحول اندیشه در بارۀ فقر: بررسی تعاملات بخش سیزدهم

تحول اندیشه در بارۀ فقر: بررسی تعاملات بخش سیزدهم
نوشتۀ راوی کانبور Ravi Kanbur و لین اسکوایر Lyn Squire

4        توسعۀ انسانی

4.3     توسعه انسانی و رشد

اقداماتی که وضعیت تغذیه و سلامت افراد را بهبود می‌بخشند، تأثیرات مثبتی بر دستمزد و بهره‌وری نیز دارند. افزون بر این، این تأثیرات برای افراد فقیر بیشتر از افراد غیر فقیر است. اشتراوس و توماس (1997) نشان داده‌اند که در ایالات متحده آمریکا، مردان بلندقدتر، با کنترل سایر عوامل، درآمد بیشتری دارند — یک درصد افزایش در قد، با یک درصد افزایش در دستمزد همراه است. این رابطه برای مردان برزیلی بسیار قوی‌تر است — همان یک درصد افزایش در قد، با هفت درصد افزایش در دستمزد همراه است.

در بررسی منابع مختلف، اشتراوس و توماس (1998) نتیجه می‌گیرند که بهبود در سلامت منجر به افزایش بهره‌وری و دستمزد می‌شود و، مهمتر از آن در زمینۀ بحث کنونی، "این عاملها احتمالاً برای آسیب‌پذیرترین گروه‌ها، یعنی فقرا و کسانی که تحصیلات کمی دارند، بیشترین تأثیر را دارند".

بدون این عناصر بنیادی، فقرا قادر نخواهند بود از فرصت‌های درآمدزایی که با رشد اقتصادی به دست می‌آید بهره‌مند شوند. همزمان، جامعه نیز از مشارکت بالقوۀ آنها محروم می‌ماند. بنابراین، ارائۀ خدمات اجتماعی پایه، علاوه بر اهمیت ذاتی خود، یکی از عناصر مهم در فرآیند رشد یک جامعه به شمار می‌رود. چنان که انتظار می‌رود، مقایسه‌های ملی، همبستگی گسترده‌ای میان سطح درآمد و شاخصهایی مانند امید به زندگی، سواد، مرگ و میر نوزادان و غیره را نشان می‌دهد.

با این حال، رشد درآمد به تنهایی لزوماً به بهبود در وضعیت سلامت یا دستاوردهای آموزشی نمی‌انجامد؛ و همچنین، بهبود سلامت یا آموزش بهتر نیز لزوماً باعث افزایش درآمد نمی‌شود.

برای مثال، مواردی وجود دارند که بر این ارتباط کلی میان درآمد و سایر شاخصهای رفاه منطبق نمی‌شوند. گزارش توسعه انسانی سال 1994 نشان داد که کشورهای سریلانکا، نیکاراگوئه، پاکستان و گینه با درآمد سرانه ای در حدود 400 تا 500 دلار، به ترتیب دارای امید به زندگی 71، 65، 58 و 44 سال بودند، و نرخ مرگ و میر نوزادان در این کشورها به ترتیب 24، 53، 99 و 135 در هر 1000 تولد زنده بود. چنین مواردی، گرچه استثنا به نظر می‌رسند، اما می‌توانند نگاه های ارزشمندی فراهم کنند. در این مورد خاص، حداقل دو تفسیر وجود دارند.

تفسیر نخست این است که امکان دارد منابع حاصل از رشد اقتصادی به شیوه ای مصرف نشوند که به بهبود سایر شاخصها بیانجامند. رشد اقتصادی فرصت ایجاد می‌کند، اما این فرصت باید مورد بهره‌برداری قرار گیرد. آناناند و راوالین (1993) از این دیدگاه حمایت می‌کنند. آنها در یک مطالعه از 22 کشور نشان می‌دهند که رابطۀ مشاهده شده میان بهبود امید به زندگی و افزایش درآمد متوسط، زمانی که معیارهایی مانند فقر درآمدی و هزینه‌های عمومی سرانه برای سلامت وارد تحلیل می‌شوند، از بین می‌رود. این نشان می‌دهد که افزایش درآمد متوسط فقط زمانی به بهبود امید به زندگی می‌انجامد که رشد، فقر را کاهش دهد (یعنی افزایش درآمد فقرا برای بهبود قابل توجه در امید به زندگی حیاتی است) و زمانی که خدمات سلامت عمومی به شکل مناسبی تأمین شده باشد. این نحوۀ استفاده از ثمرات رشد اقتصادی است که اهمیت دارد. از این نظر سریلانکا درآمد خود را به درستی به کار گرفته، در حالی که گینه چنین نکرده است.

تفسیر دوم این است که امکان دارد ساختار مشوقها و سرمایه‌گذاریهای مکمل به گونه‌ای نباشد که جامعه، و به ویژه فقرا، بتوانند حداکثر بهره را، از جمله به صورت افزایش درآمد، از سرمایه‌گذاری در آموزش و سلامت ببرند (اسکوایر، 1993). برای آموزش شواهدی در حمایت از این دیدگاه وجود دارد. مثلاً، داده های مقایسه ای میان کشورها نشان می‌دهند که اثر رشد سرمایه آموزشی بر رشد تولید ناخالص داخلی به ازای هر کارگر "همواره اندک و منفی" است (پریچت، 1996).

پریچت این تناقض ظاهری میان اثر مثبت آموزش در سطح فردی و اثر کم رمق آن در سطح کلان را با تمایز میان فعالیتهای رانتی و فعالیتهای مولد توضیح می‌دهد. اگر بازدهی آموزش تا حدی در فعالیتهای رانتی تحقق یابد، آنگاه افرادی که آموزش دیده‌اند درآمد بیشتری کسب می‌کنند، اما درآمد ملی لزوماً افزایش نمی‌یابد. از این دیدگاه، کشورهایی مانند سریلانکا از مزایای فوری سلامت بهتر و آموزش بیشتر بهره‌مند شده‌اند، اما به درآمدهای بالاتری که می‌توانست با آن مزایا همراه شوند، دست نیافته است.

این استدلال که رشد اقتصادی لزوماً به پیشرفت اجتماعی نمی‌انجامد و این دیدگاه که بهبود سلامت و آموزش لزوماً منجر به افزایش درآمد نمی‌شود، البته وارونه شدنی نیز هست. در کشورهایی که از منافع حاصل از رشد برای تأمین مالی خدمات بهداشت پایه و دسترسی همگانی به آموزش استفاده کرده‌اند، و در کشورهایی که ساختارهای تشویقی و سرمایه گذاریهای مکملی را فراهم کرده‌اند تا اطمینان حاصل شود که سلامت و آموزش بهتر به درآمدهای بالاتر منجر می‌شود، فقرا به طور مضاعف بهره برده اند: هم سالمتر و آموزش دیده تر شده‌اند و هم مصرف خود را افزایش داده اند.

گزارش توسعه جهانی سال 1990 پیشرفت در این دو حوزه را پایۀ راهبرد دو بخشی خود قرار داد و استدلال کرد که این دو، تقویت کنندۀ یکدیگر اند و هیچیک بدون دیگری کافی نیست.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید