رفتن به محتوای اصلی

مرگ سیاسی ولی فقیه و شاهزاده

مرگ سیاسی ولی فقیه و شاهزاده

تجاوز نظامی اسرائیل به ایران، شکستی خفت بار برای جمهوری اسلامی بود. 18 فرمانده، با عده ای میان آنان  که همه کاره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند، بنحوی غیر منتظره نابود شدند. تجهیزات دفاع ضد حملات هوایی و رادارها و دیگر ابزارهای اطلاعاتی و حفاظتی نظامی از کار افتادند. حتی از شناختن محل اختفای ولی فقیه و فرمانده کل قوا گفته شد. پیشرفته ترین تجهیزات و ادوات نظامی متکی به تکنولوژی اطلاعاتی و هوش مصنوعی مورد بهره برداری واقع شدند. استراتژی و تجهیزات نظامی  جمهوری اسلامی  فقدان قابلیت و بی ثمری خود را نشان دادند و کشور بی دفاع ماند و جمهوری اسلامی در دفاع از کشور شکست خورد. اکنون، دیگر امنیتی برای کشور وجود ندارد. اسرائیل، می تواند همان کند که در سوریه می کرد. هر زمان که قصد کند، اهدافی در کشور را مورد هدف آتش خود قرار دهد.

اما شکست خفت بار استراتژی تهاجمی جمهوری اسلامی، پیروزی ارتش اسرائیل را  در رسیدن به هدف آن تامین نکرد. هدف بنیامین نتانیاهو، فرمانده حمله اسرائیل به ایران، بنا به شواهد متعدد و از همه مهمتر، قول صریح خود او، سرنگونی جمهوری اسلامی بوده است. ‏اسرائیل،  بعد از کشتن غافلگیرانه ۱۸ فرمانده عالی رتبه، کشتن تعدادی از مهندسین هسته ای، و بعد از بمباران های ویرانگر،   با بسیاری از مقامات حکومت اسلامی همردیف با علی لاریجانی، تماس تلفنی می گیرد. از آن ها می خواهد برای حفظ جان خود و خانواده،  پست های خود را  طی ۱۲ ساعت، ترک کنند. اقدام به کشتار غافلگیرانه و تهدید مقامات رژیم اسلامی و تشویق آنان به ترک پست ها، طرح  تدارک شده از قبل اسرائیل را برای  ریزش  کادرها و مدیران نظام  اسلامی نشان می دهد. و این خود شاخص دیگری از هدف اسرائیل برای سرنگونی جمهوری اسلامی بوده است. سیاست اسرائیل بر این بوده که با عملی کردن طرح فروپاشی دستگاه حکومت اسلامی،  و با بمباران رادیو و تلویزیون، مراکز انتظامی و حتی با بمباران جنایتکارانه زندان اوین، مردم ایران را به قیام تحریک کند. این هدف اسرائیل عملی نشد و شکست خورد. ناگزیر اسرائیل تغییر روش داد و آن را نتانیاهو اعلام کرد. سرنگونی را وظیفه مردم ایران دانست بی نام بردن از کاندیدای خود، رضا پهلوی. پس اسرائیل پیروزی در هدف طراحی و اعلام شده اش، سرنگونی رژیم را  با حمله نظامی میسر ندانست، آن را از  دوش خود برداشت و به رضا پهلوی سپرد. نتانیاهو،  خیلی  دیر ولی ناگزیر به این نتیجه رسید که مردم ایران مانند مردم کشورهای دیگر، برای آزادی خود به حمله نظامی و بمباران، و بویژه به یک ناجی با او روی خوش نشان نمی دهند. مانورهای کنونی رضا پهلوی ماموریت اسرائیل به او برای اجرای نقشه اسرائیل به سرنگونی رژیم،  با تکیه بر امکانات مالی، مطبوعاتی، ارتباطی و اطلاعاتی دولت اسرائیل است.
شکست خفت بار استراتژی تهاجمی  جمهوری اسلامی در دفاع از کشور، و شکست نتانیاهو در سرنگونی جمهوری اسلامی با تجاوز و حمله نظامی، به  مرگ سیاسی ولی فقیه و شاهزاده هم منجر شده اند.


مرگ سیاسی ولایت فقیه

مرگ سیاسی ولی فقیه و فرمانده کل قوا، نتیجه شکست در دفاع از کشور در برابر تجاوز نظامی اسرائیل، و نتیجه شکست راهبردی و ایدئولوژیک استبداد دینی است. آن راهبرد و ایدئولوی و نظریه پردازان آن و در راس آن ها ولی فقیه، عدم صلاحیت و شایستگی خود را فاش ساختند با بی دفاع ماندن کشور و در خطر ویرانی و بی آیندگی قرار گرفتن آن.

با بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی، استراتژی تهاجمی خمینی با شعارهای "مرگ بر امریکا" و "مرگ بر اسرائیل"، بجای استراتژی دفاعی تاریخی ایران قرار گرفت. استراتژی دفاعی تاریخی ایران، بخصوص بعد از شکست های دولت قاجار در جنگ های اول و دوم با روس و بعد از شکست همان دولت از انگلیس در جنگ هرات در 1856، شکل گرفته بود. بنیاد آن بر این واقع بینی بود که جنگ با قدرت های بزرگ، که آن زمان که  در شمال و در جنوب ایران مستقر بودند، جز شکست نتیجه ای نمی دهد. بنابراین بقای ایران، نه در استراتژی تهاجمی، بلکه در دیپلماسی،  مذاکره، گفتگو، همپذیری، داد و ستد و موازانه قدرت ها قرار داده شد. این نگرش، سبب شد که بی احترامی به طرف روس  با شعار "روس منحوس" که معادل آن زمانی شعار "مرگ بر امریکا" و "مرگ بر اسرائیل" بود، به کنار نهاده شود. استراتژی تهاجمهی جمهوری اسلامی، مفهوم موازانه قدرت که با تجارب تاریخی ایران شکل گرفته بود، مضمحل کرد، از بین برد و اسباب انزوای ایران شد. شکست خفت بار جمهوری اسلامی در دفاع از کشور، شکست استراتژی تهاجمی میان تهی و ولع توسعه طلبی و زیاده خواهی ایدئولوژیک آن است. هم اکنون، شکست این استراتژی تهاجمی و ایدئولوژی اسلامی و پان اسلامیستی آن در جلوی چشم همگان قرار دارد. 

 

‏مرگ سیاسی شاهزاده

شکست اسرائیل برای سرنگونی جمهوری اسلامی و بقدرت رساندن رضا پهلوی از طریق تجاوز و حمله نظامی و سپردن تکلیف اجرای نقشه سرنگونی برای اسرائیل به او و ماموریت او برای یک قدرت خارجی، شکستی راهبردی و اخلاقی است.

راهبرد تغییر جمهوری اسلامی از طریق حمله نظامی و تجاوز به کشور شکست خورد و این شکست راهبردی رضا پهلوی است. نامبرده از مدت ها پیش جانبدار این استراتژی و همدست نتانیاهو در اجرای آن بوده است. در آوریل 2024، در درگیری نظامی میان جمهوری اسلامی و دولت نتانیاهو که با تجاوز اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق برانگیخته شده بود، سیاست همیشگی دهه های اخیر آن دولت، حمله نظامی اسرائیل به ایران، امکانپذیر و بهانه لازم برای آن فراهم شده بود. اما اسرائیل موافقت امریکا و دولت جو بایدن را برای حمله و تجاوز نداشت. کابینه جنگ اسرائیل، طبیعتا به برانگیختن افکار عمومی امریکا و اروپا و فشار آن به دولت امریکا نیاز داشت. برعکس، تجاوز نظامی دولت نتانیاهو این بار، از موافقت امریکا و دولت ترامپ برخوردار بود و دیگرکابینه جنگ اسرائیل، برای دست زدن به حمله نیاز عاجلی به برانگیختن افکار عمومی امریکا و اروپا نداشت. اما برای اجرای نقشه خود در سرنگونی رژیم به جلب افکار عمومی ایرانیان نیازمند بود. رفتار رضا پهلوی بر این زمینه و در دو هنگامه ذکر شده، روشنگر است. در درگیری نظامی آوریل 2024، رضا پهلوی ستاره رادیو و تلویزیون و مطبوعات امریکایی و اروپایی بود و مخاطبانش انگلیسی زبان. اکثر قریب به اتفاق سخنان و مصاحبه های او آن بار انگلیسی شد و این بار چون بسیج افکار عمومی ایرانیان بنفع اسرائیل بود، مصاحبه ها و سخنرانی ها فارسی. آن بار همراهی با نیاز کابینه جنگ اسرائیل در جلب افکار امریکا و اروپا، این بار همراهی با کابینه جنگ نتانیاهو در جلب افکار عمومی ایرانیان. آن بار به انگلیسی و این بار بفارسی بنفع دولت اسرائیل و تجاوز و حمله نظامی. راهبرد حمله نظامی و تجاوز به کشور را با شرکت تمام قد بمرحله عمل می گذاشت. این راهبرد شکست خورد.

