رفتن به محتوای اصلی

میهمان

میهمان
برای الیاس محمدی پاکبان افغانستانی که توسط یکی از مزدوران جمهوری اسلامی به قتل رسید
نزدیک است سحر.
دیر کرده است خش خشی'
که می روبد شب'
 از دل کوچه.
شور می زند دلش.
می پرسد از خیابان بالا دست'
آسمان گرفته رنگ طلوع' 
 نیامده هنوز'
 همدم نارنجی پوش من.
داری آیا خبری از او؟
درنگی می کند خیابان'
وانگاه می گشاید'
 بستر خون الود خویش.
بنگربه من.
همان قربانگاه پاییزام وتابستان'
.'باز هم غرق در خونم.
اینجا است همدم سحرگاهان تو'
زیر این پل.
تکه پاره ویخ زده'
 که محو شد'
 درکابوس درختان بی برگ.
تیز کن گوشهایت تا بشنوی'
صدای خش 'خش'
 که خون می شو ید.
کس ندید اشک کوچه را'
جزسکوت شب.
 
س_خرم
۱۴۰۲/۱۱/۱

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید