رفتن به محتوای اصلی

برگ‌هایی از تاریخ جنبش سندیکایی ایران – ٨

برگ‌هایی از تاریخ جنبش سندیکایی ایران – ٨

تا سال ١٣٠٠ هیچ کارخانە نساجی مدرنی هنوز در اصفهان ساختە نشدە بود. با این حال پارچە‌بافی بە شکل سنتی در این شهر بسیار رایج بود و بنا بە برخی آمارها حداقل ١٠ درصد از صنوف اصفهان در آن مقطع دست اندر کار تولیدات نساجی بودند.

در سال ١٣٠٨ ساخت نخستین کارخانە نساجی "وطن" کە توسط یک تاجر سرشناس خریداری و تکمیل شد شروع و ٤ سال بعد کارخانە بە تولید رسید. ماشین‌های کارخانە را "کازرونی" مالک کارخانە از آلمان خریداری کردە بود و توسط مهندسین آلمانی نصب گردید و دوک‌های کارخانە هم انگلیسی بودند.

سود بالای کارخانە کازرونی و بازار پر رونقی کە محصولات‌اش پیدا کرد عدە دیگری از متمولین زمانە را کە اکثرا جزو تجار بودند بر آن داشت تا آنها هم کارخانە‌های نساجی تازەای تاسیس کنند و سهمی از سود بالای صنعت نساجی را از آن خود کنند. تا قبل از ١٣٢٠ شمار کارخانە‌ها بە ٩ عدد رسید و تعدادن کارگرانی کە در آنها کار می‌کردند بالغ بر ١٠ هزار نفر شد و اصفهان بواسطە آنها بعد از خوزستان بە دومین مرکز صنعتی کشور تبدیل شد.

یکی از دلایل سود سرشار کارخانە‌های نساجی دستمزد بسیار پایین کارگران و به کار گیری شمار بالایی از زنان و کودکان بود کە با دستمزدهای کمتر از مردان بالغ کار می‌کردند. ساعت کار روزانە ١١ ساعت و شبانە ١٣ تا ١٤ ساعت بود کە همین ساعات کار اضافی بە تنهایی مبالغ کلانی سود اضافی نصیب کارخانە‌داران و سهام‌دارن عمدە‌شان کە اکثرا تجار بازار بودند می‌کرد. تا قبل از شهریور ٢٠ و سقوط دیکتاتوری رضاشاهی کارگران این کارخانە‌ها و سایر کارگران کشور بە یوم حمایت رضاشاە و ارتش از صاحبان کارخانە‌ها از حق اعتصاب محروم بودند و اگر گاها بخاطر شرایط غیرقابل تحمل مزدی وساعات کار طولانی‌شان اعتصاب می‌کردند ارتش را برای سرکو ب‌شان می‌فرستادند. رابطە بین رضاشاە و سرمایە‌داران چنان نزدیک بود کە کارخانە‌داران اصفهانی هر از چند گاهی تعدادی از کارگران ماهرشان را پیشکش می‌کردند تا در کارخانە ابریشم بافی شخصی رضاشاە کە در چالوس قرار داشت کار کنند. در آن زمان بە علت کم بودن تعداد کارگران ماهر ابریشم‌کار، ارتش را دنبال پیدا کردن کارگر ابریشم‌کار بە یزد می‌فرستادند تا با زور آنها را برای کار کردن در کارخانە رضاشاە ببرنند! با این همە کارگران کارخانە وطن در سال ١٣١٠ چنان خود را تحت فشار یافتند کە برای افزایش دستمزد و کاهش ساعت کار از ١١ بە ٨ ساعت اعتصاب کنند. با اینکە همە سازمان‌دهندە‌گان اعتصاب مذکور دستگیر و اخراج شدند ولی در اثر آن اعتصاب دستمزدها ٢٠ درصد افزایش دادە شد و ساعات کار یک ساعت کاهش دادە شد و جریمە کارگران متوقف و بدرفتاری با کارگران کاهش دادە شدە و آب سرد در قسمت‌های کارخانە گذاشتە شد. شماری از کارگران کارخانە قبل از این اعتصاب برای نخستین بار روز کارگر را به صورت مخفی جشن گرفتند و در آن جشن بود کە تدارک اعتصاب دیدە شد. نتایج اعتصاب نشان از سازماندهی خوب و تدبیر و توانایی سازمان‌دهندگان داشت.

در سال ١٣٢٠ با سقوط رضاشاە کە خودش بزرگترین سرمایە‌دار کشور شدە بود و سرمایە‌داران کوچکتر از خودش را تحت حمایت قرار می‌داد، اوضاع تغییر کرد و کارخانە‌داران حامی اصلی‌شان را از دست دادند.

کارگران کە در آن موقع آمادە طغیان و انفجار بودند با سقوط دیکتاتوری و تضعیف موقت موقعیت سرمایە‌داران مفری یافتند تا برای بهبود وضعیت فلاکت‌بارشان شروع بە اعتصاب و سپس تشکیل اتحادیه کنند. در ٢٨ مرداد سال ١٣٢١ ابتدا اعتصابات از کارخانه "شهرضای جدید" شروع شد و به دنبال آن به صورت زنجیرەای همە کارخانە‌ها را در بر گرفت. در آن موقع با وجود گران شدن نان و مواد غذایی دستمزدها هنوز اضافە نشدە بود و دستمزد روزانە بین سی شاهی تا ٥ ریال بود و اكثر سی شاهی بگیرها کودکان و زنان بودند. پس از شروع اعتصابات سرمایە‌داران برای سرکوب اعتصابیون دوبارە بە ارتش متوسل شدند اما چون ارتش وضعیت‌اش تغییر کردە بود و دیگر نمی‌توانست با روش‌های گذشتە با فراغ بال کارگران را سرکوب کند، کارفرمایان مجبور شدند دستمزدها را ٤٠ درصد بالا ببرنند و جیرە روزانە نان کارگران را کە در آن مقطع اهمیت حیاتی داشت افزایش دهند وبە وضعیت بد بهداشتی کارخانە‌ها‌یشان هم سروسامان بدهند.

تشکیل اتحادیە در اصفهان

در پنجم آذر ١٣٢١ بە ابتکار و دعوت تقی فداکار کە رهبری نخستین اعتصاب نساجان اصفهان را بە عهدە داشت با پیوستن اتحادیە‌های کارخانە‌های نساجی بە یک دیگر یک اتحادیە بزرگ تشکیل شد. شمار اعضای اتحادیە مذکور کە فداکار بە رهبری آن انتخاب شد طی یک سال پس از تشکیل آن بە ١١٤٠٠ نفر رسید. تشکیل یک چنین اتحادیەای در آن زمان کە تقریبا همە کارگران را توانستە بود بە عضویت خود درآورد، اما چیزی نبود کە کارخانە‌داران و دولتمردان بتوانند بە آن گردن نهند و بگدارند بی‌دغدغە بە فعالیت‌اش ادامە دهد. بخصوص اینکە اکثر رهبران اتحادیە سخت بە حقوق اعضای اتحادیە پایبند و وفادار بودند و حاضر بە فروش خودشان نبودند. توطئە علیە اتحادیە البتە محدود بە کارفرمایان نبود. دربار و دولتمردان و مرتجعین نیز دست در دست کارفرمایان پنهان و آشکار از انجام هیچ اقدامی کە از دستشان برمی‌آمد برای از میان بردن اتحادیە‌های کارگری دریغ نمی‌کردند. تلاش‌های این مجموعە در سال ١٣٢٣ بە نتیجە رسید و توانستند با کمک دو تن از رهبران اتحادیە کە در اقلیت قرار داشتند و در تجربە هم خیانت و وابستگی‌شان بە کارفرمایان و مقامات دولتی محرز شد انشعابی در اتحادیە به وجود آورند. شمس صدری و امیر کیوان در دی ماە ١٣٢٣ با جدایی از اتحادیە، اتحادیە دیگری را به نام، "اتحادیە کارگران و کشاورزان و پیشە وران" با کمک کارفرمایان برای رویایی و سرکوب اتحادیە واقعی تشکیل دادند. همانطور که از نامی هم کە برای اتحادیە‌شان انتخاب کردند نیز پیدا بود، مقصود از کار آنها مبارزە با اتحادیە‌های واقعی زیر نام اتحادیە بود. اتحادیە‌ها در آن زمان چنان در میان کارگران محبوب بودند و فرهنگ اتحادیەای چنان در حال رشد بود کە هر کس کە می‌خواست با اتحادیە‌های واقعی مبارزە کند در لوای نام اتحادیە نیت‌اش را سعی داشت عملی کند. بهه همین خاطر بود کە دولتمردان صاحب نامی مانند قوام هم با کمک اتحادیە‌ای کە تشکیل داد بود و "اسکی" خواندە می‌شد مبارزە با سندیکاهای واقعی را پیش می‌برد. تقریبا اکثر احزاب طرفدار سرمایە‌داران هم هر یک و بهه همان منظور اتحادیە‌های جداگانەای را تشکیل دادە بودند کە هیچ کدام نفوذی در میان کارگران نداشتند و حتی کمک‌های مختلف دولتی برای زندە نگاە داشتن‌شان نتیجە نمی‌داد. علتش هم بسیار سادە بود. آنها از آنجا کە با اهداف متضادی با آنچە اتحادیە باید داشتە باشد تشکیل شدە بودند و به همین خاطر بە سرعت و در جریان عمل و تجربە ماهیت خودشان را لو می‌دادند و شتاب تحولات سیاسی – اجتماعی در آن دوران دایرە مانور اتحادیە‌های فرمایشی را محدود کردە بود.