این همکاری و همدستی با یک ارتش متجاوز به کشور، و رفتن تا حد پذیرش ماموریت برای اجرای نقشه آن، همدستی در نابودی آینده ایران است. موجودیت دولتی جنایتکار در جنگ با دولت جنایتکار اسلامی دائمی نیست. آن ها می روند و ایران می ماند. همکاری در زدن ساخت و بافت و تاسیسات این آب و خاک، ایران را بی آینده می کند. چنین است شکست راهبردی و شکست اخلاقی شاهزاده و مرگ سیاسی او.

 

پیامدها

مرگ سیاسی رئوس دو نظام، پیامدهایی در آن ها، در  نظام استبداد خونخوار و ویرانگرا اسلامی  و در نظام سلطنتی بدیل آن خواهند داشت.

بروز خشن ترین رفتار رژیم اسلامی را هم اکنون شاهدیم، با افراط در خفقان، در دستگیری ها، در برخورد با زندانیان سیاسی، در اعدام، در گروگان گیری از اتباع کشورهای خارجی و تهدید آن ها به مرگ،  در برخورد با اخراج زحمتکشان افغان و حساس تر از همه  با افراط در استراتژی تهاجمی در روابط بین المللی. پیروزی نمایی شکست فاحش، نرفتن پای پایان دادن به اختلافات بر سر غنی سازی و تبدیل آتش بس به صلح پایدار، حمله به رافائل گروسی رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی،  قطع رابطه با همین آژانس، اتهام جاسوسی و مفسد فی الارض بعد از سه سال بازداشت در اوین  به سسیل کالر و همسرش ژاک پاری دو توریست فرانسوی، نمونه هایی از استراتژی تهاجمی در روابط بین المللی است که این روزها تشدید شده است. ایدئولوژی جمهوری اسلامی نه تنها ظرفیت پذیرش شکست خود را ندارد، بلکه خود را پیروز همیشگی عالم می داند. پیروزی نمایی شکست خفت بار استراتزیک و ایدئولوژیک را می خواهند باخشونت و هراس افکنی تضمین کنند. این رویه های افراطی جمهوری اسلامی بعد از شکست خفت بار،  از عوارض مرگ سیاسی ولی فقیه است. همین رفتار می تواند کشور را به پرتگاه نیستی و نابودی بکشاند.  خطری که باید برای رفع آن تمامی توان مادی و کاردانی سیاسی را بکار برد. شکست جمهوری اسلامی در دفاع از کشور در مقابل تجاوز خارجی، بنیاد های این رژیم و استراتژی تهاجمی و ایدئولوژی ارتجاعی اش را عریان کرد. با این بنیادها،  اصلاح طلبی در این رژیم توهمی بیش نبوده و برعکس مار در آستین پروردن بوده است. امروزه دیگر، هر گونه توهم پراکنی نسبت به این رژیم تحت تاثیر ناسیونالیسم ایرانی، همراهی با سیاستی است با عواقب ویرانی کشور. دفاع واقعی ازمردم و آب و خاک وایران، مقدمتا مهار زدن افراط و خشونت حاکم، تشکیل پرونده حقوقی علیه کارگزاران اصلی افراط و خشونت، همزمان،  تدارک  گذار به دموکراسی و پایان دادن  است به رژیمی که هر چه بیشتر افراطی می شود.

مرگ سیاسی شاهزاده و شکست راهبرد سرنگونی از طریق حمله نظامی، ذهن جامعه را از سلطنت رضا پهلوی بعنوان آلترناتیو بمرور پاک می کند. بدیهی است که با وجود این ملاحظه، هرگز نبایست فراموش کرد با افرادی که از سر بیچارگی و ناآگاهی به این شاهزاده دخیل بسته اند،  بیش از هر زمانی گفتگو کرد. توهمات آن ها می توانند قابل درک باشند. بر عکس، زین پس، هر گونه توهم پراکنی توسط مدعیان دموکراسی خواهی، نسبت به سلطنت،  نه تنها تداوم اغتشاش آفرینی در دموکراسی خواهی است، بلکه سبب خسارات جبران ناپذیرسیاسی دیگر  می شود و می تواند خواسته یا نا خواسته به همدستی با عوامل یک دولت خارجی منجر شود. خلا حاصله  از مرگ سیاسی شاهزاده، برای مدتی طولانی نمی تواند باقی بماند. پرسش اذهان ایرانیان اکنون این خلا را نشان می دهند. مشاهده می شود که آن ها دنبال نمونه هایی از گذاربه دموکراسی در جهان می گردند که بدون حملات نظامی قدرت های خارجی  صورت  گرفته است. موقعیتی تاریخی برای رشد اندیشه و فرهنگ دموکراتیک و نظریه  دموکراسی و آلترناتیو دموکراتیک  فراهم شده است.

چهار شنبه ۱۱ تير ۱۴۰۴ - ۲ ژوييه ۲۰۲۵

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید