پست مدرن یا پسامدرن، واژه ایست لاتین-فرانسوی و به معنی " از این به بعد یا بعد از زمان حال" است، که مخالف ادعای توانایی شناخت عام، جامع و علمی: ایدئولوژی ها، ادیان، و سیستم های فکری، از پدیدههای گوناگون است. منظور آن، دوره و عصر خاصی نیست بلکه وضعیت "فرهنگ حال" را مورد توجه قرار میدهد و خواهان تکثر و تنوع: نظرات، دانش و اندیشه، گفتمان و دیسکورس، و اشکال زندگی، است. مکتب "پست مدرن" مدعی است که سیستم های کلی: نظری فکری، عمومی، جامع، و بازی و امکانات زبانی مانند: احکام و حقایق معتبر عمومی و خارج از تصور، وجود ندارند. جنبش پسامدرن مخالف: توتالیتاریسم، یکدستی و یکرنگی در مکاتب و ایدئولوژی ها و در ادیان ابراهیمی است. آن از طریق نقد عقل و خرد، اعلان پایان "روایت عظیم" و تئوریک سیستم های فکری بی ریشه و بیگانه با خود می نماید، و به نقد مکاتب و ایدئولوژی هایی می پردازد که احکام: کلی، عام، و جهانشمول صادر میکنند.
اندیشه پسامدرن خواهان دانش و عدالتی نو است که مشمول پلورالیسم، تکثر، تنوع باشد ، وخواهان وداع با ایدئولوژی هایی است که شکست شان؛ مخصوصا در قرن ۲۰، یا در گذشته، موجب تجربه های تلخ و فاجعه آمیز گردیده. از سال ۱۹۶۰ میلادی که مفهوم پسامدرن وارد فرهنگ و علوم انسانی غرب شد، باور به تحول و پیشرفت و معجزه "دوره مدرن" زیر سئوال رفت، چون پیشرفت اجتماعی مطابق قانونمندی و نرمهای فرهنگ و تمدن جدید، و براساس امکانات شناختی علوم دقیقه نیست. پست مدرن مدعی است که طرح آغازین "دوران مدرن" برای تصورات و خواسته های پیشرفت با شکست روبرو شده و شرایط امروزی دانش، بجای شناخت و آگاهی، دچار موج هجوم اطلاعات آماری- کمی شده.
واژه پسامدرن که نخست در معماری به معنی تنوع سبک ها از جمله سبک نخبه گان و سبک عامیانه مطرح شده بود، توسط فیلسوفی بنام لیوتار به حوزههای : دانش، گفتمان، و اشکال زندگی، وارد گردید و از نیمه دوم قرن ۲۰ در ادبیات به معنی بازگشت و دوری از سبک آوانگارد مدرن تعریف شد، که خواهان تبدیل هنر و ادبیات نخبه و خاص به تولیداتی برای عوام و معمولی گردد. خصوصیات آن: جدی نگرفتن فرم، تداخل ادبیات متعهد و ادبیات سرگرم کننده،، و رواج ادبیات تخیلی خرد گریز است. مورخین ادبی چپ آنرا مفهومی غیرروشن، از ژانر "نقد فرهنگ"؛ با اعتبار و ارزش شناختی غیرمطمئن و پرسش برانگیز تعریف میکنند. پست مدرنیسم فلسفی، مجموعه ای از مواضع نظری است که وجه مشترکشان: انتقاد از مدرنیسم، و رد توانایی "روایت عظیم" مثبت و نظری از: هگل ایسم، مارکسیسم، هومانیسم، ناسیونالیسم، کاپیتالیسم، تکنوکراتی، ادیان ابراهیمی، و شک به مفیدبودن سیستمهای فکری ایدئولوژیک است.
اساس اندیشه پسامدرن روی: اتفاق، طنز، بازی، تحریک، نماد، ظاهر، جسم، فرم، تنوع، تکثر، هرج و مرج، آنارشیسم، و اتفاق بنا شده. مکتب پست مدرن فلسفی، واژههایی همچون: حقیقت، علم، اتحاد، وحدت، مفهوم، و معنی را عام و توتالیتر و غیرقابل استفاده برای روشنگری میداند. پست مدرن فلسفی هم خواهان انحلال اندیشه و کوشش مدرن، و ادامه طنز گونه و هجوی آن بود؛ که خود را طرح نظری و عصر جدیدی میدانست. پست مدرن هر خلاقیت و کوششی را مجاز و ممکن میداند. آن در پایان قرن ۲۰ در همه علوم و هنرها: از فیزیک و جامعه شناسی و نقاشی و فیلم، گرفته تا الهیات نفوذ یافته بود.
گروهی از منتقدین، ریشه مفهوم پست مدرن را با سنت های فلسفی پیشین مانند افکار: نیچه، هایدگر، ساوسور، فروید، کانت، ویتگنشتاین، و ارسطو مرتبط می بینند. نقد ادبی تمایلات پست مدرن را در آثار رابله و اشترن نیز ادعا میکند. غیر از لیوتار، دیگر نمایندگان مشهور پست مدرن در پایان قرن ۲۰ عبارتند از: گیانی واتیمو، میشل فوکو، گیل دلوژ، یاکوب دریدا، و وژان بودلر. اینها اغلب زیر تاثیر افکار گروه نامبرده فیلسوفان پست مدرن نسل پیش از خود بودند.
فرانس لیوتار(۱۹۹۸-۱۹۲۴م)، فیلسوف فرانسوی، نظریه پرداز مهم اندیشه" پست مدرن"، 9 سال عضو گروه مارکسیستی "سوسیالیسم یا توحش" بود که بعد از جدایی از آن، اعلان نمود که مخالف و منتقد مارکسیسم و هگل ایسم است. او این مفهوم و مقوله را وارد گفتمان فلسفی زمان خود در نیمه دوم قرن ۲۰ نمود. لیوتار مقوله های روشنگری و عدالت و برابری را نیز به تمسخر "روایت عظیم" می نامید. اصل مهم پست مدرن وی: نه اتحاد و یکدستی و سیستم، بلکه اختلاف و تنوع و تکثر در: فلسفه، علوم، هنر، و سیاست است. لیوتار میگفت چون دانش انسان از طریق زبان منتقل میشود؛ پس گفتمان یا دیسکورس نیز مهم است، هر نوع گفتمان و ژانر دیسکورس قوانین خاص خود را دارد. از جمله انواع گفتمان: متن مدلل یک فیلسوف، گزارش یک مورخ، و داستان یک رمان است. گفتمان و دیسکورس را نمی توان ترجمه کرد چون قوانین آنان را نمی توان آموخت یا ترجمه کرد. بحث و جدل در گفتمان برای پاسخ و حل اختلاف نظر نیست، بلکه ادامه بحث فرهنگ و دانش پسامدرن است. میان گفتمان و دیسکورس ها وحدت وجود ندارد بلکه فقط بحث و جدل برای روشنگری وجود دارد، چون هیچ فراقانونی میان آنان نیز وجود ندارد.
لیوتار نخستین بار در سال ۱۹۷۱ میلادی در گزارشی پیرامون "وضعیت دانش" در جوامع پیشرفته از اصطلاح "دانش پست مدرن" استفاده نمود. وی میگفت اصطلاحات عظیم روایتی مانند: دیالکتیک روح هگل، یا عدالت و عقلگرایی مارکس وجود ندارند و قابل تجزیه و تحلیل نیستند. او در سال ۱۹۷۹ در کتاب "دانش پسامدرن" مدعی شد که: فلسفه دیگر علم نیست! و ادعای توضیح جهان توسط ایدئولوژی ها و ادیان و سیستم های فکری، اعتبار خود را از دست داده است. مفهوم پست مدرن از سال ۱۹۵۹ در نقد هنر و ادبیات در امریکا مطرح یود. لیوتار ولی آنرا در سال ۱۹۷۹ در کتاب "دانش پست مدرن" وارد فرهنگ جهانی نمود. او خواهان نوع جدیدی از هنر و ادبیات شد که رابطه و پلی میان فرهنگ نخبه گان و فرهنگ عوام باشد. از جمله دیگر آثار لیوتار: فلسفه فقر، اقتصاد آرزو، تعالی خواهی زیباشناسانه، و مقاله "قبرستان روشنفکران" هستند.
تماس : falsaf@web.de
منابع:
--philosophie, von der antike bis zur gegenwart, matthias vogt, s.250-253
--grosse denker, alexander ulfig, s. 248-250
--wörterbuch der philosophischen begriffe, arnim regenbogen, s.510-511
-- duden , die literatur, ein sachlexikon für die schule, unter leitung von gerhard kwiatkowski, s, 328
-- und mehr
دیدگاهها
شاید این خود سبک پست مدرن…
شاید این خود سبک پست مدرن باشد. در کمترین مساحت بیشترین موضوعات واسامی مشاهیر اندیشه را وسط میدان پرت کردن. در بی نظمی هم نظمی هست. شبیه مشی چریکی است. با کارهای کوچک منتظر نتایج بزرگ. زحمت باید دوطرفه باشد. خواننده هم باید دنباله موضوع را بگیرد. اینگونه نوشته ها به درد چاپ دائرت المعارف و دانشنامه علوم انسانی و علوم اجتماعی می خورند. البته با مرز بندی با سواد و اطلاعات لیبرال ها و مذهبی ولی تمایل به اندیشه چپ. هدف تقویت سکولار دمکراتیسم چپ است. ادعای مارکسیسم ناب ندارد. برای آغازگران است و نه برای تئوریسن ها. یادآوری مفاهیم و اسامی و موضوعات فراموش شده حداقل مهم است .است. کسانی که بهتر میتوانند بفرمایند. بقول زبان اخوندی: این بضاعت این نویسنده و مترجم است !
آرام بختیاری خودش زحمتی راکه…
آرام بختیاری خودش زحمتی راکه برای نوشتن مقاله کشیده حیف میکند.هرمقاله اش پراست ازنام وتاریخ ومطالبی که گفته میشودپراکنده.برای کسی که گوشش به این اصطلاحات آشنااست سخت است فهمیدن ،وای به حال کسی که تازه میخواهدبفهمد.دانستن شیوه آموزش خودش یک هنراست.علم یک چیزاست فلسفه چیزدیگر،هرچندهردومیخواهندجهان رابفهمند.
افزودن دیدگاه جدید