رفتن به محتوای اصلی

گرنیکا

گرنیکا

گرنیکا

#گرنیکاGuernica

شهری كوچك و دورافتاده و مرزی. ايستگاه قطاری با ريلی به درازای تاريخ... اينجا وعده‌گاه فراريان از جنگ، گمشده‌ها و نقطه پايانی برای ترك وطن‌كرده‌ها و آغازی‌ست برای اميدواران به زندگی‌. ايستگاهی برای زنان و كودكان. مردها آن سوی مرز با خانواده‌ها وداع كرده‌اند تا صليب خود بر دوش كشند و زنان و كودكان، سرگردانانی شده‌اند در جست‌وجوی موعودی پر از وهم و خيال. اشك‌ها پيش از اين ريخته شده و بر گونه‌ها آماسيده. آیا روز ديگری درپیش است؟!...

بر چهره‌ها در بدو ورود لبخندی تلخ هويدا می‌شود و آرام آرام معنای غربت در ديدن غريبه‌ها نمايان... 

اینجا محل تلاقی دو دنياست. محل تلاقی جنگ و صلح... شايد كسی فكرش را نمی‌كرد كه شهر مرزی کوچک در جنوب شرقی کشوری که جمعيت اندکی داشت؛ روزی يكی از مهم‌ترين اتفاقات تاريخ اروپا را در خود رقم بزند. ايستگاه قطار اين شهر اكنون تبديل به يكی از مهم‌ترين مركزهای حمل‌و‌نقل دنيا شده و روزانه هزاران نفر به پايانه مرزی این شهر می‌آيند تا بتوانند به شهرهای ديگر بروند. اينجا سرزمين سوت‌ها و صف‌ها و ناله‌هاست. سوت‌های ممتد قطار. صف‌های احراز هويت و نان و آب. ناله‌هايی در رثای صلح. آری صف‌های طولانی خبر از يك اتفاق مهم می‌دهند. اينجا پيچ تاريخ است. زندگی دوباره شروع شده... زندگی در رنج. خنده‌های‌شان باورناپذیر شايد خشنودند از گريز از مرگ. از جنگ. از قحطی. از عمل غير انسانی آدم‌ها. از تنفر و گلوله و سرب... اكثرشان در بدو ورود می‌ايستند. مكث می‌كنند. خيره می‌شوند به خط آهن و افق. نگاه‌شان را كه می‌پيچانند، خنده فراموش‌شان شده و به اندازه سال‌ها در لحظه پير می‌شوند. 

آتش جنگ هنوز شعله‌ور است و آثار مهيب آن تقريبا تمام این سرزمين را در بر گرفته... مردانی که می‌مانند و زنان و كودكانی كه از مرز رد می شوند.

اینجا چمدان‌ها به تنهايی تبديل به نمادهای مهمی شده‌اند. صف‌های طولانی انسانی با چمدان‌های فراوان و چهره‌های بهت‌زده و كودكانی كه نمی‌دانند كجایند و چه بايد بكنند. گاهی صدايی از عروسك‌ها می‌شنويد. خرس‌های قهوه‌ای كه چشم‌هايی مهربان دارند و تنها يار و ياور كودكان در اين مكان سرد و بی‌رحم‌اند. بچه‌ها با چند آبنبات و يك جای خواب خيال‌شان راحت است و انگار نمی‌دانند كه چه اتفاقی برای‌شان افتاده است. خوشبختانه چيزی كه اينجا زياد است آبنبات است و محل‌های اسكان موقت!...

در اين ايستگاه تقريبا همه‌چيز مجانی‌ست؛ بليت قطار، غذا، جای خواب و بسياری از چيزهای ديگری كه شهروندان به صورت داوطلبانه در اختياراین مردم فراری از جنگ نهاده اند. فرهنگ  کمک‌های داوطلبانه به درستی و با نظم در حال اجراست. آزمونی بدون تمرين و موفقيت و سربلندی مردمی كه آغوش به روی صلح و دوستی  گشوده‌اند. اينجا جليقه زردها به نوعی در خط مقدم تماس‌ها و كمك‌ها حضور دارند. آن‌ها بيشترين خدمت را به پناهجويان می‌كنند. از كمك به حمل‌ونقل و باركشی اسباب و لوازم آوارگان تا تهيه غذا و حتی انجام مديتيشن گروهی برای بازگشت آرامش، آن‌ها سعی دارند اوضاع را تحت كنترل نشان دهند. نمايشی موفقيت‌آميز بدون تظاهر در مقابل دوربين‌ها. زندگی آن‌ها اين روزها شبيه به دوران سربازی است. شيفت دارند و ساعت‌ها ديدبانی می‌كنند تا مشكلی برای كسی به وجود نيايد. اينجا فرقی نمی‌كند کجایی باشید. اگر هستيد و آمده‌ايد برای كمك به همنوع خود، بايد خدمت كنيد. با هر توان و شرايطی كه داريد بايد بكوشيد تا بر لبان زنان و كودكان لبخند فرآوری كنيد. 

اینجا وقتی پای صحبت دو طرف می‌نشينی، می‌بينی كه جنگ را نکوهش می کنند، اما بحث كه طولانی شود در تحليل‌های‌شان می‌گويند قدرت‌های بزرگ مقصرند. دنیا می‌توانست با عكس‌العمل و رفتاری درست از آوارگی این همه انسان جلوگيری كنند. بخش‌های ويژه‌ای در اين ايستگاه اعم از نگهداری حيوانات، بخش‌های ويژه بيمارستانی و اتاق‌هايی برای استراحت شكل گرفته و كمی شبيه اقامت‌های موقت شده است. خبرنگاران از سراسر دنيا به اينجا آمده‌اند تا با قلم و دوربين خود از عمق فاجعه‌ای كه آغاز شده و در پيش روی است پرده بردارند و با اين‌همه گاه شده است كه قلم و دوربين را كنار گذاشته‌اند و بطری آبی را تعارف كودكی می‌كنند و شانه‌شان تكيه‌گاه مادری گريان شده است.

اينجا سكه اما روی ديگری هم دارد. انسان‌هایی كه از سراسر دنيا آمده‌اند ، برای جست‌وجوی خانواده هایشان و آن‌هايی كه با مليت‌های مختلف برای کمک کردن داوطلب حضورند.... به گفته مقامات محلی تاكنون هزاران تن  برای جست‌وجوی خانواده بازگشته‌اند. جوانی می‌گويد : «جنگ از هر طرف و سوی هر كشوری محكوم است و مردم جهان بارها و بارها نسبت به تصميمات اشتباه حاکمان دنیا واكنش نشان داده‌اند.» او ميانه‌اش با جنگ‌طلبان شكرآب است و در ميانه سخنانش به آنها ناسزا می گوید. به کمپانی های بزرگ تسلیحاتی در دنیا که این روزها بازارشان سکه است...

او در مورد تفاوت كودكان با ملیت‌های گوناگون هم می‌گوید: «همه اين بچه‌ها به يك اندازه مهم و عزيزند» در اين ايستگاه انسان‌های عجيب و غريب زياد با مليت‌های مختلف و رنگ پوست و نژاد متفاوت موج می‌زنند. اما تنها چيزی كه شايد در اين ميان يكسان است، اينست كه همه با هر عقيده‌ای اين جنگ را محكوم می‌كنند و حاضرند برای توقف اين شرايط غم‌انگيز هر كاری بكنند.آیا جنگ‌طلبان دنیا این تابلوی انسانی را می‌بینند؟...

 

*. گِرنیکا:Guernica از معروفترین آثار پیکاسو (۱۸۸۱-۱۹۷۳) ست و یکی از تاثیرگذارترین آثار ضد جنگ در تاریخ... تابلو گِرنیکا در موزه‌ی «رینا سوفیا» در مادرید قرار دارد (۳٫۵ در ۷٫۵ متر) ودر دوران تبعید پیکاسو به نمایش عموم درآمد.

 

آوریل۲۰۲۲  اسد عبدالهی

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید