رفتن به محتوای اصلی

مشخصه های راهبرد گذار

مشخصه های راهبرد گذار
اشتراکات و افتراقات راهبرد گذار با سرنگونی و اصلاح طلبی

راهبرد گذار دارای مشخصه هائی است که آن را از راهبرد سرنگونی و اصلاح طلبی متمايز می کند. برخی سرنگون طلبان بدون آگاهی از مشخصه های راهبرد گذار، آن را با اصلاح طلبی يکسان می گيرند. اخيرأ در کنفرانسی که برای دفاع از سند برنامه ای ۷ امضا ـ مندرج در "به پيش" ـ برگزار شده بود، يکی از سخنرانان همين نظر را بيا کرد. بگفته او منظور از گذار، تفکر اصلاح طلبی در قالب جديد است که در قالب قبلی نمی توانست مطرح باشد. و اضافه کرد عده ای اصلاح طلبند و عده ا ی انقلابی.. اگر کسی انقلابی نباشد، اصلاح طلب است. يکی انگاشتن اصلاح طلبی با گذار از اقتدارگرائی به دموکراسی، نشانگر آن است که گوينده نه مطالعه ای در ادبيات گذار دارد، نه از تجارب کشورهائی که از اقتدارگرائی به دموکراسی گذار کرده اند، شناخت دارد و نه مطالبی که در تمايزات بين راهبرد گذار و اصلاح طلبی نوشته شده، خوانده است. او با همان ذهنيت نيم قرن قبل با مسائل امروز برخورد می کند و هم چنان تحولات سياسی را در فقط در دو شکل سرنگونی و اصلاح طلبی می بيند. 

راهبرد گذار از جمهوری اسلامی به جمهوری سکولار دموکرات به عنوان راهبرد سياسی حزب در "راستاهای عمومی برنامه حزب" و اسناد سياسی که در کنگره های حزب تصويب شده است، آمده است. حزب تاکنون برپايه اين راهبرد سياست  ورزيده است. با نگاه سخنران، حزب ما جريان اصلاح طلب است و نويسندگان سند ۷ امضا که در کنگره ها به آن اسناد رای داده اند، اصلاح طلب بوده اند. 

در جانب اصلاح طلبان هم نيروئی وجود دارد که می گويد دو جريان وجود دارد اصلاح طلب و سرنگون طلب. هر دو برخورد، راهبرد گذار و وجود جريان ها و فعالان سياسی گذارطلب را که در صحنه سياسی کشور حضور موثر دارند، انکار می کنند و بر کاربرد دوگانه اصلاح ـ سرنگونی پای می فشارند. در حالی که تجربه‌های متنوع گذار در مناطق و کشورهای مختلف جهان، از شیلی و برزیل تا تونس و پرتغال، نشان می دهد که دوگانه اصلاح ـ سرنگونی قادر به تبيين گذار از اقتدارگرائی به دموکراسی نيست.  

آنچه مشخص است هر دو برخورد با ادبيات نيم قرن قبل، راهبردها و جريان ها را صرفأ به دو طيف سرنگون طلب و اصلاح طلب تقسيم می کنند و به تحولات سياسی دهه های گذشته، نظريه ها و تجاربی که وجود دارد، چشم می بندند. در حالی که ادبيات غنی پيرامون گذار توليد شده و تجارب فراوانی پيرامون گذار از حکومت های اقتدارگرا به دموکراسی انباشته شده است. کنار گذاشتن اين ادبيات و تجارب، بازگشت به دوگانه "سرنگونی و اصلاح طلبی" است. 

پارامتر ديگری هم در اين برخورد عمل می کند؛ اصلاح طلبان و سرنگون طلبان با دو قطبی کردن صحنه سياسی کشور و نفی راهبرد گذار، آسان تر می توانند همديگر را طرد و افشا کنند. 

اشتراکات و افتراقات راهبرد گذار با سرنگونی و اصلاح طلبی

راهبردهای سياسی مختلف در عين متمايز بودن از هم، اشتراکاتی با هم دارند؛ بيان اشتراکات و افتراقات راهبرد گذار با سرنگونی و اصلاح طلبی می تواند مشخصه های آن را ترسيم کند و نشان دهد که نه با راهبرد اصلاح طلبی يکسان است و نه با سرنگونی. بلکه قابل تعريف و متمايز از آن دو است:  

۱. هدف اصلاح طلبان انجام اصلاحات در چارچوب جمهوری اسلامی است. در حالی که گذارطلبان و گروهی از سرنگون طلبان خواهان جدائی دین و دولت، دگرگونی ساختار سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه، رفع تبعیض و استقرار حکومت دموکراتیک و سکولار هستند. آن ها هدف مشترکی دارند؛

۲. اصلاح طلبان با وجود اینکه شاهد انسداد در ساختار سیاسی کشور هستند و اصلاح ناپذیر بودن ساختار سیاسی ـ حقوقی را به چشم خود می بینند، اما هم چنان بر اصلاح طلبی پای می فشارند و اصلاحات را تنها راه برون رفت کشور از وضعیت بحرانی می دانند. سرنگون طلبان هم بی توجه به پیآمدهای فاجعه بار انقلاب بهمن و برآمدن حکومت استبدادی از بطن آن، بر راهبرد سرنگون طلبی پای می فشارند. در حالی که گذارطلبان برپايان دادن به جمهوری اسلامی به عنوان مانع تحول دموکراتيک در کشور، بر استقرار دموکراسی تاکيد دارد و در راهبرد گذار، ظرفيت و امکات بيشتری را برای استقرار دموکراسی می بينند؛ 

۳. اصلاح طلبان بر پرهیز از خشونت تاکيد دارند. البته آن ها خشونت گریزند و  در مقابل خشونت حکومت، مردم را به سکوت و عقب نشینی فرا می خوانند. سرنگون طلبان عمدتأ از کاربست خشونت واهمه ندارند و می گويند که شکل مبارزه را حکومت سرکوبگر بر جريان های سياسی و مردم تحميل می کنند. برخی از جريان های سرنگون طلب به سازماندهی خشونت اعتقاد دارند. در حالی که گذارطلبان معتقدند خشونت مستعد بازتولید چرخه استبداد است. آن ها از ترس خشونت، مردم را به خانه نشینی دعوت نمی کنند و از اعتراضات خيابانی پشتيبانی می کنند. اما گذارطلبان وارد تله خشونت نمی شوند و به سازماندهی خشونت متوسل نمی شوند؛ 

۴. گذارطلبان از مبارزات جاری گروه های مختلف اجتماعی و جريان های سياسی برای تامين خواست هايشان و عقب نشاندن حکومت در اين و يا آن عرصه حمايت می کنند و از اصلاحاتی که به سود روندهای دموکراتیک و در جهت تامین مطالبات مردم است، استقبال می کنند. در حالی که سرنگون طلبان اصلاحات را برنمی تابند، آن را در خدمت تحکیم حکومت می دانند و مبارزات مطالباتی گروه های اجتماعی را به خدمت سرنگونی می گيرند؛  

۵. اصلاح طلبان بر زندگی امروز تاکيد دارند و سرنگون طلبان بر رهائی. در حالی که گذارطلبان هم بر زندگی امروز پای می فشارند و هم بر رهائی؛

۶. برای اصلاح طلبان صندوق رای تنها راه تغییر است و از دعوت مردم به اعتراض خیابانی اجتناب می کنند. سرنگون طلبان به صندوق رای باور ندارند و همواره انتخابات را تحریم می کنند. اما گذارطلبان هم بر اعتراضات خیابانی، اعتصاب، اعتصاب عمومی و نافرمانی مدنی به عنوان راه تغییر تاکید دارند و هم از صندوق رای در موقع مناسب برای تاثیرگذاری بر روندهای سیاسی بهره می گیرند؛

۷. اصلاح طلبی برای اصلاح طلبان و سرنگونی برای سرنگون طلبان به یک آیین تبدیل شده و ارزش ذاتی پیدا کرده است. در حالی که اشکال تحول سیاسی امر مقدسی نیست. ممکن است تحول سیاسی در کشور به این و یا آن شکل صورت گیرد. گذارطلبان برخورد منعطف با اشکال تحول دارند و نسبت به آن ها، اتخاذ سیاست می کنند؛

۸. گذار طلبان خود را با برنامه محوری، سیاست ورزی و افشاگری می شناسانند، اصلاح طلبان با مطالبه محوری و سرنگون طلبان با افشاگری؛

۹. اصلاح طلبان، سرنگون طلبان را بر نمی تابند و سرنگون طلبان اصلاح طلبان را. آن ها همدیگر را نفی و طرد می کنند. اما گذارطلبان حیات سیاسی هر دو نیرو را پذيرا هستند و بر گفتگوی نیروهای سیاسی تاکید دارند؛

۱۰. اصلاح طلبان بر مبارزه در “بالا” و انقلابیون بر مبارزه در “پائین” تاکید دارند. سرنگون طلبان چالش های درون حکومت را بازی می دانند. به اختلافات بین جریان های حکومتی بی تفاوتند و سیاست یکسانی را  نسبت به آن ها اتخاذ می کنند اما گذارطلبان اساس مبارزه را در “پائین” می دانند. یعنی بر جامعه مدنی و نیروهای اجتماعی و سیاسی متکی هستند. ولی نسبت به تغييرات در “بالا” بی تفاوت نیستند و از شکاف های درون حکومت به سود روندهای دموکراتیک و گذار به دموکراسی بهره می گیرند و سیاست های متفاوتی را نسبت به جریان های حکومتی تدوین می کنند؛

۱۱. اصلاح طلبان و سرنگون طلبان برای آینده یک سناریو دارند. در حالی که گذارطلبان سناریوهای مختلف را برای آینده کشور متصورند. آن ها بر بهره گیری از تجارب چند دهه اخیر کشورهائی که براستبداد غلبه کرده و راه دموکراتیک را در پیش گرفتند، تاکید دارند. تجربه نشان می دهد که گذار به دموکراسی می تواند در اشکال مختلف صورت گیرد؛ 

۱۲. اصلاح طلبان در زمینی که حکومت تعیین می کند، بازی می کنند و سرنگون طلبان حکومت را به مبارزه بود و نبود فرا می خوانند. سرنگون طلبان خواهان طرد جریان های سياسی حکومتی از حیات سیاسی کشور هستند و به  صف بندی انقلاب و ضدانقلاب باور دارند که انقلاب باید ضدانقلاب را نابود کند. کاری که در انقلاب بهمن صورت گرفت. گذارطلبان ضمن تاکيد بر محاکمه جنايتکاران و غارتگران، حق فعاليت  جریان های سیاسی حکومت را قبول دارند. و راه عقب نشینی حکومت بر اثر فشار مردم را باز می گذارند؛

۱۳. گذارطلبان فرصت‌شناس هستند. آن ها به کاهش هزینه‌های اعتراض و پایین آوردن ریسک مبارزه با رژیم‌های اقتدارگرا را برای افزایش مشارکت شهروندان در جنبش‌های اجتماعی توجه جدی دارند. ازاین‌رو گذارطلبان از فرصت‌های سیاسی و اجتماعی، برای پیشبرد گذار استفاده می‌کنند. این ویژگی متاثر از جنبش‌های اجتماعی نو است که در آن پیش از اتکا به هیجانات آنی، به عقلانیت و خرد جمعی توجه می‌شود.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید