رفتن به محتوای اصلی

زانو زدن امپراتور والرین پیش پای شاپور اول در بیلبوردهای تهران!

زانو زدن امپراتور والرین پیش پای شاپور اول در بیلبوردهای تهران!

یاد شاه دوم ساسانی بخیر که به داد ولی فقیه دوم رسید!

داستان خامنه‌ای آنجا به «حماسه» می‌رسد که با وام‌گیری از ساسانی 1700 سال پیش، در تنور تاریخ «فتح‌نامه»  برشته می‌‌کند! آنجا که به «جنگ دوازده روزه» عنوان فخر ملی می‌دهد، با دست‌درازی به تمثیل‌های تاریخی خود را بَرنده‌ی جنگ می‌شناساند و از مداح‌ دلبندش می‌خواهد با دست‌کاری در ترانه‌ی «ایران» برایش نوحۀ «ملی»گرایی بخواند! 

حالا هم نوبت نصب رشته بیلبوردها در خیابان‌های تهران با نقش و نگارِ شعر/ شعارِ « ز روز ازل غیرت مردها - به زانو درآورده نامردها» است! تابلوهایی حاوی تمثال شاپور اول ساسانی، که در آن‌ امپراتور والرین رومی از شاهنشاه فاتح ایرانی التماس بخشش دارد. اسطوره‌ای تاریخی، که جمهوری اسلامی با عَلَم کردن آن دشمن زیر پا له می‌کند!

در وصف تحلیلی این نمایش، تارنمای «خبرنامه گویا» نوشته‌ی درخور تاملی از آقای سروش سرخوش با عنوان «پادشاه در سایه‌ی عَلَم؛ چرا شاپور و نه کوروش؟ » (*) درج کرده که در آن« کالبدشکافی استراتژی جدید قدرت در ایران» صورت گرفته است. این نوشتار، تفسیری از همین اقدام نمادین جمهوری اسلامی و وضعیت امروز آن به دست می‌دهد. 

ناسیونالیسم، درمانی اکسیر گونه برای هر ناسیونالیست واقعی و جعلی! 

ناسیونالیسم ایرانی بخاطر چهره‌نمایی ملی در برابر حکومت ولایی، از وزن سنگینی در سپهر سیاسی کشور برخوردار است. قبل از جنگ چنین بود و حالا بعد «جنگ دوازده روزه»، وجه گفتمانی باز هم بیشتر به خود گرفته و نوعی از سلطه‌یابی بر اذهان به نمایش نهاده است. جمهوری اسلامی هم، برای عبور سالم از گردنه‌ی شکست در «جنگ با دشمن»، «اَنا شریک» گویان به ناسیونالیسم روی‌آورده و خود را پرچمدار ملی‌گرایی می‌نمایاند!

اکنون میان بخش قابل توجهی از اپوزیسیون و نظام حاکم، در عین منازعه آشتی ناپذیری که با هم دارند، نوعی از تسهیم شراکتی ناسیونالیستی شکل گرفته است! ناسیونالیسم‌ای که اگر برای طیفِ برافرازنده‌ی پرچم «ملت شاه‌پرست» در برابر «امت ولایی»، نردبان صعود به دولت پادشاهی به شمار می‌آید، برای جمهوری اسلامی اما اهرمی است جهت حفظ قدرت. در ناسیونالیسم شاهی، ناسیونالیسم محمل اقتدارگرایی شاه؛ در جمهوری اسلامی اما ناسیونالیسم، پوششی است برای ولایت مداری، در خدمت نجات ام القرای اسلام محور و لباسی بر تن ولایت اسلام پناه تا اکسیروار به داد آن رسد!

البته که میهن‌دوستی بمثابه‌ی کاشانه‌دوستی جای حرف ندارد و شایسته‌ی ارج گذاری است. چرا که این به هستی انسان برمی‌گردد، عجین با وجود آدمی است و پرورانده‌ی روابط انسانی در دامن خود. اما ناسیونالیسم که فاصله‌ی چندانی هم از بروز در شوینیسم ندارد، دستاویزی است برای حفظ قدرت و یا کسب قدرت در معنای خودی در برابر دیگری. 

هم از اینرو، تفکیک حس ایران دوستی از خاک پرستی به ویژه در شکل داعیه‌ی اسلامی، حالا اهمیتی بیش از هر وقت دیگر دارد. اگر در جنبش «زن – زندگی – آزادی»، همبستگی مبتنی بر تنوع دوستی ایرانی بود که در شکلی باشکوه به نمایش درآمد؛ ناسیونالیسم متورم «جنگ دوازده روزه» اما، سمی است علیه هم‌بودگی در شعور ملی.     

از یاد نباید بُرد که «جنگ دوازده روزه» اگر هم تهاجم و تجاوز به ایران بود، اما بهیچوجه خصلت میهنی نداشت. علیرغم هر تبلیغ کرکننده‌ی جمهوری اسلامی و حامیان رنگارنگش که این جنگ را رنگ و لعاب «ضد امپریالیستی» و حفظ «تمامیت ارضی» داده‌ و می‌دهند، این جنگ متعلق به مردم نبود و در صورت از سرگیری احتمالی نیز، باز هم از آنِ آنان نخواهد بود. هم از اینرو، هر ناسیونالیسمی که از این جنگ تغذیه کند سئوال برانگیز است. چه این ناسیونالیسم، پوششی باشد برای جنگ‌‌پروری جمهوری اسلامی و چه عَلَم و کُتلی دست هر بخش از مخالفان حکومت که جنگ را ابزار تحقق ناسیونالیسم خودی اعم از ناسیونالیسم نوع «ایرانی» و یا نوع ملیتی در هر جای ایران قرار می‌دهند. 

بهزاد کریمی 26 تیرماه 1404 برابر با 17 ژوئیه 2025  

(*) https://news.gooya.com/2025/07/post-99840.php

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید