حزب يکی از مولفه های اصلی دمکراسی است. حزب هم در کشورهای دمکراتيک به مثابه نهاد سياسی به رسميت شناخته شده است و هم در کشورهای استبدادی. اما در کشورهای استبدادی احزاب سياسی از "بالا"، به صورت فرمايشی و توسط حکومتگران پايه گذاری می شود و در خدمت مقاصد مستبدين قرار می گيرد و لذا کارکرد آن متفاوت از کارکرد احزاب سياسی در کشورهای دمکراتيک است. در حکومت های استبدادی عمدتا نظام تک حزبی حاکم است و بقيه احزاب با برچسب های مختلف طرد و سرکوب می شوند.
در کشورهای دمکراتيک احزاب سياسی از پائين و توسط افرادی که اهداف، علايق و منافع مشترکی دارند، تشکيل می گردند. در اين کشورها سيستم دو حزبی و يا چند حزبی حاکم بوده و احزاب کارکردهای معينی در جامعه دارند. اين کارکرد در برخی کشورها به صورت قانون احزاب تدوين شده و به تصويب نهادهای قانون گذاری رسيده است. در آلمان قانون احزاب به صورت دقيق تهيه شده و در آن کارکرد حزب، ساختار آن، حقوق و وظائف اعضا، مسائل مالی و ... به طور مفصل آمده است.
در قانون احزاب آلمان در مورد کارکرد حزب گفته شده است:" احزاب برای ایجاد اراده سیاسی مردم در کلیه حوزههای زندگی اجتماعی مشارکت میکنند. این مشارکت به ویژه از طریق تأثیرگذاری بر شکلگیری افکار اجتماعی، تقویت و تعمیق آموزش سیاسی، پشتیبانی از شرکت فعال شهروندان در زندگی سیاسی، آموزش سیاسی شهروندان شایسته برای تقبل مسئولیت اجتماعی، شرکت در انتخابات کشوری، ایالتی و محلی از طریق ارائه نامزدهای انتخاباتی، تأثیرگذاری بر رشد سیاسی در پارلمان و دولت، پیش بردن اهداف سیاسی تدوینشدهشان در روند ایجاد اراده حکومتی و تأمین یک رابطه زنده پایدار بین مردم و ارگانهای دولتی، صورت میگیرد"
احزاب سياسی کارکردهای متعددی در جامعه دارند:
۱. کارکرد انتخاباتی
اولين کارکرد حزب بسيج گروه های اجتماعی برای شرکت در انتخابات است. حزب با شرکت در انتخابات می کوشد شهروندان را به عناصر فعال تبديل کند و زمينه را برای مشارکت آن ها در حيات سياسی کشور فراهم آورد. بدون وجود حزب، شهروندان دچار بی تفاوتی نسبت به مسائل سياسی شده و مشارکت سياسی با بحران مواجه می گردد. بحران مشارکت يا موجب امتناع شهروندان در انتخابات می شود و يا مشارکت حالت توده ای به خود می گيرد. به بيان ديگر در صورت فقدان حضور احزاب در انتخابات، گزینش نامزدها از سوی افراد به شکل توده ای انجام می گيرد. بدین معنی که شهروندان بر اساس شخصیت افراد، عناصر محلی، قومی و قبیله ای به انتخابات نامزدها خواهند پرداخت. در حالیکه در صورت حضور و رقابت احزاب در انتخابات، گزینش بهتری صورت خواهد گرفت.
احزاب برای مشارکت در انتخابات هيئتی را به عنوان کانديداها تربيت و به مردم معرفی می کنند. در جوامع بزرگ امکان شناسائی اهداف، برنامه و شايستگی های افراد برای مردم وجود ندارد. احزاب سياسی بهترين معرف
نامزدهای نمايندگی هستند.
گرچه انتخابات یک بار برگزار می شود. ولی عملا دو بار گزینش صورت می گیرد. یک بار در درون احزاب با چانه زنی هائی که در هر حزب میان اعضاء آن جریان دارد و منجر به انتخابات چهره ها و نخبگانی از حزب برای نامزدی مجلس می شود و در مرحله دوم فهرست گزینش شده منتخبان حزبی، در اختیار عموم گذاشته می شود، تا توسط مردم انتخاب صورت گیرد.
شهروندان به کانديداهای احزاب با اطمينان بيشتری برخورد می کنند. به اين دليل که اولا مواضع و اهداف نامزد حزبی مشخص تر و معین تر است، ثانیا افراد به نامزدهای حزبی بیشتر از نامزدهای منفرد اطمینان دارند زیرا نامزدهای منفرد پس از پیروزی در انتخابات به راحتی می توانند از اصول و مواضع خود عدول کنند در حالی که چنین امکانی، به راحتی برای نامزد حزبی وجود ندارد چرا که هر گونه روگردانی از آن اصول، به ضرر حزب منجر خواهد شد.
احزاب سياسی با برنامه و سياست های کم و بيش مشخص وارد کارزار انتخابات می شوند. برنامه و سياست ها معمولا در کنگره های حزبی و يا در دستگاه رهبری به تصويب می رسند. اگر چه احزاب گهگاه از وعده های خود عدول می کنند، اما مطالعات تجربی نشان می دهد که به طور کلی سعی احزاب براين است که به وعده های مشخص خود جامه عمل بپوشانند.
احزاب سياسی در عين حال بين نمايندگان و رای دهندگان رابطه ايجاد می کنند. ايجاد فراکسيون پارلمانی از تفرقه آرا و دور شدن نمايندگان از شعارهای انتخاباتی جلوگيری می کند. نظارت حزب بر نمايندگان در کشورهای مختلف متفاوت است. در انگلستان احزاب از طريق ناظری که به آن ويپ (whip) می گويند نظارت دقيقی بر رفتار و موضع گيری نمايندگان اعمال می کنند، در حاليکه در فرانسه چنين نظارتی وجود ندارد و احزاب تصفيه حساب خود را با نمايندگان به دور بعد انتخابات موکول می کنند.
۲. آموزش سياسی
از آنجا که احزاب برای کسب قدرت می کوشند و در رقابت با حزب حاکم و احزاب ديگر قرار دارند، مجبورند با انتشار روزنامه و نشريه، ارائه برنامه، موضع گيری پيرامون رويدادهای سياسی، کارهای تبليغی، آموزشی و پژوهشی هم سطح دانش سياسی اعضای خود را بالا برند و هم آگاهی شهروندان را. بدين ترتيب احزاب موجب می شوند که:
ـ کادر حرفه ای و مجرب برای اداره کشور تربيت شود؛
ـ توده های حزبی به نگرش و بينش سياسی دست پيدا کنند؛
ـ افراد به حقوق مدنی خود آگاهی يابند و آن را از حکومت ها مطالبه کنند و يا به حکومت ها اجازه ندهند که حقوق آنها را سلب نمايند؛
ـ احزاب امکان سازماندهی جمعی برای حرکات اعتراضی را برای کسب مطالبات و جلوگيری از خودسری حکومت ها فراهم می سازند؛
ـ احزاب حکومت ها را وادار می سازند که شفاف عمل کنند، حقايق را کتمان نسازند، واقعيت ها را بازگو کرده و در مقابل مردم پاسخگو باشند؛
ـ با اشاعه آگاهی سياسی، احساس مسئوليت را در مردم ارتقاء داده و زمينه را برای مشارکت سياسی فراهم می سازند.
۳. مدیریت چالش های سياسی
جامعه از گروه های مختلف گاه با منافع متضاد تشکيل شده است. منافع متضاد زمينه ساز شکل گيری شکاف های اجتماعی است. چالش های سياسی از بطن شکاف های اجتماعی پديد می آيد. جوامع سنتی فاقد نهادها و مکانيسم های ضرور برای مهار و مديريت چالش های اجتماعی است و بهمين خاطر چالش های سياسی به شورش ها، تصفيه حساب ها و جنگ ها منجر می شود. در حاليکه در جامعه مدرن و دمکراتيک چالش های سياسی مديريت شده و به شکل رقابت احزاب سياسی در می آيد. احزاب سياسی تدبيری برای کاناليزه کردن چالش های سياسی در شکل رقابت حزبی است.
در جامعه افراد و گروه های اجتماعی مطالباتی از نظام سیاسی دارند که اگر آن مطالبات برآورده نشود افراد و گروه های اجتماعی با به دست آوردن کوچک ترین فرصتی، دست به آشوب و شورش می زنند تا بدین طریق به تحقق خواسته و تقاضای خود برسند. به عبارت دیگر مثل قطرات بارانی خواهند شد که به یک سیلاب تبدیل می شوند. احزاب به مانند سد و کانال هایی هستند که آن سیلاب را در مجرای درست خود هدایت کرده و از به وجود آمدن منازعات و در نتیجه تخریب ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جلوگیری می کنند. به عبارت دیگر احزاب سیاسی پل ارتباطی بین نظام سیاسی و شهروندان هستند. آن ها مطالبات گروه های اجتماعی را به ساختار سياسی منتقل می سازند و موجب می شوند که مطالبات انباشته نگردد و نارضايتی ها به انفجار نيانجامد.
می توان گفت که احزاب در حقیقت نقش سیستم اعصاب را در یک کشور به عهده دارند و نارسایی های نظام سیاسی را منعکس می کنند و تقاضاها را انتقال می دهند. چنانچه این شبکه ارتباطی وجود نداشته باشد، مشکلات و ضعف ها خود را نشان نمی دهند و موجبات فروپاشی نظام سیاسی می گردند. با توجه به آنچه که گفته شد، می توان گفت احزاب سیاسی با سازماندهی و اداره کردن چالش ها و نارضایتی ها، مانع از ایجاد آشوب و درگیری از سوی توده مردم می شوند و بدین ترتیب ثبات سیاسی را در جامعه به بار می آورند.
افزودن دیدگاه جدید