با همە تفاوت‌های ظاهری کە اتحادیە کذایی "شمس صدری" با اتحادیە‌های قلابی دیگر داشت و بە اتحادیە "نصر و من الە و فتح القریب" بیشتر مشهور بود تا با نامی کە بر آن نهادە بودند، زودتر از آنچە انتظار می‌رفت ماهیت واقعی آن نزد کارگران برملا شد و در عمل کار آن بە سرکوب مستقیم کارگران کشیدە شد.

خود شمس صدری بعد از انقلاب در گفتگویی کە او هم در آن شرکت داشت بە صراحت گفت: "ما هر کارگری را کە با ما مخالفت می‌کرد بە کارفرما معرفی می‌کردیم و از کارفرما می‌خواستیم کە او را اخراج کند و کارفرما هم این کار را می‌کرد." او البتە حتی از این هم فراتر رفتە بود ولی از گفتن‌شان شرم داشت. در همین گفتگو فرزند یکی از صاحبان پیشین یکی از کارخانە‌دارن با اشارە بە نقش این اتحادیە گفت. "پدرم از آنها حمایت می‌کرد".

وجود چند اتحادیە حتی در یک رشتە معیین به خودی خود لزوما بە معنی وابستگی یک از آنها بە سرمایە‌داران نیست و در برخی کشورها وجود دارد. ولی آنها حتی اگر بە هر دلیل کە از هم جدا شدە باشند دیگر برای نابودی فیزیکی یکدیگر تلاش نمی‌کنند و کم پیش نمی‌آید کە بر سر مطالبە مشترکی با هم همکاری هم بکنند. ولی ایراد آنجاست کە یکی از آنها بە عامل سرکوب دیگری تبدیل شود. و این است ایراد بزرگی کە در این نوع اتحادیە وجود دارد. پس از انقلاب ٥٧ بار دیگر ما شاهد استفادە سرمایە‌داران و دولتمردان از همین روش کثیف و ضدکارگری بودیم و دیدیم و می‌بینیم کە چگونە شوراهای اسلامی کار و خانە کارگر را برای سرکوب اتحادیە‌ها و شوراهای کارگری به کار گرفتند. هم اکنون نیز ما می‌بینیم کە تلاش برای تشکیل سندیکاهای بفرمودە و شورای اسلامی کار در هفت تپە و شرکت واحد با وجود بیزاری کارگران از آنها، در جریان است و صدها تشکل فرمایشی بە ظاهر صنفی توسط وزارت کار و خانە کارگر تشکیل شدە کە تنها روی کاغذ وجود دارند و هدف از ثبت آنها این است کە بە بهانە وجود‌شان مانع از تشکیل تشکل واقعی در رشتەهای شغلی مختلف شوند.

با این وصف با وجود همە تلاش‌های ضد کارگری مبارزات سندیکایی کارگران اصفهانی متناسب با شرایط پیش آمدە ادامە یافت و تاثیر این فعالیت‌ها چنان بود کە نیروهای نظامی و سربازانی کە برای سرکوب کارگران اعزام می‌شدند از دستور شلیک بە کارگران اعتصابی و تظاهرات خیابانی آنها سر باز می‌زدند. بعنوان مثال در یک مورد پس از آنکە سربازان از شلیک به سوی کارگران بە دستور فرماندە‌شان خودداری نمودند، خود فرماندە بە تنهایی راسا به سوی کارگران شروع بە تیراندازی کرد و یک کارگر را بە قتل رساند. در پی این قتل اعتراض کارگران بالا گرفت. در این میان کارگری جلوی تانک‌های نظامی دراز کشید و نیروهای نظامی نگران از بیخ پیدا کردن قضیە بە سرعت عقب نشینی کردند. یک هفتە پس از این تظاهرات در ٧ اردیبهشت مصدق نخست وزیر شد و دولت خودش را تشکیل داد.

بە هنگام اعتصاب کارگران نفت کارگران نساج برای همبستگی با کارگران در خیابان‌های شهر دست بە تظاهرات زدند و برای کمک بە کارگران اعتصابی کمک مالی جمع کردند. در تظاهرات ٣٠ تیر نیز کە در دفاع از ملی کردن نفت و مصدق و علیە شاە و دربار صورت گرفت کارگران اصفهان بە صورت وسیع شرکت کردند.

از سال ٢٥ بە بعد اقبال صاحبان صنایع نساجی با همان سرعتی کە بالا رفتە بود شروع بە سقوط کرد و اکثرا آنها درماندە از رقابت با تولیدات خارجی کە به وسیلە تجار بازار وارد می‌شد به سوی ورشگستگی روی نهادند. ضربە بر خلاف آنکە قبلا تصور می‌شد نە از طرف اتحادیە‌ها بلکە از طرف متحدین سیاسی داخلی و خارجی کارخانە‌داران، وارد آمد و کودتای ٢٨ مرداد آرزوی کارخانە‌داران برای احیای کارخانە‌های‌شان را بە باد فنا داد!

*در "جنگ" بعدی برگ‌های دیگری را مرور می‌کنیم.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید