Skip to main content
یکشنبه ۱۴ دسامبر ۲۰۲۵
یکشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۴

رحمان

به یاد رفیق رحمان هاتفی
انبوهه سیاهی
تن پوش تازه ای برای جلاد!
شبِ فلات
کفتارها به جان هم افتادند
پیش از سپیده دمان
فلسطین نمی تواند نفس بکشد!
جشن ستارگان
همچون شکوفه های بهار
قرار نیست اتفاقی بیافتد!
خوشه امید و نمای نزدیک
طرح!
عشق را به ارمغان آوردی
در غیاب توفان
بی تو!
سینه خونین بهمن!
آنان پنچ تن بودند!
تبسم
قلبم را به دست گرفت!
عصیان گرسنگان!
صدای باران
دیگر رؤیا نمی بینم
شانه به شانه ی سپیدار
جاودانگان این کهن دیار
باید باران ببارد!
عطرِ گلهایِ سرخ از شهریور می آید!
زیرِ سقفِ شب!
چه آرزوهایی دارم !؟
برای شاعری که پس از مرگش شعر می‌سرود
بار دیگر آمدی